استاد حدائق روز چهارشنبه 11 خرداد 1401 در مسجدالرسول(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث سیمای پیامبر(ص) در قرآن پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم‏»[1].

خب اسعدالله ايامکم جميعاً ميلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه و روز اول ذی­القعده­الحرام آغاز دهه کرامت و شروع ماه ذی­القعده يکی از ماه­های بزرگ عالم اسلام را محضر جمع محترم تبريک و تهنيت عرض می­کنيم محور بحث در جلسات شب­های پنج شنبه با عنوان سيمای پيامبر در قرآن بود من يکی از آياتی که خداوند به رسول­الله توصيه­ای می­فرمايد آيه 31 از سوره مبارکه آل­عمران يک شروع بحثی کنيم تتيمه بحث و ادامه بحث را هم حديثی از حضرت فاطمه معصومه يک نکته هم محضر عزيزان عرض کنم فردا شب همان طوری که جناب آقای کسرايي اشاره فرمودند دعای کميل در همين مسجد انشاءالله اقامه خواهد شد و قرائت خواهد شد به ياد فقيد سعيد مرحوم مغفور شادروان آقای حاج غلام­حسين کسرايي که انصافاً از نيکان و خوبان شيراز بود من از دوران نوجوانی و طفوليت قبل از انقلاب ارادات داشتيم آشنا بوديم با ابوی ما مأنوس بودند خدا رحمت کند ايشان را از جهره­های موفق متدين کارساز کارآمد صبح جمعه هم در فاطميه دعای ندبه به ياد ايشان منعقد است شب جمعه در مسجدالرسول صبح جمعه در بنای مقدس فاطميه به مناسبت چهارمين سالگرد در گذشت اين عزيز از خلق رسته به حق پيوسته مجلس منعقد است خدا رحمت کند ايشان را، رحمت کند در گذشتگان جمع حاضر را صلوات غراتری ختم نماييد.

اين­ کتاب­های دعای مربوط به امام زمان هم بانی خيری پيدا شده که تعدادی آوردند که در اختيار علاقه­مندان قرار بدهند مکتوب کردند که اين کتاب را فقط شرطش اين است که هر روز يا حد اقل هفته يک مرتبه بخوانيد در کتابخانه­تان نرود بايگانی بشود سال يکبار اين ديگر خمس نيست يا هرروز اگر می­توانيد قبول کنيد نمی­توانيد نگيريد بخوانيد بسم­الله نخوانيد لا اله الا الله، هرکه اهلش هست انشاءالله می­دهند خدمت­تان کتاب­های دعای مربوط به امام عصر است گفتند حد اقل هفته يک مرتبه حالا حاج­آقای لطفی­کيا هرکسی که مايل هست تقديم می­کنند و انشاءالله که اين توفيق هم خدا نصيب ما بشود که پيوسته به ياد امام زمان باشيم حالا اين توفيق اجباری است که قيد می­کنند بخوانيد ولی بايد به ياد حضرت بود بايد هر روز امام زمان خود را ياد کنيم انشاءالله.

آيه 31 سوره مبارکه آل­عمران ترجمه آيه را من عرض کنم: خدا می­فرمايد رسول­ما به مردم بگو: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ»[2] اگر کسی خدا را دوست می­دارد از پيغمبر بايد تبعيت کند، اصلاً نشانه­ای اين که کسی بگويد من خدا را دوست می­دارم در عملکردش و رفتارش و تبعيتش از پيغمبر بايد بدرخشد و خودش را نشان بدهد اگر کسی از پيغمبر تبعيت کرد، آنگاه خدا او را دوست می­دارد «يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»»[3] خدا هم او را دوست می­­دارد نه تنها خدا دوستش می­دارد اين تبعيت از پيغمبر گناهاتان را هم می­بخشد ما گاهی اوقات فکر می­کنيم پاک شدن از گناه فقط شب­های قدر است و نيمه اشب است الهی العفو، همين که آقايون در مسير هستی همين که آقا می­گويد من مدتی دارم از پيغمبر تبعيت می­کنم ميزان حال فعلی است يکی از آياتی که مؤيد ميزان حال فعلی است همين آيه است قرآن می­فرمايد از پيغمبر اگر تبعيت کرديد خدا می­بخشدتان يعنی حال فعلی­تان حجت است مطيع رسول­الله هستيد بخشيده شديد نافرمانی از پيغمبر می­کني گناهانت بخشيده نشده، «وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم‏»[4] خدا آمرزنده مهربان است من چندتا نکته را در ذيل اين آيه عرض کنم بعد آن حديث مشهور فاطميات را محضر عزيزان تکميل عرايضم عرض کنم.

يکی از نکاتی که از اين آيه استفاده می­شود اين است که ادعا با عمل ثابت می­شود آقا ما مريد خدا هستيم ما عاشق خدا هستيم می­گويند در عمل نشان بده، آقای می­گوي خدا را دوست می­دارم نماز بخوان خواهری که می­گويي من خدا را دوست می­دارم اوامر الهی را زمين نگذار محرمات را انجام نده، اين چه ارادتی است که من می­گويم به خدا دارم نافرمانی هم می­کنم به عمل کار برآيد به سخنرانی نيست اين آيه بيانگر اين است که با ادعا چيزی ثابت نمی­شود عمل لازم است: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني»[5]اگر ادعا می­کنيد خدا را دوست می­داريم تبعيت بايد بکنيد يعنی عمل بايد داشته باشيد بنده می­گويم آقا امام حسين را از سويدای دل دوست می­دارم ولی تعبيت از امام حسين هم نمی­کنم تبعيت از اميرالمؤمنين هم نمی­کنم فقط شعار است نام حضرت تابلو کردم عشق به حضرت دارم همين، «فَاتَّبِعُوني»[6] اين نکته اول در اين آيه شريفه.

لازمه ايمان واقعی هم در اين آيه خدا می­فرمايد پيروی از رسول­الله است کسانی حقيقتاً مؤمن اند که حقيقتاً تبعيت از رسول­الله می­کنند ديديد بعضی­ها می­گويد ما فقط خدا، يک حرفی که در صفين معاويه سر زبان­ها انداخت و با اين حرف فريبنده لشکر کوفی­ها را متزلزل کرد گفتند: «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ»[7] فقط خدا بقيه غير از خدا شرک است، خدا می­فرمايد رسول­الله اين را از کجا در آورديد الآن داعش همين مرام دارند می­گويند فقط خدا پيغمبر را ما در حد نبوتش قبول داريم و لا غير اين حرف وهابی­هاست اين خلاف قرآن است قرآن می­فرمايد اگر می­گوييد خدا بايد دنباله‌روی و پيروی از رسول­الله بکنيد، لازمه ارادت به خدا تبعيت از رسول است، نوشته بنده حالا بلا تشبيه من در حد تقريب اذهان عرض کنم بنده در يک مجموعه­ای می­گويم آقای مدير کل شما را قبول دارم ولی اوامرت و منصوبينت را قبول ندارم اين چه ارادتی است می­گويم آقای مدير را قبول دارم ولی اوامر مدير و منصوبين مدير را اصلاً قبول نمی­کنم می­گويند تو داری توهين به اين مدير می­کنی اين مدير معاون را معين کرده تو چطور می­گويي اين مدير را دوست می­دارم معاوينش را قبول ندارم خب اين هم منصوب آن هست من چگونه می­توانم بگويم به خدا ارادت دارم ولی رسول­خدا را تبعيت نمی­کنم امروز بعضی­ها همين را می­گويند يا کاری ما به ائمه نداريم، فقط خدا خدا و بس همان حرفی که رد صفين زده شد «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ »[8]، «کفانا کتاب­الله» ، قرآن برای ما کافی است، قرآن کافی است از آيات قرآن آيه 31 آل­عمران: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني»[9] اگر خدا را دوست می­داريد از پيغمبر تبعيت کنيد پس لازمه محبت تبعيت است اين نکته را  بشنويد من رو اين نکته می­خواهم بحث کنم محبت فقط شعار نيست ادعا نيست عمل است حالا روايتی را از حضرت فاطمه معصومه می­خواهم نقل کنم اين روايت بعضاً در ذهن­ها شبهه ايجاد می­کنم شبهه را هم عرض می­کنم جواب شبهه در همين آيه است، هرکسی می­گويد من کسی را دوست می­دارم بايد در عمل نشان بدهد آقا ما ارادتمند هستيم ارادتمندی چقدر پيروی می­کنی در واقعه عاشورا بعضی­ها محبت داشتند و ثابت هم کردند ايستادند تا جان دادند، عبيدالله حر جعفی هم ادعا می­کرد من امام حسين را دوست می­دارم اين هم يک سردار بود در يک منزلگاهی با امام حسين رو به رو شد امام رفتند سراغش اين عبيدالله حر جعفی در آن منزلگاهی که با امام حسين هم منزل شد گفت خيمه ما را به سمت خيمه­های سيدالشهداء پرده­هايش را بيندازيد پايين از آن سمت پرده­ها را بزنيد بالا پناه بر خدا گاهی اوقات اين جان ناقابل چه قدر قيمتی می­شود؟ ولی خدا را می­خواهيم نبينيم آقا امام حسين حرکت کردند آمدند طرف خيمه عبيدالله حرجعفی تعدادی از اين بچه­های خردسال دنبال حضرت می­دويدند خيمه عبيدالله را دور زدند آمدند مقابل خيمه، آقا يک سلامی کردند گفتند عبيدالله حرجعفی داريم می­رويم کوفه شما هم بيا به ما بپيوند گفت من از کوفه آمدم بيرون که در اين دعواها نباشيم مصلحت­نگری ببينيد ما اهل مخاصمه نيستيم ما اهل دعوی نيستيم، آقا فرمودند من آمدم از تو دعوت بکنم اگر می­خواهی به ما بپيوند گفت آقا من خودم نمی­آيم ولی يک اسب خيلی خوبی دارم اين اسب خيلی قيمت دارد و شمشير خوب و زره خوبی اين­ها را به شما هديه می­کنيم آقا فرمودند ما خودت را می­خواهيم ما که اسب نمی­خواهيم ما که شمشير و زره نمی­خواهيم خودت آمدی آمدی ما نيازی به اين­ها نداريم و نيامد و بعدها پيشيمان شد و هميشه می­گفت هرگاه آن صحنه­ای که سيدالشهداء آمدند در خيمه و من را دعوت کردند به پيوستن به خودشان که سعادت ازلی و ابدی برايش رقم می­خورد خسران ابدی برايش رقم خورد.

اما امام حسين سراغ زهير نرفتند در يک منزلگاه ديگری با زهير هم مجلس شدند مأمور فرستادند گفتند برويد به زهير بگوييد ما آن­جا هستيم بيايد زهير داشت غذا می­خورد سر سفره بود خانمش هم نشسته بود اين لقمه غذا داشت می­آورد نديک دهانش پيک حضرت رسيد آقای زهير سيدالشهدا می­گويد بيا، لقمه را ديگر در دهان نگذاشت، من و شما و همه با افتخار می­گوييم «وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ»[10]، يکی از آن اصحاب حسين زهير است، لقمه غذا را گذاشت زمين بلند شد، گرچه در يک مقطعی زهير فاصله گرفت از امام حسين در عداد عثمانی­ها قرار گرفت، رفت امام حسين خاطراتی را از گذشته اميرالمؤمنين يادآوری کردند برگشت گفت خانم من تکليفم روشن شد ما پيوستيم به سيدالشهداء شما هم بساط را جمع کن برو، که خانمش گفت من به شرط اجازه می­دهم که قيامت از من شفاعت کنی محبت يعنی عمل محبت يعنی پيروی شعار نيست بنده بگويم سيدالشهداء را دوست می­دارم ولی جانم ثروتم موقعيتم اين­ها برايم اهميت داشته باشد تا دين، پيروی تبعيت متابعت اين لازمه محبت است، قرآن هم همين را می­فرمايد:  «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»[11].

يکی دو نکته ديگر هم عرض کنم يقيناً کسانی که در عمل سست می­زنند در محبت سست­اند آن کسی که در عمل کوتاهی می­کند نمازش علی السويه است بخواند و نخواند حجاب برايش مهم نيست روزه برايش مهم نيست واجبات نقشی ندارد اين خودش را دارد فريب می­دهد در محبت سست است محبت فقط به اين نيست که به زبان بگويند حالا روايتش را می­خوانم محبت در عمل است ما در عمل بايد نشان بدهيم هرچه محبت­تان به خدا قوی­تر در اعمال بايد جدی­تر باشيد کوشاتر ساعی­تر اين هم نکته ديگر.

از آياتی که دليل بر عصمت پيغمبر است همين آيه 31 آل­عمران است اگر کسی آمد گفت آقا دليل بر عصمت پيغمبر چيست بگوييد آيه 31 سوره آل­عمران خدا می­فرمايد:  «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏»[12] پيغمبر را به طور مطلق خدا می­فرمايد تبعيت کنيد محدود به زمان نيست محدود به مکان نيست پيغمبر را در گفتارش پيغمبر را در رفتارش پيغمبر را در سکوتش اصلاً پيغمبر بايد تبعيت بشود و الگو بشود، اين­که خدا به طور مطلق می­فرمايد از پيغمبر تبعيت کنيد دليل بر عصمت پيغمبر است خدا تبصره نمی­زند شرط نمی­آورد که رسول­الله را کجا؟ در کدام عمل در کدام رفتار به طور مطلق پس اين آيه دليل بر عصمت پيغمبر اکرم هم هست.

اين جمله را من اتمام عرايضم وارد قسمت دوم بحث بشويم اين توهم غلط که بعضی­ها می­گويند آقا ما ائمه را دوست می­داريم ديگر بارمان را بستيم دوست داشتن ائمه به عمل کردن است به پيروری است به تبعيت است، به اين­که من زندگی­ام را ائمه تأييد کنند حالا روايات فراوانی داريم در اهميت و ارزش محبت يکش اين روايتی است که امشب می­خواهم تقديم کنم اين روايت در سلسله سندش شش فاطمه نام اند می­گويند حديث فاطميات شش­تا فاطمه در سلسله سند است: عن فاطمة المعصومه حضرت فاطمه معصومه از عمه خودش حضرت فاطمه دختر امام صادق از عمه خودش حضرت فاطمه دختر امام باقر از عمه خودش حضرت فاطمه دختر زين­العابدين، از عمه­ خودش حضرت فاطمه دختر سيدالشهدا از زينب کبری از فاطمه زهراء عن رسول­الله صلوات الله عليه، اين حديث را می­گويند فاطميات حضرت فاطمه معصومه يک، فاطمه دختر امام صادق، فاطمه دختر امام باقر، فاطمه دختر زين العابدين، فاطمه دختر سيدالشهداء فاطمه زهراء روايت اين است يک روايت مفصلی است من يک قسمتش را که حالا متناسب با همين آيه سی و يک است اين را بگويم پيغمبر فرمود: «أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مات شهيداً»[13]، هرکسی که بر محبت آل رسول­ بميرد شهيد مرده، «أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مات شهيداً»[14]، کتيبه هم نوشته شده البته يک بخشی از آن حديث است روايت مفصلی است که نوعاً محبت چه می­کند يکش اين است که شما اگر با محبت خاندان رسول­ فوت کنيد شهيد رفتيد اين حرفی که بعضی­ها می­زند در باب شهادت بسته است اين حرف غلطی است معذرت می­خواهم بارها هم گفتم در باب شهادت باز است شماها می­توانيد شهيد باشيد به چه شرط؟ به شرطی که محب خاندان رسول باشيد اگر حقيقتاً محب بود مثلی اين­که شهيد هستيد شهيد زنده هستيد مردن شما شهادت است اجر شهادت به شما داده خواهد شد، فرمايش پيغمبر است و حديثی است که حضرت فاطمه معصومه از عمه بزرگوارش تا می­رسد به پيامبر اکرم نقل می­کند، خب اين روايت با آن آيه­ای که بنده تقديم کردم مکمل يکديگر اين شبهه که بعضی­ها می­گويند آقا دوستی خاندان رسالت اجر شهيد می­دهند ما اگر اميرالمؤمنين را دوست بداريم و گناه بکنيم شهيد هستيم می­گويند شما دوست نيستيد محب را قرآن دارد تعريف می­فرمايد: «فَاتَّبِعُوني»[15]محب يعنی تابع خدا رحمت کند امام را خب شنبه سال­روز ارتحال امام است امام همين آيه را من در يکی از سخنرانی­های امام از امام شنيدم امام اين آيه را خواندند فرمودند محبت يعنی تبعيت يعنی پيروری نه ادعا من اگر می­گويم حضرت زهراء را دوست می­دارم بايد تابع حضرت زهراء باشم:

يا علی و با علی يک نقطه باشد فرق آن، يا علی گفتتن کجا و با علی ماندن کجا

خيلی فرق است يا علی گفتن خرج ندارد با علی ماندن هنر است يا حسين گفتن زحمت ندارد با حسين ماندن هنر است، بيش از بيست هزار امضاء دعوت از کوفه آمد مدينه يا حسين بيا، از اين بيست هزارتا امضاء چندتا آمدند به سی نفر نکشيد از اين­ها پای کار نبودند محبت يعنی در عمل يعنی حاج آقا در خلوتت نشان بده که محب است در نماز اول وقتت در روابط اجتماعی­ات در برخورد با مردمت، در تربيت اولادت نشان بدهيد که تراز خدا و اهل البيت است خب اين روايت انصافاً اگر کسی با اين نگاه با اين وضعيت رفت ثواب شهيد بهش دادند اين روايتی است که حضرت فاطمه معصومه نقل می­کند از عمه­های بزرگوارشان.

مؤيد اين عرايضم مطلب سوم سلمان روايتی را از پيامبر نقل می­کند که پيامبر فرمود يا علی جايگاه شما در امت اسلام مثل سوره توحيد در قرآن است سوره توحيد اگر کسی يک مرتبه بخواند ثواب يک سوم قرآن دوم مرتبه ثواب دو سوم، سه مرتبه ثواب تمام قرآن را به­تان می­دهند، وجه شباهت اميرالمؤمنين با سوره توحيد رسول­الله می­فرمايد اين است اگر کسی علی ابن ابی طالب را با زبانش دوست بدارد يک سوم ايمانش کامل است با زبان با زبان اگر کسی علی را دوست بدارد فقط اين يک سوم ايمان: «يَا عَلِيُّ مَنْ أَحَبَّكَ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أَحَبَّ ثُلُثَ الْإِسْلَامِ»[16] اگر کسی علی ابن ابی طالب را با زبانش و قلبش دوست داشت که الحمدلله در اين جمع حاضر اين دو ثلث هست، شما عزيزان هم اميرالمؤمنين را به زبان دوست می­داريد همه اميرالمؤمنين را به قلب يک بشارت هم به­تان بدهم عيدی­تان باشد، امام صادق می­فرمايد وقتی نام ما برده می­شود وقتی دلتان خنک می­شود حلال­زاده هستيد نام امام حسين می­برند به شعف می­آيد اسم اهل­­البيت را می­برند شادمان هستي، وجودت احساس رضايت می­کند اين بهترين دليل بر سلامت شماست بدا به حال کسی در کنه وجودش بغض اهل­البيت داشته باشد، عداوت به اهل­البيت داشته باشد طلب مغفرت کنيد برای پدر و مادرهايتان اين پاکی امروز شما مرهون سلامت ديروز آن­هاست محبت قلبی يک سوم ايمان، پيغمبر فرمود اگر کسی يا علی شما را با زبانش و قلبش دوست بدارد دو سوم ايمانش کامل است اين­ تا اين­جا، بعد پيامبر فرمود يا علی اگر کسی شما را با زبان و قلب دوست بدارد در رفتار و کردارش هم شما را کمک کند يعنی عملکرد طرف را که ببينند بگويند آقا شيعه اميرالمؤمنين است همان که امام صادق فرمود: «كُونُوا لَنَا زَيْناً، وَ لَا تَكُونُوا لَنَا شَيْناً»[17] يک جوری زندگی کنيد که زينت ما باشيد اسباب سر افکندگی ما را فراهم نکنيد زينت باشيد: «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ»[18] مردم را به غير زبان به خدا دعوت کنيد يعنی شيعه اميرالمؤمنين شيعه اهل­البيت رفتار و کردار شما بشود درس زندگی برای مردم من پدر در خانه يک جور زندگی کنم مردم بچه­های من رفتار من را می­بينند به دين تشويق بشوند در مجموعه­ای که دارم کار می­کنم عملکرد من مردم را به خدا و دين و اهل­البيت تشويق کنند، ديديد بعضی­ها زده می­شود می­گويد آقای حاجی فلانی فلان کس با اين موقعيت با اين ادعا ظلم کرد پس ما از اسلام می­گذريم اين اثر منفی را می­گذارد متأسفانه امروز رفتارهای غلط بعضی­ها يک جوانی آمد پيش من در همين مسجد گفت حاج آقا نماز شب خواندم پدرم من را تارک الصلات کرد ببينيد اين­ها محبت رفتاری ندارد نماز شب شده عادت گفتم نماز شب بابايت تارک الصلاه کرد؟ گفت بلی گفتم مگر بابای تو چطور نماز شب می­خواند گفت آقا ديدنی است نماز شب اين گفت نيمه شب که بلند می­شود اول کاری که می­کند، تمام چراغ­های منزل را روشن می­کند اصلاً سادسم دارد حالا من مسأله را خيلی باز نمی­خواهم بکنم نماز واجب هم نبايد خواب کسی را خراب کنی آقا تو وظيفه­ات است نماز خودت را بخوانی خانمت اگر به تو شرط کرده بيدارم کن بيدارش کن شرط نکرده وظيفه ندارد فرزند مکلف شما مکلف است خودش برخيزد مگر بگويد بابا مادر بيدار شدی بيدارم کن اين آداب اسلامی است برای يک نماز مستحبی مردم آزاری گفت تمام چراغ­ها را روشن می­کند اتاق ما راهرو همه را گفت وضوء می­گيرد اصلاً اين يک تئاتری است وضوء گرفتنش گفت دستشويي می­رود چنان در را محکم بهم می­زند اصلاً عمداً که خواب را خراب کند، گفت ما فکر می­کنم زلزله آمد از وحشت از خواب می­پريم گفت می­گوييم خدا لعنتت کند اي مردم آزار گفت اين خانه ما را بياييد اين تمام کج­های چارچوب دستشويي ما همه­اش ريخته اين ماز است گفت وضوء می­گيرد هی سر و صدا می­کند می­گويد بلند شويد تارک الصلات­ها که گفته نماز شب اگر کسی نخواند تارک الصلاة است آخر همه­اش مال اين است که ما پيغمبر را نشناختيم، « فَاتَّبِعُوني‏‏»[19]را نشناختيم گفت وقتی می­خواهد بگويد الله اکبر يک نعره­ای می­کشد هرچه انرژی در اين روده­هايش هست از حلقش می­زند بيرون الله اکبر، گت ما وحشت­زده مثل روانی­ها از خواب می­پريم می­گوييم خدا لعنتت کند گفت تا می­آيد چشم­مان گرم بشود باز می­گويد الله اکبر گفت آقا سلب آسايش از اين اهل خانه کرده گفت اصلاً همه­مان از دين بريديم البته اين قضاوت غلط در مردم ما هست، به آن جوان گفتم برادر عزيز الگوی تو پدرت نيست بابای بد مسلمانت را نکن الگو، الگوی تو پيغمبر است الگوی تو اميرالمؤمنين است ببين پيغمبر چگونه نماز شب می­خواند اميرالمؤمنين چگونه نماز شب می­خواند، اين آدم يک مسلمانی است شما امام خمينی حالا سالروز امام پيشرو است، گفت صلوات بفرستيد ما که بخيل نيستيم، امام اعلی­الله مقامه تازه امام معصوم نبود امام در حالات امام می­نويسند امام وقتی برای نماز شب بلند می­شد يک تکه ابر را در ظرفشويي آشپزخانه می­گذاشتند که وقتی شيرآب را باز می­کنند آب بريزد رو ابر صدا بلند نشود می­گفتند من می­خواهم نماز شب بخوانم خواب ديگران را نبايد خراب کنم زمانی که امام از قم آمدند تهران، خانم مصطفوی دختر امام می­گويد که دکترها گفتند چون ايشان عارضه قلبی دارد يک کسی بايد در اتاق کنار ايشان باشد گوشه اتاق نصف شب يک وقت بيمار قلبی است اتفاقی افتاد سريع خبر کند، گفت اول امام زيربار نمی­رفتند می­گفتند نه کسی در اتاق من نمی­خواهد بيايد خانم مصطفوی می­گويد من به زحمت پدرم را راضی کردم که بابا بگذاريد من گوشه­ای اتاق می­خوابم حالا دکترها هم گفتند حفظ سلامتی هم لازم است گفت امام متقاعد شدند که شب­ها من گوشه اتاق بسرتم را پهن کنم امام هم آن گوشه­ای اتاق اين خانم مصطفوی در حالات خودش می­نويسد می­گويد امام شب­ها نيمه شب وقتی بلند می­شدند خيلی آهسته هم بلند می­شدند، بی سر و صدا يواش از بستر بلند می­شدند می­رفتند برای وضوء گرفتن و نافله شب ولی خانم زهراء مصطفوی می­گويد من سبک بود به مجردی که امام از بستر بلند می­شدند می­خواستند از اتاق بروند بيرون من بيدار می­شدم ولی رو خودم هم نمی­آوردم که بيدار هستم، تظاهر می­کردم که خواب هستم، گفت شب اول گذشت شب دوم گذشت شب سوم گذشت، روز سوم امام گفتند بابا بيا آمدم گفتم بابا ديگر از امشب من اجازه نمی­دهم بيايي در اتاق بخوابی گفتم برای چه؟ گفتند من احساس می­کنم وقتی بيدار می­شوم تو را بيدار می­کنم گفتم بيدار می­شوم ولی خودم راضی هستم، گفتند من راضی نيستم من راضی نيستم برای نماز شب مستحبی خوابی کسی را خراب کنم دين يعنی اين اسلام يعنی اين، گفت هرچه اصرار کردم امام فرمودند ديگر از امشب نبايد بيايي گفتم اماما پس من يک دختری دارم دخترم دانشجو بود گفتم اين خوابش خيلی سنگين است بعضی­ها ديديد خوابشان مثل خواب اصحاب کهف است:

خواب اصحاب کهف چرت من است، آب رود نيل قرت من است

بعضی­ها هم پرخور و هم پرخواب، گفت من به امام گفتم اين دختر ما خواب سنگينی دارد اين با اين چيزها بيدار نمی­شود بگذاريد او بيايد بخواند گفت امام فرمودند اشکالی ندارد گفت دختر ما هم سه شب خوابيد روز سوم امام گفتند بابا بيا، آمدم گفتند ديگر نه خودت نه دخترت، هيچ کدام را من اجازه نمی­دهم، گفتم برای چه گفتم دختر ما که بيدار نمی­شود گفتند دخترت خوابش سنگين است ولی عادت دارد شب­ها اين پتو را از خودش هی می­زند ماهم بايد بلند شويم هی پتو بکشم رويش می­زند پس ما بکشيم رويش، من نمی­خواهم خواب کسی را خراب کنم نه خوابم خراب بشود، قرآن می­فرمايد روايات می­فرمايد نه ضرر بزن نه ضرر بخور: «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ فِي الْإِسْلَام‏»[20] گفت ديگر امام اجازه ندادند اين اسلام است اين دين است.

خب عزيزان محبت واقعی در آن يک سوم پايانی است که پيغمبر فرمود اگر کسی علی ابن ابی طالب را با زبان قلب رفتار، ما در رفتار نشان بدهيم اميرالمؤمنين را دوست می­داريم در عملکردمان نشان بدهيم که عاشق اهل­البيت هستيم قرآن هم همين را می­فرمايد: «فَاتَّبِعُوني‏»[21] يعنی در عمل در عمل نشان بدهيم اين روايتی که از اين بزرگ بانو و اين آيه 31 آل­عمران و اين حديثی که سلمان از پيغمبر نقل کرد که در يک­جاي هم رسول­الله به حضرت زهراء فرمودند دخترم شب­ها نخواب مگر اين­که يک ختم قرآن بخوانی و بخوابی که وقتی حضرت زهراء سؤال کرد پدر جان در اين وقت کم چگونه ممکن است ختم قرآن؟ حضرت فرمودند سه مرتبه سوره توحيد را بخوان و بخواب ثواب ختم قرآن را بهت می­دهد.

اما از عظمت و کرامت صاحب امروز هم سخنی بگويم.

س:

45: 34

ج: با وضوء خوابيدن و آن راضی کردن همه انبياء و اولياء که پيغمبر توصيه کردند بگو: «اللهم صلی علی محمد و آل محمد و صلی علی جميع الانبياء و المرسلين و الملائکة المقربين و الشهداء و الصديقين و جميع عبادالله الصالحين» ، اين را هم حضرت فرمودند دخترم اگر کسی بگويد تمام انبياء و اولياء، صلحاء و من پيغمبر را از خودش راضی نگداشته و قبل از خوابيدن هم اگر وضوء گرفتيد و خوابيديد از زمانی که می­خوابيد تا زمانی که بيدار می­شويد ثواب عبادت برايتان می­زند به يک بنده­ای خدای گفتيم وضوء بگيريد گفت من وضوء بگيرم خوابم می­پرد، می­خواهيم هم خوب بخوابيم هم عبادت کرد که اين­ها هم با هم يک خرده جور در نمی­آيد اما از فاطمه معصومه عرض کنم خيلی از بزرگان علما بعد از شخصيت حضرت فاطمه زهراء فاطمه معصومه را نفر دوم بانوان عالم اسلام ناميدند، با اين­که حضرت زينب با آن عظمت و جايگاه و منقبت جايگاه خود را دارد اما رواياتی ما از معصومين داريم نسبت به حضرت فاطمه معصومه که برای حضرت زينب نداريم، اولاً اين لقب معصومه بودن دليل بر عصمت از گناه است عصمت دوجا عنوان پيدا می­کند عصمت از گناه عصمت از خطاء، اوج عصمت عصمت از خطاست يعنی انسان نه تنها گناه نمی­کند اشتباه هم نمی­کند، اما فاطمه معصومه و حضرت زينب اين­ها عصمت از گناه را داشتند يعنی گناه نمی­کردند نافرمانی الهی انجام نمی­دادند اين بانوی که از پدر و مادر با امام رضا مشترک است پدر و مادر هردو يکی، پدر آقا موسی ابن جعفر مادر نجمه خاتون شخصيت بسيار بزرگ روايت اين روايت از امام صادق روايت مفصلی است باز بخشی از روايت را عرض کنم اين روايت را در تاريخ روات می­نويسند زمانی امام صادق اين روايت را فرمود که دو سال به تولد موسی ابن جعفر هنوز مانده بود يعنی هنوز آقا موسی ابن جعفر به دنيا نيامده بود، امام صادق اين روايت را فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً»[22] برای خدا حرمی است « وَ هُوَ مَكَّةُ»[23] آن حرم مکه است، برای پيغمبر حرمی است و آن مدينه است برای اميرالمؤمنين حرمی است و آن حرم کوفه است و برای ما اهل­البيت حرمی است و آن حرم قم است، خيلی عظمت دارد اين حديث، در ادامه حديث حالا از امام صادق در دو روايت قريب به همين مضمون نقل شده در يک حديث امام صادق می­فرمايند برای ما از اين زمان به بعد حرمی است که قم است، در اين حديثی که من عرض کردم اين عبارت را هم ندارد امام به طور مطلق می­فرمايند برای ما اهل­البيت حرمی است و آن قم است بعد آقا می­فرمايد: «وَ سَتُدْفَنُ فِيهِ»[24] آينده از نسل من دختری در اين شهر دفن می­شود که شيعيان ما «تُدخل بشفاعتها شیعتی الجنة بأجمعهم»[25]، خيلی اين حديث عظمت دارد، يعنی تمام شيعيان ما را می­برد بهشت، مرحوم حاج ميرزا ابوالقاسم قمی صاحب قوانين الاصول خواب اين عالم را ديدند يکی در عالم از ايشان پرسيد جناب ميرزای قمی حضرت فاطمه معصومه قيامت از گناهان قم شفاعت می­کند؟ ميرزای قمی فرمود شأن حضرت فاطمه معصومه اجل از اين است که فقط گنه­کاران قم را فاطمه معصومه گنه­کاران امت جدش را شفاعت می­کند گنه­کاران قم را من شفاعت می­کنم کيست اين فاطمه معصومه؟ آقا امام صادق می­فرمايد: «تُدخل بشفاعتها شیعتی الجنة بأجمعهم»[26] همه را بهشتی می­کند فاطمه معصومه آقا امام رضا می­فرمايد: «من زار المعصومة بقم کمن زارنی»[27]، زيارت اين خواهر مثل زيارت من است، امام جواد می­فرمايد: «من زار عمّتي بقمّ وجبت له الجنّة»[28] عمه ما را در قم زيارت کرديد بهشت برايتان واجب است اين عبارت «وجبت له الجنّة»[29]خارج از معصومين برای غير معصومين نداريم اين است که بعضی از بزرگان اين­جا تأمل دارند در عظمت مقام حضرت فاطمه معصومه بعضی حضرت زهراء می­گويند نفر دوم است.

اما يک جريان هم عرض کنم از بزرگواری و کرامت اين بزرگ بانو ما در ايران هستيم الحمدلله اين موهبت نصيبت ماست تا می­توانيم تا شرايط هست از اين فرصت استفاده کنيم، آيت­الله سيدمحمدمرعشی نجفی پدر آيت­الله العظمی سيدشهاب الدين معرشی ايشان از علمای بزرگ نجف بود می­گويند يک اربعينی چهل روز حالا خيلی از بزرگان روی اين اربعين نظر دارند، الآن شروعش امروز اول ذی القعده بود يهودی­ها هم به اين اربعين اعتقاد دارند اين: «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً»[30] که نمازش را دهه اول ذی­الحجه می­خوانيد شروعش از ديشب بود اربعين حضرت موسی از اول ذی­القعده شروع شد، سی شب موسی به طور رفت: «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ»[31]ده شب ديگر هم در طور متوقفش کردند: «فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً»[32] خيلی از بزرگان هم توصيه دارند سوره فجر را بتوانيد هر روز بخوانيد مداومت به حداقل صدتا صلوات در اين چهل روز تا عيدقربان می­گويند اين اربعين آيت­الله جوادی آملی من يک وقت از ايشان شنيدم فرمودند در طول سال اربعين يک چهله کار خوبی را انجام دادن، حديث رسول­الله هم دليل بر اين است: «من أخلص للَّه أربعين صباحا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه»[33] اما اين ايام يک ويژگی خاصی دارد از اول ذی­القعده تا دهم ذی­الحجه يک اربعين مقدسی است که خدا هم اين را تأييد کرده و موسی نان اين اربعين را خورده و لذا جماعت يهود هم به اين اربعين اعتقاد دارند: «فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً»[34].

