چاپ

زنان فقر

سال‌های اولی که راه کربلا بازشده بود وضع مالی مردم عراق خیلی بد بود. دور هر ایرانی چندین فقیر می‌دویدند، با پای‌برهنه، لباس و خوراک مناسبی هم نداشتند. بعضی‌ها ازاینجا لباس می‌بردند برای انفاق کردن و صدقه دادن.
یکی از مکان‌هایی که زوار را می‌بردند امام‌زاده سید محمد از فرزندان امام هادی (ع) بود.
دریکی از سفرهای عتبات، عصری بود و هوا به‌شدت سرد، در امام‌زاده محمد هم توقف زیادی نداشتند فقط در حد یک زیارت و نمازخواندن. زائرها پیاده شدند و رفتند داخل حرم بعد از زیارت که بازگشتند، دور هر زائری جمعیتی می‌دویدند و اظهار نیاز می‌کردند.
خانمی سؤال کرد که من چند دست لباس آوردم برای انفاق و نیتم این بود که کربلا آنها را ببخشم اما اینجا خیلی‌ها گرفتارند و لباس ندارند چه کار کنم؟
به او گفتند همین‌جا ببخش، در کار خیر تسریع کن شاید تا کربلا زنده نماندی.
این خانم هم لباس‌ها را داد به فقرا بعد که آمد داخل اتوبوس و همه سوار شدند و می‌خواستند حرکت کنند یک دفعه دیدند این زن وحشت‌زده بلند شد گفت من دوتا بسته 100 هزار تومانی پول با خودم آورده بودم برای مخارجم که لابه‌لای یکی از این لباس‌ها بود و آنها هم رفت، به راننده و مأمور عراقی گفتند، آنها هم رفتند گشتند اما چیزی پیدا نشد. همه گفتند پولت رفت.

آدم عزیز بشود این‌گونه است، این توجیه است که کسی بگوید گرسنه‌ام دزدی می‌کنم. گرسنگی‌اش مال یک جای دیگر است، هر شکم گرسنه ای که دزد نیست، هر جوانی که شهوت‌ران نیست هرکسی بگوید من در محیط بدی بودم که گناه نیم کند. ببینید ریشه گناه کجاست.

هرچه گشتند این پول پیدا نشد اتوبوس داشت حرکت می‌کرد منم گفتم خانم پولت دیگر بر نمی‌گردد، اینها باری 10 تومان توی سر هم می‌زنند 200 هزار تومان پول تو، لابه‌لای لباس بوده حالا می‌برند می‌گویند خدا خیرش دهد حتماً می‌خواسته ریا نشود پول را لابه‌لای لباس‌ها مخفی کرده.
اتوبوس حرکت کرد یک دوری زد آهسته‌آهسته در حال رفتن بود که یک دفعه راننده، اتوبوس را نگه داشت دیدیم از دوردست خانم میان‌سال عربی در حال دویدن است و دنبال سرش هم یک پسربچه ده دوازده ساله
وقتی رسیدند وارد اتوبوس شدند و آن بچه این حاج‌خانم را به مادرش نشان داد، زن عرب هم لباس را باز کرد و دوتا بسته 100 هزار تومانی را به این حاج‌خانم داد.

اسلام هم‌چین آدم‌هایی تربیت می‌کند. بعضی‌ها تربیت نشدند که دزدی می‌کنند، ظلم می‌کنند. تربیت‌نشده‌اند که هر کاری می‌کنند.

از آن خانم عرب پرسیدند چه شد که پول را برگرداندی؟
گفت: خانه‌ی من در روستای نزدیک امامزاده سید محمد است. بچه‌ام آمد خانه دیدم لابه‌لای لباس دوتا بسته 100 هزارتومانی است.
گفتم: این را از چه کسی گرفتی؟
گفت: این لباس را یک خانم ایرانی به من داد.
گفتم: حتماً اشتباه کرده و متوجه نبوده که این پول لای این لباس است. این‌قدر به کسی انفاق نمی‌کنند.

حالا هر پول مفتی هم از هرجایی رسید باید بگوییم خدا رسانده است؟

گفتم: برویم تا هنوز حرکت نکرده‌اند به آنها برسیم.
از روستا تا اینجا دویدم.
از خانم عرب پرسیدند وضع زندیگی‌ات چطور است؟
گفت: من شوهر ندارم و چندتا بچه یتیم را بزرگ می‌کنم. به نان شب محتاجیم اما به پول حرام هرگز. بچه‌های من حاضرند گرسنه بمانند ولی حاضر نیستم با پول حرام شکمشان سیر شود.
این عزتمندی است.
زن عرب به خاطر عزتمندی‌ای که به خرج داد و دست به پول حرام نزد، خدا بهتر جبران کرد و بیشتر از آن مبلغ مردم جمع کردند و به او دادند.
خدا که زیر بار منت کسی قرار نمی‌گیرد.

دانلود