استاد حدائق روز جمعه 1 مهر 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به مناسبت ایام دهه پایانی ماه صفر به بیان یکی دیگر از «ویژگی های صالحین» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيم‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

در ادامه مطالب و عرايض جلسات گذشته سخن به اين قسمت از فرمايشات اميرالمؤمنين در عهدنامه به مالک در نامه 53 نهج­البلاغه رسيد که حضرت مالک اشتر را بر حذر می­دارند از مشورت گرفتن از سه گروه که با اين سه گروه اصلاً وارد مشورت نشو، اول حضرت می­فرمايد جناب مالک با انسان­های بخيل طرف مشورت نشو، انسان­های بخيل نتيجه­ مشورت با آن­ها اين است که تو را از کارهای نيک باز می­دارد خودش بخل دارد آدم بخيلی است آدم تنگ­نظری است مانع کار شما هم می­شود نمی­گذارد شما هم کارت را به خوبی انجام بدهي، حضرت بعد فرمودند که جناب مالک با انسان­های ترسو هم طرف مشورت مشو، و مشورت آن­ها را نپذير آدم­های ترسو هم تو را در کارهايت سست می­کند خودش جبن دارد ترس دارد دل تو را هم خالی می­کند، اين هم نکته ديگر و مطلب ديگر آقا فرمودند که جناب مالک با انسان­های حريص هم مشورت نکن آن­های هم که حريص به دنيا هستند اصلاً دنياطلبی برای آن­ها شده ارزش اين­ها اگر وارد مشورت شدی با اين­ها تو را در مسير ستمگری قرار می­دهد آدم­های حريص به هر نحوی که شده حلال و حرام و باطل و حق می­خواهد جمع کند اموال را وقتی با او طرف مشورت شدی چون خودش حريص است راهی که پيش­روی تو می­گذارد حضرت می­فرمايد: «يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ»[2]تو را می­برد به سمت ستم و ستمکاری را نزد تو زينت می­بخشد می­گويد آقا برو تا دستت می­رسد تا فرصت هست، تا سرکار هستی بردار تا می­توانی از اين فرصت­ها استفاده کن اين همين چيزی است که گاهی اوقات در مشورت با انسان­های حريص به انسان­ها تحويل می­دهند حالا عرضم اين­جاست امام يک جمع­بندی می­فرمايد که: «فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ [شَرُّ]»[3]حضرت می­فرمايد اين­ها يک صفات پراکنده­ای است بخل و ترس و حرص جمع اين­ها می­شود سوء ظن حالا روی اين بحث سوء ظن که اين هم يکی از آسيب­های اجتماعی ما مسلمان­هاست من يکی دو جلسه می­خواهم با محوريت آيه دوازده سوره حجرات که حضرت ما حصل اين سه ويژگی زشت و ناپسند و مشورت گرفتن با افرادی که اين صفات را دارند امام می­فرمايد شما را می­برد به سمت اين­ آثار شما را در سوء ظن قرار می­دهد و سوء ظن هم بدترين جلوه­اش سوء ظن به خداست بنده ديدم طرف نماز شب می­خواند ولی نسبت به خدا سوء ظن دارد خانم زيارت عاشورايش تعطيل نمی­شود می­گويد من تو اين کار خدا قبول ندارم چرا خدا چنين گفت؟ فضولی موقوف تو کار خدا سوء ظن نداشته باش چرا بعضی­ها اين جوری می­شوند اميرالمؤمنين می­فرمايد حرص مردم حرص جبن و بخل و مشورت گرفتن از اين قماش مردم شما را می­برد به سمت سوء ظن، هيچ اتفاقی اتفاقی نيست من يکی دو حديث را در تکميل اين قسمت فرمايش حضرت تقديم کنم آيه 12 سوره حجرات که خداوند خطاب به مؤمنين يک منشور زندگی کردنی را بيان می­فرمايد که در همان آيه هشدار به سوء ظن است حضرت علی عليه­السلام می­فرمايد: «مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ سُوءُ الظَّنِّ»[4] اگر کسی سوء ظن بر او غلبه پيدا کرد آدم­های که سوء ظن­شان قوی است حسن ظن ندارند سوء ظن دارند:  «لَمْ يَتْرُكْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلِيلٍ صُلْحا»[5] اين­ها بين آنها و دوستان­شان ديگر روابط خوبی برقرار نمی­شود اين آدم سوء ظن دارد به رفيقش سوء ظن دارد به خانمش سوء ظن دارد به شوهرش سوء ظن دارد به فرزندش سوء ظن دارد اين سوء ظن سبب می­شود که اين دوستی­ها از بين می­رود حالت صلح آرامش از انسان گرفته می­شود می­شود زندگی پر دردسر و پر ماجرا اين يک جمله از فرمايشات حضرت.

يک جمله ديگر هم بگويم اين هم يک هشدار جدی است برای تمام مؤمنين، آقا اميرالمؤمنين در اين قسمت سخن قسم می­خورد ما در کلام­های معصومين نوعاً کمتر داريم که ائمه با قسم حرف بزنند، حرف را می­زدند صحبت­ را می­کردند اما گاهی اوقات اين قدر مسأله مهم است و اين قدر لازم است که ذهن مخاطب متوجه موضوع بشود که امام قسم جلاله می­خورد اين در غررالحکم حضرت می­فرمايد: «و اللّه لا يعذّب اللّه سبحانه»[6] به خدا سوگند خداوند سبحان مؤمن را بعد از ايمانش عذاب نمی­کند مگر به خاطر دو صفت اين می­دانيد يعنی چه؟ يعنی حاج آقا مؤمن هستی از اين دو صفت مصون نيستی، حاج خانم مؤمنه هستی حواست باشد اين­ها ورود در زندگی­ات نکند اين­ها ورود کرد فتيله ايمانت را می­کشد پايين اميرالمؤمنين فرمود به خدا سوگند مؤمن بعد از ايمانش خدا ديگر عذابش نمی­کند مگر به خاطر سوء ظن: «إلّا بسوء ظنّه»[7] اين فهميده می­شود مؤمنين سوء ظن هم پيدا می­کند اين طور نيست که من مؤمن باشم سوء ظن نداشته باشم گاهی اوقات اين بدگمانی بدبينی زود قضاوت کردن، من در حالات يکی از وزاء دولت احمدی­نژاد می­خواندم که يک جريانی از دوران جوانی خودش نقل کرده بود که در يکی از مساجد بازار تهران يک آقای روحانی بود اين امام جماعت مسجد بود و همه هم قبولش داشت می­آمدند پيشت سرش نماز می­خواندند و اعتماد داشتند به او، بعد می­گويد اين آقا اين در شرح حال خودش نوشته بود که يک روزی آمد اين برای نماز من رفته بودم در آن قسمت دستشويي مسجد وضوء بگيرم يک دفعه ديدم حاج آقا آمد با عجله رفت در دستشويي در توالت بعد هم که آمد بيرون مستقيم رفت تو محراب ما هم يک جوانی بوديم تا اين صحنه را ديدم گفتم اين آقا که الآن از داخل توالت آمد بيرون مستقيم رفت محراب وضوء نگرفته خب رفتم به يکی از بزرگترهای مسجد هيئت امنای مسجد گفتم آقا من امروز يک چيزی از اين آقا ديدم اين داخل توالت بود يک­ راست رفت تو محرام نمازهای ما چه می­شود گفت راست می­گويي تو ديدی؟ گفتم بلی، آقايون خانم­ها اگر به کسی بد گمانی پيدا کردي اسلام می­گويد اول برو با خودش در ميان بگذار برو از خودش بپرس آقا چرا نماز بی­وضوء داری می­خوانی ببين چه می­گويد به تو، ما زود قضاوت می­کنيم زود داوری می­کنيم، گفت آن آقا که از هيئت امناء بود آن­هم به يکديگر از هيئت امناء گفت، آن­هم به يک کسی ديگر گفت خبر رفته رفته در مسجد پخش شد که اصلاً اين آقا تقوی ندارد پايبند به مسائل شرعی نيست گفت رفته رفته صف نمازگزاران کم شد کم شد اين­ها می­آمدند کنار مسجد برای خودشان می­ايستادند فردی نماز می­خواندند اين هم حرام است، اين هم مسأله شرعی بگويم آقای محترم خواهر محترمه اگر در مسجدی رفتی امام جماعت را به عدالت قبول نداری حق نداری زمان نماز جماعت فرادی نماز يک گوشه­ای بخوانی، اين تفسيق امام است تفسيق در اسلام حرام است، يا بگذار نمازت را بعد از جماعت برو بخوان، يا اگر همان زمان می­خواهی بخوانی به ظاهر تظاهر کن داری با جماعت می­خوانی ولی فرادی بخوان، ما نبايد رفتارمان جوری باشد که انگشت اشاره به سمت مردم دراز بشود دين يعنی اين، حالا شما به هر جهتی طرف را قبول نداری، قبول نداری اعتماد نيست حسن ظن نيست، نرو وقتی جماعت آن­جا نماز فرادی بخوان يک مقداری با تأخير بيشتر يک مقداری زودتر برو نمازت را بخوان، گفت اين صفت جماعت شکسته شده اين آقا هم ديد ای داد و بی­داد مردم ديگر مثلی اين­که قبولش ندارند می­آيند مسجد پشت سرش نماز نمی­خوانم اين هم بعد از مدتی ديگر رها کرد و رفت که ديگر از اين آقای امام جماعت خبری نبود، همه هم با اين نگاه که اين آدم بی­تقوايي است اين آدم بی­مبالاتی است اين آقايي که اين جريان را نقل کرد و ديده بود و مسبب بود، می­گويد بعد از گذشت بيست سال من حج مشرف شدم در مدينه مريض شدم يک روز می­خواستم بروم حرم پيغمبر رفتم پيش دکتر کاروان گفتم من بيمار هستم گفت شما يک آمپول بزنيد و بالاخره اين آمپول مؤثر است برای رفع کسالت­تان گفت آمپولی به ما زد گفت داشتم می­رفتم حرم وضوء هم داشتم گفتم احتياطاً حالا دارم می­روم حرم بروم داخل سرويس­های بهداشتی جای اين آمپول را يک آبی هم بکشم و اين حالا پنبه­ای هم که بود بردارم گفت رفتم در دستشويي و اين را هم برداشتم آن موضع آمپول را تميز کردم با آب مستقيم رفتم سمت حرم يکدفعه قضيه بيست سال قبل يادم آمد، نکند آن آقای شيخ امام جماعتی که تو انگ بی­تقوايي به او زدی و پخش کردی آن هم مثل تو بود، تو الآن اگر کسی تو را نگاه می­کرد می­گفت از داخل توالت يک راست رفته حرم پيغمبر دارد نماز می­خواند اين آدم بی­تقوای است گفت مثل اين­که عالم بر سر من خراب شد، از سفر حج که برگشتم رفتم سراغ آن را گرفتم از مردمی که مأمومين بودند آقای شيخ کجاست؟ گفتند ديگر خبری ازش نيست کسی نيست او را بشناسد گفتند فقط يک نفر در بازار بود که اين با آن خيلی مأنوس بود گاهی اوقات در مغازه آن حاجی می­رفت اگر کسی سراغی ازش داشته باشد آن است گفتم رفتم بازار و آن مغازه دار را پيدا کردم گفتم آقای حاجی از فلان آقا آقای فلانی امام جماعت مسجد بازار خبری نداريد گفت اين بیچاره که ديگر رفت زندگی­اش هم بهم خورد ببينيد. آقايون يک سوء ظن چه می­کند؟ گفت وقتی که در مسجد شايعه شد اين آدم آدم بی­تقوايي است خبر به خانه او هم رسيد خانمش هم باورش شد گفت ما نمی­دانستيم تو مقيد به مسائل شرعی نيستی، تو لباس پيغمبر پوشيدی نماز بی­وضوء می­خوانی برای مردم گفت کار به جایی رسيد که زنش هم ازش طلاق گرفت. گفت روزهای آخر که داشت از تهران می­رفت آمد در مغازه من درد دل کرد، گفت حاجی اين برای تو می­گويم می­دانی مشکل من چه بود؟ ای کاش می­آمدند از من می­پرسيدند و می­گفتند که مشکل تو چيست؟ گفت من يک روز مريض بودم دکتر رفتم تزريق کرد به من آمپول وقت نماز بود عجله داشتم آمدم رفتم دستشويي موضع اين آمپول را تميز کردم طاهر کردم رفتم برای نماز، وای به حال بعضی از ما، راحت قضاوت می­کنيم، اينی که می­گويند جانش مالش آبرويش محترم است به اين راحتی حرف نزنيد به اين راحتی قضاوت نکنيد آقا پرونده­اش زير بغل من است، تو خودت خودت را می­شناسی به مرحوم آيت­الله ميرزا جوادآقای ملکی تبريزی استاد امام، گفتند آقا فلانی چجور آدمی است؟ ايشان تأملی کرد گريست فرمود من بيش از هفتاد سال از عمرم گذشته هنوز خودم را نشناختم چطور در برابر ديگران يک قضاوت کامل و جامعی بدهم، مردم سوء ظن اينی که اميرالمؤمنين می­فرمايد به خدا قسم خداوند مؤمن را وقتی مؤمن شد ديگر عذاب نمی­کند مگر به خاطر دو ويژگی يک سوء ظن يعنی اين می­رساند که مؤمن هم اگر هستی قرآن هم می­خوانی توفيقات هم داری کارهای خوب هم انجام می­دهی اهل خير هستی اما آقا خانم حواست باشد سوء ظن می­زند ايمانت را زمين می­زند سوء ظن يک.

و دوم حضرت فرمود سوء خلق است مؤمن يک وقت می­بينی بد اخلاق است مؤمن عبادت خوب می­کند حوصله در عبادتش عالی است من يک وقتی مسجدالحرام بودم داشتم از مسجدالحرام می­آمدم بيرون بيرون مسجدالحرام بعد از اعمال حج هم بود يعنی روز دوازده ذی­الحجه بود ديدم يک خانمی هم داشت می­آمد از مسجدالحزام بيرون ديوار مسجدالحرام کنار ديوار مسجدالحرام يکدفعه شوهرش ديدم گفت فلان فلان شده ما را اين­جا کاشتی زيرپای ما علف سبز شد، رو کردم به آن آقا گفتم کجا آمدی؟ برای چه آمدی؟ تو حجتت را اين­جا گذاشتی زمين، تو حاجی هستی، تو بايد از لغزش­هايت برگشته باشی، تو اعمالت امروز تمام شد، حجت را امروز تمام کردی هنوز دهانت و لسانت فحاش است داری فحش می­دهی، به خانم دروغ می­گويي گفتم کجا علف زيرپايت سبز شد اين زمين سفت سنگ علف زير پايت سبز شد دروغ به اين بزرگی اين بیچاره زن در اين ازدحام جمعيت در وقت نماز، بابا اين­که هر سال­ نيامده حج تا بيايد پيدا کند کجا شما را پيدا کند! زمان برده؛ مؤمنين بداخلاقی آفت مؤمنين است مؤمنين سوء ظن آفت مؤمنين است ايمان­تان را سوء ظن و بداخلاقی زمين می­زند.

خب آيه سوره حجرات را حالا چون اين سوء الظن متأسفانه در جامعه ما رواج دارد، ما يک نگاهی بدبينانه­ای گاهی اوقات در روابط­مان در خانه­مان در خانواده­مان در بستگان­مان نسبت به يکديگر نسبت به حرف­هايمان، آقا اين حرف که زد کنايش به ما بود، يکجايي من داشتم بحث غيبت می­کردم حالا مسجد بود، يکدفعه بعد ديدم يک خانمی آمد گفت آقا چرا شما امشب از غيبت حرف زدی؟ گفتم از چه بايد حرف می­زدم بحث ما بحث غيبت بود، گفت نه شما نبايد می­گفتی گفتم برای چه؟ مگر ما خلاف گفتيم؟ گفت شما که از غيبت می­گفتيد سوء الظن می­رود، شما که از غيبت می­گفتی خانم­ها نگاه من می­کردند گفتم خوب خانم­ها نگاه شما بکنند به من چه ربطی دارد؟ گفت من خانم­ها که نگاهم می­کردند تصورم اين بود که خانم­ها فکر می­کنند که شما مقصودتان من هستم، گفتم خانم که جبرئيل بهم نازل نمی­شود رو منبر که خانم­ها دارند نگاه تو می­کنند و بعد هم اگر در خودت چيزی می­بينی که به خودت می­خری خودت را اصلاح کن، گفت ديدی گفتم منظور شما من بودم، اين سوء ظن است، حرف می­زنی می­گويد آقا منظورت چه بود؟ اين بو می­داد اين بالاخره چه بود؟ آخر متأسفانه اين اخلاق رذيله زشت در جای جای گاهی اوقات و روابط و ارتباط­ها می­بينيد رخنه پيدا کرده آيه شريفه سوره حجرات را و من چند نکته پيرامون اين آيه البته حالا چون اين بحث اميرالمؤمنين هم به مالک می­فرمايند نتيجه اين معاشرت و مشورت گرفتن از اين سه گروه انسان را به سوء ظن می­رساند ما اسلام کوچه بن­بست ندارد سوء ظن هم اگر کسی مبتلاست راه درمان دارد راه درمان سوء ظن چيست؟ و چه بايد کرد که اين رذيله اخلاقی اگر خدای ناخواسته در کسی هست اصلاح بشود اين را انشاءالله يک بحثی را استقلالاً در يک جلسه روی راهکار درمان سوء ظن و يک استثناهاهای هم در روايات و تعاليم دينی داريم که يک­جاهای سوء ظن داشته باشيم اين هم انشاءالله حالا بحث فردای ما که اين سوء ظن با همه اين نازيبايي­های که دارد يک­جاهای می­گويند مؤمن بايد بيدار باشد کلاه سرش نرود فريب نخورد.

اما آيه شريفه خطاب به مؤمنين است قرآن می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ»[8] چندتا نکته آموزنده اخلاقی رفتاری را خدا در اين آيه به مؤمنين توصيه می­فرمايد اول توصيه به پرهيز از خيلی از گمان­ها هست: «اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ»[9] از خيلی از اين­ ظن­ها و گمان­ها پرهيز کنيد: «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»[10] که بعضی از اين گمان­ها شما را به گناه می­کشد يعنی بعضی از اين گمان­های سوئی که ما نسبت به يکديگر پيدا می­کنيم حقيقتاً گناه است طرف اينطور نبوده، آقا دارد با محرمش حرف می­زند آقا فلانی با که دارد می­گويد می­خنده بابا حسن ظن داشته باش آقا فلانی پول از کجا آورد؟ فضولی موقوف، حسن نيت حالا من عرض کردم اشاره می­کنيم بعد از اين جلسه جلسه آينده که در برابر سوء ظن می­گويند حسن ظن در روابط اجتماعی­تان داشته باشيد اين­ها آداب دينی است، قرآن می­فرمايد: «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»[11] اين دستور اول پرهيز از سوء ظن: «وَ لا تَجَسَّسُوا»[12]اصلاً يکی از راهکارهای درمان سوء ظن را خدا در همين آيه بيان می­فرمايد تجسس نکنيد دنبال نگيريد مطلبی را اگر ديد ديگر آقا وظيفه شما تجسس نيست کارآگاه بازی در آوردن نيست که بعضی­ها اين کارها را می­کنند در زندگی مردم باريک شدن دقيق شدن فلانی کجا رفت؟ کجا آمد؟ که می­خورد با که بود؟ اصلاً اين­ها کار خوبی نيست مچ­گيری کار خوبی نيست: «وَ لا تَجَسَّسُوا»[13]تجسس در زندگی­های مردم نکنيد: «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»[14] توصيه ديگر خدا می­فرمايد غيبت يکديگر را هم نکنيد اين­ها توصيه خداوند به مؤمنين است، خطاب مؤمنين هستند نه مسلمان­ها نه مردم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»[15]اين يعنی مؤمنين به اين­ها مبتلا می­شويد مؤمن به سوء ظن مبتلا می­شود مؤمن به تجسس مبتلا می­شود اگر حواسش نباشد مؤمن به غيبت آلوده می­شود اگر مراقب نباشد: «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»[16] خدا می­فرمايد غيبت اگر کرديد مثل اين­که داري گوشت برادر مرده خودتان را می­خوريد خدا وکيلی که راغب است که گوشت مرده برادر خودش را بگذارند جلوش ميت مرده بگويند گوشتش را بخور، شما گوشت حيوان مرده­ای که ميته است نمی­خوری گوشت انسان مرده را کسی می­خورد خدا می­فرمايد غيبت کردن مثل همين است آثار وضعی غيبت، می­گويند يک کسی محضر پيغمبر نشسته بود يک وقتی داشت صحبت می­کرد غيبت کرد طرف روزه بود آقا فرمودند برو افطار کن من لا به لای دندان­های ذرات گوشت برادر دينت را می­بينم: «أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»[17]خب متأسفانه يکی از معضلات جامعه ماست ما متأسفانه اين غيبت رواج دارد، راحت حالا غيبت هم تعريفش اين است: «ذکر اخاک بما يسوءه» پشت سر برادر يا خواهر دينی­تان سخنی بگوييد که اگر بشنود ناراحت بشود اين غيبت است آنی که درش نيست اگر گفتيم که تهمت است آن را نمی­گويند غيبت، آن بدتر از غيبت است، غيبت يعنی من از سلوک يک فرد نشستن يک فرد حرف زدن غذا خوردن او که هست سخن بگويم که اگر بشنود ناراحت می­شود آقا آقای حاجی فلانی اين جوری غذا می­خورد راست هم دارم می­گويم اين جوری با دست غذا می­خورد ولی همين را بشنود بدش می­آيد اين جوری می­نشيند اين­گونه اين حرف می­زند ژست سخنش اين است خب اين اگر خودش ناراحت شد ما يک وقتی خدا رحمت کند آيت­الله شهيد دستغيب رحمت الله عليه اوائل انقلاب بود اين همشيره آخری ما کوچک بود دعای کميل را بخشی از دعای کميل حفظ کرده بود با مرحومه والده ما شب­های جمعه می­رفتند مسجدجامع مسجد هم با منزل ما نزديک بود. خب والده ما خيلی مقيد بودند به شب­های جمعه و مسجدجامع عتيق که متأسف هم شدم ديروز مسجد تبايون بوديم يکی آقای آمد گفت در اين مسجد سه نفر نماز می­خواند گفتم برو به گوش مسئولين برسان گفت مسجد تعطيل است مسجدی که بزرگان زحمت کشيدند مزبله دانی شده بود، و روی منبر هم گفتم خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله آقای حاج شيخ يوسف حدائق شاگرد ميرزای بزرگ شيرازی را، ايشان شهيد دستغيب را آورد در مسجدجامع، به شهيد دستغيب گفت بياييد اين­جا نماز بخوانيد و خود ايشان آمد پشت سر شهيد دستغيب نماز خواند مردم را دعوت کردند اين مسجد ويران شده را آباد کردند، ما در برابر مساجد هم مسئول هستيم مراقب باشيم قيامت مساجد هم از ما شکايت می­کنند هم شفاعت، لذا ديروز گفتم کسانی که اطراف مسجد اند نمازشان در مسجد خودشان بخوانند مسجد محل خب والده ما مقيد بودند مرحوم شهيد دستغيب اعلی­الله مقامه ايشان دعای کميل می­خواندند اين همشيره ما به ریتم صوت مرحوم شهيد دستغيب دعای کميل را می­خواند يعنی تقليد صوتی می­کرد عين مرحوم شهيد دستغيب مخصوصاً آن قسمت پايانی دعا را: «يَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ وَ طَاعَتُهُ غَنَاءٌ»[18] عين شهيد دستغيب می­خواند در خانه می­آمد شروع می­کرد خواندن، مرحوم آيت­الله والد يک خرده احتياط می­کردند می­گفتند بابا نخوان يک وقت شهيد دستغيب شايد راضی نباشد شايد ايشان نپسندند که مثل او دعا بخوانی ابوی من خدا را شاهد می­گيرم در عمرم يک غيبت از ايشان نشنيدم، عالم يعنی اين، حالا ما نشستيم ده دقيقه نشستيم چهل­تا غيبت و دروغ تهمت سر می­زند، نه غيبت می­کردند نه اجازه غيبت به کسی می­دادند خلافی از زبان ايشان شنيده نمی­شد جای هم خلاف گفته می­شد جلو خلاف را می­گرفتند حاج آقا به والده می­گفتند اين رعايت کنيد نخواند عين شهيد دستغيب والده می­گفتند خب اين می­برم پای منبر و دعای کميل اين خود به خود اين صوت شهيد دستغيب را ياد گرفته و می­خواند تا اين­که جلسه جامعه روحانيت بود منزل حاج آقا من آن موقع نوجوانی بودم يادم است آمده بودند علما منزل بزرگانی از علمای بودند خدا رحمت کند آيت­الله العظمی آقای حاج سيدعبدالله شيرازی از عراق آمده بوده آيت­الله العظمی محلاتی بودند شهيد دستغيب و يک عده از علما بودند جلسه که تمام شد می­خواستند بروند حاج آقا به مرحوم آيت­الله شهيد دستغيب گفتند من با شما کار دارم شهيد دستغيب آمد در حياط گفت آقا بفرماييد فرمودند بياييد کنار حياط شهيد را آوردند کنار حياط به ما گفتند بياييد همشيره­تان را هم بگويد بيايد اين همشيره ما سه چهار سالش بود ما رفتيم اين را هم آورديم حاج آقا گفتند اين شب­های جمعه با مادرش می­آيد مسجد پای دعای کميل شما و يک بخشی از دعای کميل حفظش است و در خانه که می­آيد عين شما برای ما می­خواند من احتياط می­کنم می­گويم شبهه غيبت است می­خواهم عين آن چيزی که برای ما می­خواند برای شما هم بخواند شما راضی هستيد به اين نحو خواندن اين بچه يا نه؟ خدا رحمت کند شهيد دستغيب را گفتند بخوان بابای من بخوان، اين همشيره ما شروع کرد خواندن عين خود شهيد دستغيب آقايون دين حساب دارد، بی­حساب نيست، کار حساب دارد ذرة المثقال­ها را ياد بگيريم از بزرگان، وقتی که ايشان خواندند شهيد دستغيب گفتند از من بهتر می­خواند بارک الله آفرين بوسيدند همشيره ما را تشويقش هم کردند، حاج آقا گفتند اين غيبت نيست شما بدت نمی­آيد؟ گفت خير، گفتند اين در جمع خانواده می­خواند ديگران می­شنوند شما راضی هستيد؟ گفتند بلی، مردم کار و حساب دارد آقا آقای فلانی اينجوری حرف می­زند خب اگر بدش بيايد غيبت است واقعيت داريم می­گوييم خب واقعيت داری می­گويي ناراحت می­شود نبايد اين را بگویي اگر ناراحت نمی­شود اشکالی ندارد غيبت نيست قرآن می­فرمايد غيبت کردن مثلی که گوشت برادر دينی­ات را بخوری، و پايان آيه خداوند می­فرمايد: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيم‏»[19]تقوای الهی مؤمنين پيشه کنيد خدا توبه پذير مهربان است من چندتا نکته تکميل کنم عرايضم را ادامه بحث انشاءالله جلسه آينده به شرط حياط.

نکته اول که عزيزان از اين آيه ما استفاده می­کنيم ايمان تعهد آور است آدم مؤمن يعنی آدم متعهد، آدمی که در برابر خدا متعهد است که هر کاری نکند هر عملی را انجام ندهد کسی که مؤمن شد بايد از خيلی از گمان­ها پرهيز کند کسی که مؤمن شد بايد از غيبت کردن حذر کند بايد متعهد باشد اين نکته اول.

و يک نکته دقيقی تربيتی را من در اين آيه عرض کنم ما گاهی اوقات می­گوييم آقا می­خواهيم گناه نکنيم چه کنيم؟ قرآن در همين آيه تلويحاً اشاره می­فرمايد: «اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ‏»[20] خدا می­فرمايد از خيلی از گمان­ها پرهيز کنيد بعضی­هاش می­شود گناه، شايد يک بخشی از اين گمان­های شما گناه نباشد اگر می­خواهيد به گناه کشيده نشويد از گناهان احتمالی هم پرهيز کنيد آقا فلان مجلس ما را دعوت کردند احتمالاً شايد گناه هم در آن صورت بگيرد خب نرو در اين مجلس آقا من در فلان کار می­خواهم وارد بشوم احتمال هم می­دهم که آسيب اخلاقی ببينم نکن اين کار را قرآن می­فرمايد آن­جای که احتمال گناه هم می­دهی حذر کن ما می­گوييم نه آقا ما که يقين نداريم می­خواهيم گناه کنيم، می­رويم آقا مجلس تو داری می­گويي احتمال گناه است اگر می­خواهی سالم بمانی اگر می­خواهی پاک بمانی از نظر اخلاقی و رفتاری جايي هم که احتمال گناه می­دهی آن­جا حضور پيدا نکن اين هم يک نکته بسيار مهم و از اين آيه استفاده می­شود در جامعه ايمانی و اسلامی اصل بر حسن ظن است حالا روايتش را آيند خواند در يک جامعه اسلامی اصل بر حسن ظن است در جامعه­های فساد اصل بر سوء ظن است لذا ما اگر در يک جامعه اسلامی داريم زندگی می­کنيم شخصی آمد خدمت امام صادق عرض کردم يابن رسول­الله ما از کجا بدانيم که اين گوشت­های در بازار می­خريم اين­ها تذکيه شده بسم­الله گفته است من همين سؤال را از شماها می­پرسم از کجا می­دانيد اين مرغی که می­خريد و می­خوريد اين گوشتی که از قصابی می­گيريد و مصرف می­کنيد آيا ذابح مسلمان بوده ذابح بسم­الله گفت اوداج اربعه و قوائم اربعه اين گوسفند رو به قبله بود، هيچ کدام ما نمی­دانيم اين همين سؤالی است که از امام صادق پرسيد گفت آقا اين گوشتهای که ما می­خوريم تکليف ما چيست؟ ما که نمی­دانيم امام صادق فرمود شما گوشت از کجا داريد می­خريد؟ گفت از بازار مسلمان­ها حضرت فرمود بازار مسلمان­ها محکوم به صحت است حمل بر صحت کن، بنده رفتم جنس خريدم نمی­دانم اين آقا درآمدش حرام است يا حلال است؟ نمی­دانم حمل بر صحت بکن بگو درآمد حلال است آقا اين اموال دزدی است يا اموال مال خودش است حمل بر صحت کن مگر اين­که قرينه­ای محکمی بر اين­که اين مالک نيست برايت حاصل بشود ما در روابط اجتماعی­مان در جامعه اسلامی اصل بر حسن ظن و اعتماد است نه سوء ظن.

و نکته ديگر گرچه گناه ظاهر شيرين دارد اما باطن خبيث و پست دارد خدا غيبت را تمثيل می­کند می­فرمايد ببينيد داريد غيبت می­کنيد، حقيقت اين غيبت مثل گوشت همين طرف را خوردن است باطن اين غيبت خيلی آلودگی دارد ظاهرش شايد برای ما شيرين باشد گناه شايد ظاهرش برای لحظاتی لذت آور هم باشد اما عمق اين گناه و آثار اين گناه جز حسرت جز پيشيمانی چيز ديگری نخواهد بود و يکی دو نکته ديگر، محضر عزيزان عرض کنم غيبت با تقوی نمی­سازد قرآن بعد از اين­که نهی می­کند غيبت نکنيد می­فرمايد: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ‏»[21] بابا غيبت نکن تقوی داشته باش يعنی آدمی که غيبت می­کند بی­تقواست تقوی ندارد: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيم‏»[22] قطعاً تقوی انسان را به سوی توبه سوق می­دهد کسانی که متقی هستند به سوی توبه و به سوی عذرخواهی به محضر الهی رو می­کنند و در اسلام هم اين را هم بشارت و پايان عرايضم عرض کنم، ما در اسلام بن­بست نداريم درخانه خدا نا اميدی معنی نمی­دهد اگر کسی سوء ظن هم داشت اگر کسی غيبت هم می­کرد حالا پيشيمان شد راه برگشت هست غيبت کردی اگر امکان حليت طلبی درش هست و مفسده نمی­شود برو بگو، اگر می­دانيد غيبت کسی را کرديد يک وقتی از مرحوم آيت­الله العظمی گلپايگانی يک کسی سؤال کرده بوده، اين هم حالا بد نيست چون همه­مان مبتلا هستيم اين غيبت ديگر عام البلوی است ديگر نانی است که در سفره همه هست و معمولاً کم و زياد از سر زبان­مان يک وقت خواسته و ناخواسته صادر می­شود اين را هم بشنويد بد نيست يکی از علما می­گفت ما خدمت آيت­الله العظمی گلپايگانی رسيديم گفتم آقا اين غيبت افراد را اگر کرديم لازم است برويم به خودشان بگوييم ايشان فرموده بود اگر طرف ناراحت می­شود از گفتن غيبت کردن تو ناراحت کردن مسلمان هم حرام است نگوييد بهش ولی از طرفش استغفار کنيد ولی يک کسی يک وقت ظرفيتش بالاست بگوييد ناراحت نمی­شود بهم نمی­ريزد ظرفيتش را دارد می­رويد می­گوييد آقا من پشت سر شما حرفی زدم حلالم کن لذا ايشان فرموده بودند که اصلاً ضرورت ندارد غيبت شخص کردی حالا يادت آمده می­خواهی توبه کني از طرف او استغفار کن تسبيح را بگير دستت صد مرتبه استغفرالله ربی و اتوب اليه، استغفر الله ربی، خدايا به نيابت فلانی که ما غيبتش کرديم و می­دانيد خدا روز قيامت چطور می­بخشد خدا از حق خودش می­بخشد اگر طرف هم نبخشد، حالا فردا يادم بياوريد که خدا قيامت اين­های که توبه می­کنند را چگونه از حق خودش می­بخشد که اسلام کوچه بن بست ندارد يعنی اگر طرف واقعاً برگشت طرف صاحب حق هم نگذشت قيامت يک شيوه­ای خداوند دارد در مغفرت که آن باشد برای فردايتان سريال­های دنباله­دار می­بينيد منبرهای دنباله­دار هم ببينيد بشنويد اين حواله فردايتان آمديد می­شنويد می­فهميد دلگرم می­شويد نيامديد هم ديگر حالا نيامديد.

صلی الله عليک، بلی در اين روزهای پايانی هم ببينيد آقايون ماه صفر هم تمام شد اين هم آخرين جمعه ماه صفر بود می­آمديد تمام می­شد نمی­آمديد هم تمام می­شد اما وقتی از اين دنيا رفتيد قدر اين جلسات را آن وقت می­فهميد آن وقت می­فهميد که چه خبر بود در اين جلسات و صاحبان اين جلسات قيامت با شما چه می­کنند؟ من عرض کردم حبيب‌بن مظاهر را خوابش ديده بودند در عالم خواب به حبيب کسی از بزرگان علما گفته بوده حبيب خيلی مقامت بالاست، در جوار امام حسين می­بينيد در بين شهداء در کربلا قبرشان جداست و مقبره جداست اصحاب، حبيب، بنی­هاشم ابالفضل اين­ها استثناء هستند گل سر سبد بنی­هاشم ابالفضل، گل سر سبد اصحاب حبيب، اين­ها علت دارد اين طور شانسی نيست اين­ها را زين­العابدين امام حق به خاک سپرد امام سجاد می­داند بايد حبيب جدا باشد ابالفضل هم جدا بنی­اسد که بودند داشتند کمک می­کردند می­گفتند آقا شما بگوييد ما جسدها را منتقل می­کنيم امام سجاد تشخيص دادند حبيب بايد جدا باشد امام سجاد امروز کربلا را می­ديدند به اين حبيب ابن مظاهر آن عالم گفت حبيب خيلی مقامت بالاست در جوار امام حسين هستی هرکه زيارت امام حسين يکبار می­رود ورود و خروج دوبار به تو سلام می­کند حبيب گفت حاجت ديگر هم داری بالاتر از اين هم می­شود بهتر از اين هم می­شود؟ گفت يک حاجت دارم ولی اين شنيدنی نيست، گفت چه حاجتی قدر خودتان را بدانيد اين باقی مانده صفر را هم قدر بدانيد گفت اي کاش می­شد برگردم به دنيا حرف حبيب ابن مظاهر می­آمدم در مجلس عزای مولايم حسين به شرکت کنندگان در مجلس عزای حسين خدمت می­کردم حبيب آرزو می­کند در آن عالم خدمت به شماهای که آمديد در مجلس اربابش سيدالشهداء، حالا چه می­دهند در اين جلسات چه خبر است حبيب می­داند چه خبر است، ما بی­خبر هستيم وقتی رفتيم متوجه می­شويم، آخرين جمعه است و صاحب­عزی صاحب الزمان است:

آقاجان همه­جا بروم به بهانه­ تو، که مگر برسيم در خانه تو

همه­جا بروم به بهانه­­ای تو، که مگر برسم در خانه تو

همه­جا دنبال تو می­گردم، که تويي درمان همه دردم

يا اباصالح مددی مولا، يا ابا صالح مددی مولا، يا اباصالح مددی مولا.

به ياد همه ذوی الحقوق­مان يا اباصالح مددی مولا

گل زيبای شجر طاها، به کجايي ای پسر زهراء

تو به سان يوسف کنعانی، که نهان از ديدة انسانی

يا اباصالح مددی مولا، قربان اين­ ناله­ها يا اباصالح مولا

از آقا دعوت کنيم انشاءالله به فيض بهتر خواهيم رسيد آقاجان يک دعوتی می­کنيم اين مجلس عزای جدت حسين است:

قدمی گر نهی تو به مجلس ما، ز کرم تو جواز مدينه ما

به رخ نيلی گلی طاها، به غريبی علی و زهراء

يا اباصالح.

 

 

[1] حجرات 12.

[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص430.

[3] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص430.

[4] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص433.

[5] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص433.

[6] غرر الحكم و درر الكلم ص731.

[7] غرر الحكم و درر الكلم ص731.

[8] حجرات 12.

[9] حجرات 12.

[10] حجرات 12.

[11] حجرات 12.

[12] حجرات 12.

[13] حجرات 12.

[14] حجرات 12.

[15] حجرات 12.

[16] حجرات 12.

[17] حجرات 12.

[18] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏1 ص 361.

[19] حجرات 12.

[20] حجرات 12.

[21] حجرات 12.

[22] حجرات 12.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه