مرحوم آیت‌الله حاج احمدآقا رحمةالله علیه نقل می‌کند: ماه‌های آخرِ عمرِ پدرِ ما بود. مادرِ ما از امام اجازه گرفت چند روزی به لواسانات برود برای صله‌ی رحم با ارحامش.

 

حاج احمدآقا می‌گوید: مادرِ ما رفت. روزِ اول که مادر ما رفت، امام، کم‌خوراک شد. امام بی‌میل شد. امامِ هشتادوچندساله! یک مرجعی که دیگر در آن حال و هوا، هوای سودایی در سر نیست! بحثِ لذّتِ جنسی نیست! تب و تاب جوانی نیست! اما زندگیِ خوب، همین است.

حاج احمدآقا می‌گوید: روزِ دوم، امام کم‌حرف شد. صحبت هم کم می‌کرد. با اینکه مادر، با اجازه‌ی امام رفته بود!

مرحوم حاج احمدآقا می‌گوید: تماس گرفتم به مادر و گفتم: مادر! تا امام مریض نشده، برگرد. و مادرِ ما سریع برگشت.

حالا وقتی خانم می‌خواهد به مسافرت برود، آقا به او می‌گوید: برو و به جای یک هفته، یک ماه بمان.

آقا می‌خواهد برود مسافرت، خانم به او می‌گوید: برو الهی که ...

این زندگی است؟! این زیست است نه زندگی.

در زندگی باید طوری باشد که نباید دوریِ همدیگر را تحمل بکنید. فِراق شما باید گران بگذرد. لذاست امام صادق فرمود: معاشرتِ جمیل در زندگی داشته باشید.

بچه‌ی توست! پاره‌ی تنِ توست! چرا نفرین؟ چرا کلامِ زشت؟ چرا توهین؟ بابا این زن، شریک زندگیِ تو است!...

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه