آن کسی که میگوید من شیعهی امام صادق هستم، خستگیناپذیر باید باشد. آقا ناامید نباید بشوی! ما وا ندهیم!
گاهی اوقات دیدهاید، یکدفعه ناامیدی اینها را میگیرد: دیگر این کار فایده ندارد و ...
ائمه آموختند از «هیچ»، «همه چیز» میشود تربیت کرد. رسولالله این کار را کرد. پیامبر زمانی کار را شروع کرد که تک و تنها در غار حرا، مبعوث به بعثت و رسالت شد. اولین گروندهی به اسلام، امیرالمؤمنین بودند و دوم حضرت خدیجه. سه سال پیغمبر با این وضعیت، مخفیانه در مکه اسلام را گذراند. 10 سال اسلام را آشکار کرد. با همهی رنجها و مشقّات ساخت. اسلامِ امروزِ من و شما، مرهونِ تلاشهای دیروزِ پیغمبر است...
خدا رحمت کند مرحوم آیتالله والد را، ایشان خیلی مقیّد بودند در رفعِ مشکلات مردم. ایشان از یک ساعت به اذان، میآمدند در دفتر مینشستند و تا وقتی که مراجعهکننده بود، بودند.
یک شب ما مسجدالرسول رفتیم دنبال ایشان، چون جایی برنامهای داشتند، ایشان از اتاق آمدند بیرون، در را قفل کردند. وقتی قفل کردند، صدای زنگِ تلفن از داخل اتاق بلند شد. من دیدم دوباره در را باز کردند، چراغ را روشن کردند، رفتند پشتِ میز، گوشی را برداشتند. اتفاقاً کسی که پشتِ خط بود، کارش طول کشید و یک ربع ساعتی وقتِ حاج آقا را گرفت. بعد که تمام شد و آمدند بیرون، گفتم: حاج آقا، شما از اتاق آمده بودید بیرون، عذرتان هم موجّه بود و جایی داشتید میرفتید، دیگر اگر این تلفن هم بیپاسخ میماند، نبودید پای تلفن و نبودید در اتاق.
گفتند: بابا، این تلفنی که من جواب دادم، یک زندگی داشت به جدایی کشانده میشد، همین 10 دقیقه و ربع ساعتِ حرفِ من، آب روی آتش شد...
مردم، خدا اینها را بیپاسخ میگذارد؟!
یک وقتی، حاج آقا، در فامیلی هستی که مردم حرفَت را میخرند، این مشکلی که در فامیل است، اگر شما حرفی بزنی از شما میپذیرند، شما در ادارهات یک جایگاهی داری که اگر حرف بزنی، روی تو را زمین نمیاندازند، پس دریغ نکنید! مردم، به دادِ خودتان برسید...