خب برگردم به اصل بحث آيت­الله سيدمحمود مرعشی ايشان چهل شب يک برنامه ذکر و دعا و توسلی را بر می­دارد که محضر اميرالمؤمنين حالا مشرف شود در عالم مکاشفه خدمت حضرت می­رسد آقا می­فرمايد سيدمحمود چه می­گويي؟ می­گويد آقا من يک سؤال از شما دارم قبر مادر ما فاطمه زهراء کجاست چون اين قبر را اميرالمؤمنين می­داند کجاست؟ مدينه­ رفته­ها ديديد يکی از سردرگمی­های زائرين گاهی اوقات می­آيند می­گويد آقا قبر حضرت زهراء کجاست يک سلام کنار بيت می­کند يک سلام در روضه می­کند يک سلام می­آيد در بقيع می­کند:

يا فاطمه من عقده دل وا نکردم، گشتم ولی قبر تو را پيدا نکردم

مهدی بيايد قبر تو را من پيدا نمايم.

خب امام زمان پرده­برداری می­کنند، آيت­الله سيدمحمود مرعشی از آقا اميرالمؤمنين سؤال کرد قبر حضرت زهراء کجاست؟ آقا فرمود مگر نمی­دانی که فاطمه زهراء به من وصيت کرد: «وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً قَبْرِي»[35] جای قبر را به کسی نشان نده اين قبر بايد مخفی بماند تا مهدی بيايد ايشان می­گويد آقا با اين دل چه کنيم؟ دل ما هوای کوی مادر دارد، آقا می­فرمايد سيد محمود هرگاه دلت هوای کوی فاطمه زهراء را کرد يک سفر برو قم کنار قبر فاطمه معصومه آنچه خدا از عظمت و بزرگی به فاطمه زهراء داده به فاطمه معصومه منتقل شده آيت­الله سيدمحمود مرعشی وقتی از آن مکاشفه خارج شد فرزند ايشان آيت­الله سيدشهاب الدين مرعشی نجفی يک طلبه جوانی بود در نجف پدر می­گويد پسرم شما نجف را رها کن برو قم تحصيلت را در قم ادامه بده آقای حاج شيخ عبدالکريم حائری هم در قم بود آيت­الله العظمی حاج شيخ عبدالکريم ايشان می­گويد برو قم ولی متعهد باش هر روز از طرف من يک سلام به حضرت فاطمه معصومه بکن، جوان­ها ببينيد ادب را آيت­الله سيدشهاب الدين مرعشی امتثال امر پدر می­کند از نجف می­آيد قم، يک طلبه جوانی بوده من از بعضی از خدام­های کهن­سال حرم می­شنيدم می­گفتند آيت­الله العظمی مرعشی تا آن روزهای که می­توانست عصی زنان می­توانيست بيايد حرم نفرات اول سحرگاه در زيارت حضرت فاطمه معصومه آيت­الله العظمی مرعشی بود بيش از شصت سال مقيد بود يکی از خادم­های می­گفت بارها می­شد برف سنگين آمده بود ما می­گفتيم کس ديگر حرام نمی­آيد در حرم را که باز می­کرديم می­ديدم آيت­الله مرعشی عباء رو دوش کشيده در اين برف­ها پشت در ايستاده نفر اول وارد حرم می­شد ايشان آمدند قم زندگی را آورد قم يک خانه اجاره می­کند در قم مشغول به تحصيل می­شود يک صاحب خانه­ای داشته ايشان زن بد اخلاق خدا اگر پول می­دهد اخلاق هم بدهد، سواد می­دهد اخلاق هم بدهد، مسئوليت می­دهد اخلاق هم بدهند اين بد اخلاقی آفت است اين زن صاحب خانه زن بد اخلاقی بوده خيلی هم سخت­گيری می­کرده به خانم آيت­الله مرعشی می­گفته لباس­هايت را برويد کنار رودخانه بشوريد در خانه نشوريد که چاه­مان پور می­شود دوتا لگن آب چاه را پر می­کند خيلی سخت­گيری­های بی­مورد يک زمستان سخت يخبندانی بوده خانم آيت­الله مرعشی يک لگن آب گرم کرده بود چندتا لباس داشتند داشته می­شسته زن صاحب خانه می­رسد شروع می­کند به ناسزا گفتن و چرا لباست را نمی­بريد کنار رودخانه و مگر من نگفتم ببريد کنار رودخانه، همان لحظه آيت­­الله مرعشی از درس می­آيد منزل می­آيد می­بيند که اين دارد به همسر ايشان بی­احترامی می­کند خانواده ايشان هم می­گويد آقا من را از دست اين زن نجات بده، آيت­الله مرعشی می­فرمايد خواهر من اين هم مثل خواهرتان، تو خودت لباس را می­بری الآن کنار رودخانه می­شوری در اين سرما، خب انصاف داشته باش، و آنگهی با يکی دوتا لگن آب که چاه خانه شما پور نمی­شود دوتا توهين هم به آيت­الله مرعشی خيلی ناراحت می­شود از منزل می­آيد بيرون مستقيم می­آيد در حرم، يک سلام به حضرت معصومه می­کند کنار ضريح می­گويد بی­بی ما آمديم درس بخوانيم بتوانيم خدمت کنيم به شريعت جدت اگر از ما راضی نيستيد بگوييد ما جمع کنيم برويم، اگر کار ما را نمی­پسنديد رها کنيم و اگر مورد تأييد هستيد و شما کاری ازتان بر نمی­آيد بفرماييد برويم جای ديگری، ما گير هستيم خانه نداريم اين صاحب خانه بد اخلاق هم دارد اين کار را می­کند دو سه جمله می­گويد و با دل شکسته بر می­گرده می­آيد منزل وارد خانه که می­شوند به خانم­شان می­گويند من ديگر حوصله ندارم می­خواهم بخوابم، گاهی اوقات ديديد بعضی­ها از فشار ناراحتی پناه به خواب می­برند که آرام بشون، ايشان تا می­خوابد يک دفعه خواب می­بيند که در صحن آستانه است دارند آب­جارو می­کند صحن را ايشان می­فرمايد چه خبر است؟ می­گويند حضرت فاطمه معصومه دارند می­آيد يک دفعه می­بيند حضرت فاطمه معصومه حوريه­های اطراف او را گرفتند آمد سمت آيت­الله مرعشی آيت­­الله مرعشی هم می­روند جلو سلام می­کنند حضرت فاطمه معصومه می­فرمايد سيدشهاب الدين حالا جای ديگر می­خواهی بروی، شما از ما کی خانه خواستی که ما تو را خانه­دار نکرديم ما مشکل­مان همين­جاست درست توسل صدا نمی­زنيم می­گوييم توسل به امام حسين پيدا کرديم ده نفر قبل از امام حسين در ذهن­مان است يازدهمين­اش امام حسين است می­گوييم در خانه اهل­البيت رفتيم آقای فلان مدير کل و که و که اين­ها هستند آخر يا امام حسين است يا خداست اين فايده ندارد:

ای يک دله صد دله دل يک دله کن، مهر ديگران را ز دل خود يله کن

يک آن به اخلاص برو بر در دوست، گر کار تو بر نيايد آنگه گله کن

گفت حضرت فاطمه معصومه به من فرمود شما کی از ما خواستی خانه که ما به تو نداديم خانه می­خواهی خانه دارت می­کنيم، يک جمله هم اين­جا بگويم حالا يک فرصتی وقت گذشت فقط همين را بشنويد آيت­الله مرعشی خدمت حضرت زهراء رسيده بود در حرم امام حسين شب جمعه نيمه شب تمام ائمه حاضر بودند در يک مکاشفه ظاهری جرياناتی هم آن­جا می­شنود خواسته­های هم به اميرالمؤمنين قبل از اين­که بيايد ايران، به حضرت می­گويد همه حضرت می­گويد انشاءالله می­شود انشاءالله می­شود، فقط يکش را حضرت ساکت شدند و بعد ايشان فرموده بود علتش را هم خودم فهميدم گفت به آقا گفتم که آقا دعا کنيد حج بروم بعد از حج در مکه بميرم گفت آقا سکوت کردند هيچ نگفتند اميرالمؤمنين، و ايشان حج نفرت يکی از مراجعی که حج مشرف نشد ايشان بود و خود ايشان فرموده بود من فهميدم آقا اميرالمؤمنين بودن من را مصلحت حضور من را از رفتن بهتر می­دانستند لذا آنی که گفتم دعا کنيد بروم حج بعد از حج بميرم ايشان هيچ نگفتند و ايشان حج نرفتند در آن مکاشفه حضرت زهراء را ديده بود فرموده بود من وقتی فاطمه معصومه را ديدم ديدم چهره خيلی شبيه به حضرت زهراست ايشان از خواب بيدار می­شود در خانه، خب خواب حضرت معصومه را ديده بود تا بيدار می­شود در خانه را می­زند خانواده ايشان می­گويد يک نفر دم در با شما کار دارد، ايشان می­آيد دم در می­بينيد يک آقايي است يک کيفی چمدانی دستش است، می­گويد سيدشهاب الدين مرعشی شما هستيد می­گويند بلی، می­گويند من از تبريز دارم می­آيد، عموی شما در تبريز بچه­دار نمی­شد سال­ها نذر و نذورات کرد، و نذر کرد که خدايا اگر يک بچه گيرم آمد پول خريد يکخانه را به يکی از سربازهای امام زمان من می­دهم خدا يک پسری بهش داده اين فهميده که برادر زاده­اش که شما هستيد در قم خانه ندارد، پول يک خانه را در چمدان آماده کرده فرستاده گفته بيايم بدهم به شما:

گفت پيغمبر که هرکس زد دری، عاقبت زان در بيرون برون آيد سری

گر تو بنشينی سر کوی کسی، عاقبت بينی تو هم روی کسی

آيت­الله مرعشی می­گويد کيف پول را گرفتم گذاشتم در اتاق وضوء گرفتم لباس پوشيدم رفتم حرم مقابل ضريح که قرار گرفتم گفتم بی بی بی­ادبی ما را ببخشيد ما دير می­آييم ما دير می­گوييم شما خاندان کرم هستيد از اين کرامت­ها در تاريخ روحانيت شيعه و بزرگان علماء الی ماشاءالله است اين دستگيری­های که حضرت فاطمه معصومه کرد.

پروردگارا به عظمت اين بزرگ بانوی که امروز روز ميلادش بود، و زيارتش مزدش بهشتی شدن است، حالا در بعضی از روايات دارد که: «عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّة»[36] با معرفت برويد بهشتی هستيد بفهميد زيارت که داريد می­رويد از چه کسی داريد زيارت می­کنيد، پروردگارا به عظمت فاطمه معصومه سلام­الله عليها قسمت می­دهيم که ماها را در محبت گفتار محبت درونی محبت عملی و رفتاری در اين باقی­مانده زندگانی نسبت به اولياء دين­مان و ائمه معصومين ثابت قدم بدار.

عيديی ما را در اين ايام تعجيل در فرج امام زمان مقرر بفرما.

 

[1] آل­عمران 31.

[2] آل­عمران 31.

[3] آل­عمران 31.

[4] آل­عمران 31.

[5] آل­عمران 31.

[6] آل­عمران 31.

[7] وقعة صفين النص ص512.

[8] وقعة صفين النص ص512.

[9] آل­عمران 31.

[10] كامل الزيارات النص ص178.

[11] آل­عمران 31.

[12] آل­عمران 31.

[13] بحارالانوار ج23 ص233

[14] بحارالانوار ج23 ص233

[15] آل­عمران 31.

[16] كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص ص298.

[17] الأمالي (للطوسي) النص ص440.

[18] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار النص ص47.

[19] آل­عمران 31.

[20] معاني الأخبار النص ص281.

[21] آل­عمران 31.

[22] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏48 ص317.

[23] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏48 ص317.

[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏48 ص317.

[25] بحارالانوار ج57 ص228

[26] بحارالانوار ج57 ص228

[27] ریاحین الشریع ج5 ص35

[28] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج‏23-الجوادع ص449.

[29] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج‏23-الجوادع ص449.

[30] اعراف 142.

[31] اعراف 142.

[32] اعراف 142.

[33] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص738.

[34] اعراف 142.

[35] دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ص133.

[36] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏99 ص266.

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه