بالاترین نعمت، نعمتِ خلقت است. این را بعضیها نمیدانند. همین که خدا تو را خلق کرده! چرا این را نمیدانی؟!
ام سلمه میگوید وارد شدم، دیدم حضرت زهرا یک روانداز پشمی شتری را روی خودش انداخته بود که ضخیم هم بود و خشن هم بود. عزیزش در آغوشش، داشت بچه را شیر میداد و با یک دستش هم آسیاب را میچرخاند. در یک مقطعی، پیغمبر، فضّه را وارد خانهی حضرت زهرا کرد. این هم ما کارگزارها باید کار را یاد بگیریم. یاد بگیریم کار کردن با زیردست را. حضرت زهرا، تقسیم کردند با فضه، کار را. فرمودند یک روز کار را تو بکن خانهداری و شستن و نظافت، و یک روز هم کارِ من باشد. که اصلاً بین مردم مدینه و خانمها شیوع پیدا کرد که میگفتند: امروز، روزِ کارِ فضه است، یعنی میتوانید با حضرت زهرا صحبت کنید و وقتشان آزاد است و استفاده کنید.
سه تا پرونده آنجا تحویل میدهند:
اول پروندهی خوبیهایتان، دوم پروندهی نعمتهای خدا، سوم پروندهی گناهان
خیلیها به امام حسین اظهار ادب و اظهار احترام میکردند و میگفتند ما با شما نمیآییم، جانمان را برای شما نمیدهیم. سلام میکنیم ادب میکنیم، حاضریم امکانات مالیمان را در اختیار شما بدهیم، ولی جانمان را در راه شما هزینه نمیکنیم. شیعهی واقعی کسی است که واقعا با تمام وجود در دفاع از اولیای الهی بیاید در عرصه و میدان. یکی از شهدای واقعهی عاشورا که اصلا امام حسین را ندید ولی آمد جزء اصحاب الحسین قرار گرفت، شهیدی است بنام حفافبن مُهنَّد. او اهل بصره بود،
استاد حدائق روز جمعه 26 آبان ماه 1402 در مهدیه بزرک شیراز به تفسیر یکی دیگر از آیات مهدویت در قرآن پرداختند.