در فرودگاه مهرآباد تهران بودیم. یکدفعه دیدم خانمی جلو آمد با وضعی بسیار نامناسب. آمد و گفت: حاج آقا من نسبت به تربیت دخترم، سؤال دارم و نصیحت میخواهم (این خانم، تقوای حداقلی دارد، روحانی را قبول دارد، تربیت را دوست میدارد؛ گرچه خودش از مسیر تربیت فاصله گرفته بود).
در جمعی نشسته بودیم. یکی از مسئولین و مدیران استان، پیش من آمد و گفت: آقای حدائق! تکلیف ما را روشن کنید.
گفتم: بفرمایید.
خانمی در شهر بصره بود به نام «شَعرانه» که یک تیم فساد داشت. یعنی یک تعداد خانمها را فریب داده بود و اینها همراه با او بودند، آلودهی به مفاسد اخلاقی و لغزشهای اخلاقی میشدند. رئیس اینها هم، این خانم شعرانه بود.
تبلیغ دو رکن دارد: رکن گفتن و رکن شنیدن. هم گوینده باید برای خدا بگوید و هم شنونده باید قابلیتش را داشته باشد. در نهروان، امیرالمؤمنین علی (ع) سخنرانی کردند، چه قدر از این نهروانیها به حضرت پیوستند؟
در کربلا بیش از 20هزار نفر جلوی آقا صف کشیده بودند. آقا چندین سخنرانی هم داشتند از صبح تا بعدازظهر. چند نفر به حضرت پیوستند؟ به تعداد انگشتان دست.
در روایت داریم، آقا امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند: یکی از تعصبات و عصبیّتهای خوب، تعصب حضرت حمزه بود. حضرت حمزه سلامالله علیه، عموی پیامبر (ص) بود. ایشان یک صحنهای را دید که باعث مسلمانشدنش شد. تعصب، حضرت حمزه را گرفت.
بعضی میگویند: تعصب حضرت حمزه این بوده که دیده ابوجهل، پیغمبر (ص) را کتک زده است.
امام حسن عسکری (ع) فرمود: مردم به شما خبر دهم تنبلترینِ مردم چه کسانی هستند؟
آنهایی که زبان در اختیارشان هست، ولی ذکر نمیگویند.