استاد حدائق روز چهارشنبه 4 خردادماه  1401 همزمان با ایام شهادت امام صادق(ع) در مسجد الرسول(ص) شیراز به بیان خصوصیات شیعه از منظر امام صادق(ع) پرداختند.

 

دانلود

 

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

در آستانه‌ی ورود به ایام شهادت رئیس مذهب آقا امام جعفر صادق هستیم و مفتخریم که شیعه‌ی جعفری هستیم و پیرو این خاندان هستیم. از نگاه امام صادق شیعه کیست؟ بحث امشب ما معرفی شیعه از منظر امام صادق در کتاب شریف کافی است، شش ویژگی را امام ششم برای شیعیان خود نام می‌برد این ویژگی‌ها را من امشب عرض کنم اگر در ما هست بگوییم الحمدالله خداروشکر کنید که این صفات را داریم اگر این صفات در ما نیست فرق است بین مهلّ و شیعه، یک بخشی از ما دوست دار اهل بیت هستیم در حالات آقا امام رضا هست جماعتی از اهالی کوفه، یک جمعیتی بودند به توس آمدند زمانی که امام رضا در طوس بودن دوران مأمون و حضرت در توس حضور داشتند این جماعت در خانه‌ی حضرت آمدند و گفتند به آقا بگویید جماعتی از شیعیان شما از عراق آمدند، خادم رفت و آمد و گفت: آقا فرمودند من وقت ندارم این‌ها رفتند و روز دوم آمدند و دوباره خواستار دیدار شدند و خادم رفت و آمد و گفت: آقا فرمودند من وقت ندارم، روز چهارم و پنجم و ششم تا سی و هشت روز این‌ها می‌رفتند و خادم گفت: آقا می‌گوید من وقت ندارم. روز سی و نهم خادم گفت: حضرت وقت ندارند، گفتند: «ما بقی لنا خیر»منبع یافت نشد چیزی برای ما نماند، ما در عراق به اعتبار اینکه شیعه‌ی اهل‌البیت هستیم دشنام می‌شنویم، اینجا هم که آمدیم امام ما را نمی‌پذیرد. خادم گفت: مشکل شما می‌دانید چیست؟ شما دروغ می‌گوید شیعه هستید، شما باید بگویید دوست‌دار هستیم و اینکه شما را نمی‌پذیرد چون شما خلاف می‌گویید، باید بگوید ما جماعتی از دوست‌داران اهل بیت آمده‌ایم من بروم به حضرت بگویم، گفتند برو همان را بگو، خادم داخل آمد و به آقا گفت: جماعتی از دوستداران شما به دیدن‌تان آمدند، آقا فرمودند: بگو بیایند، آن جماعت گفتند: یابن رسول الله ما از عراق آمدیم شما 39 روز ما را می‌آییم و نمی‌پذیرید. آقا فرمودند: شما خلاف گفتید، شیعه‌ی ما می‌دانید کیست؟ «إنما شیعته ... و سلمان و اباذر و مقداد»[1] شیعیان ما کسانی هستند که حرام انجام نمی‌دهند، شیعیان ما کسانی هستند ما واجبات‌شان تعطیل نمی‌شود، آن کسی که خمس نمی‌دهد نباید بگوید که من شیعه هستم، این شخص شعار می‌دهد، شیعه کد دارد، کد شیعه انجام واجبات است، کدشیعه ترک محرمات است ولی شما دوست می‌دارید این‌ها را، این‌ها گفتند: آقا ما اشتباه کردیم، آقا امام رضا فرمودند: اینکه من شما را نمی‌پذیرفتم که بیایید چون خلاف می‌گفتید. آنها استغفار کردند و گفتند ما محبین شما هستیم، امام رضا فرمود: چند روز در خانه‌ی من می‌آمدید و شما را نپذیرفتم؟ آنها گفتند: 38 روز. آقا برخاستند و 38 مرتبه به این جماعت سلام کردند. پس حرفی که زدید آیا با آن طراز شیعه بودن هم‌سو هست یا نه؟! مملکت شیعه است چقدر رفتار شیعه بودن را داریم و عمل می‌کنیم، شش ویژگی را من امشب می‌گویم، ببینید بینی و بین الله در ما هست یا نه؟! امام صادقی که مجلس عزایش در این ایام برپاست، امام این 6 کد را نام می‌برد، ما به خودمان که نباید رودربایستی کنیم و دروغ بگوییم در خلوت خودمان این‌ها را مرور کنیم آیا به این‌ها عمل می‌کنیم یا نه؟!  امام فرمود این ویژگی‌ها در هر کسی دید و «فاولئک شیعة جعفر»[2] این‌ها شیعه‌ی جعفر هستند.

1ـ «من عفَّ بطنه»[3] شیعیان اهل‌البیت امام صادق فرمود: عفت شکم دارند یعنی هر پولی را در سفره‌اش نمی‌آورد و هر درآمدی را اخذ نمی‌کند، پای هر سفره‌ای زانو زمین نمی‌زند، امروز بعضی‌ها هر جوری شده دارند پول جمع می‌کنند، این شیعه نیست با اجحاف با بی‌انصافی و دروغ و باتقلب باشد و زیارت عاشورا بخوانم! این چه زیارت عاشورایی هست؟ اولین کد امام مسأله‌ی اقتصادی را نام می‌برد، مردم مراقب خوراک‌هایتان باشید، امیرالمؤمنین می‌فرماید: «بدترین گناه گناهی است که گوشت برویاند». یعنی در فیزیک بدنت بیاید و لقمه‌ی حرام، هیچ چیزی مثل لقمه‌ی حرام فیتیله‌ی آدم را پایین نمی‌آورد. سیدالشهداء را روز عاشورا مردم نکشتند مگر به خاطر لقمه‌ی حرام!  قریب به سی هزار مدعی به اسلام جلو امام حسین ایستاده بودند آقا فرمودند می‌دانید چرا صحبت‌های من در شما اثر نمی‌گذارد! نمی‌دانم تجربه را داشتید یا نه که آیه یا روایت می‌خوانیم مسخره می‌کنند! یا می‌گویند نماز چیه؟! قبل از مغرب بنده‌ی خدایی سؤال می‌پرسید و گفت: آقا یک کسی همه‌ی عمرش به خاطر خدا (از خدا بخواهید عاقبت به خیر بشوید امشب مسجدالرسولی؟ سال دیگری کجا هستی؟ امشب در مسیر اهل البیت هستی؟) نماز می‌خواند و سال آخر تارک‌الصلاة شد، و دیگر نماز نخواند گفت: به من وحی می‌شد که نماز نخوانم، این‌ها بی‌علت هم نیست آقایان یک وقت یک لقمه، یک لقمه شما را می‌برد، لذا که لقمان به پسرش سفارش کرد: پسرم «إنّی خدمت أربع‌مئة نبی»[4] من در ایام زندگانی 400 پیغمبر را ملاقات کردم و از این‌ها 4 تا جمله انتخاب کردم.

400 پیغمبر را جمع کردم در 4 جمله جمع کردم لقمان ررا بعضی‌ها می‌گویند که پیامبر بوده و بعضی‌ها معتقدند که در جلساتش انبیاء شرکت داشتند، یکی از 114 سوره‌ی قرآن ما به نام لقمان است گفت: پسرم «إذا کنت علی المائده فحفظ حلقک»[5] این عصاره‌ی حرف 400 پیغمبر خداست، پای سفره‌ی غذا که نشستی حرفت را مراقب باش لقمه‌ی مفت هر کسی را نخور، زمینت می‌زند. آقا خمس نمی‌دهد برای امام حسین اطعام می‌کند این روز قیامت امام حسین جلویش را می‌گیرد چون همین اطعام برای امام حسین هم سلب توفیق از معنویات مردم می‌کند، آقا فرمودند: چرا واجبت را ندادی و برای من اطعام می‌کنی مردم را هم گرفتار کردی، حق سادات فقیه در اموالت را در شکم مردم دادی و روی عبادت آنها هم اثر گذاشتی.

خب پسرم پای سفره نشستی حلقت را بپا، هر خوراکی نخور هر غذایی را مصرف نکن، هر درآمدی را نباید در سفره‌ی زندگی نگذار هیچ اتفاقی اتفاقی نیست. آقا چرا توفیقات از ما سلب شده است خب چی داری می‌خوری. درآمدهایمان چگونه است، دقت در مسائل مالی داریم؟ امام فرمود: شیعه‌ی جعفر «من عفّ بطنه»[6] عفت شکم دارد دقت می‌کند در درآمدها، مصارف و هر پولی را تصرف می‌کند و از هر طریقی درآمد برای خودش تحصیل نمی‌کند این دقت می‌کند این عفت و پاکدامنی در مسائل اقتصادی می‌بیند این نکته‌ی اول.

ما در جامعه کار می‌کنیم ولی در جامعه‌ای که کار می‌کنیم حد خودمان را بگیریم اجحاف نکنیم، احتکار نکنیم، ظلم نکنیم، در قبالی پولی که دریافت می‌کنیم کار کرده باشیم، آقایی در یکی از ادارات بود و گفت: حاج آقا پولی می‌آید به آن می‌گویند پول سرگردان، رئیس به چند نفر تقسیم می‌کند بین خودشان و یکی از آنها من هستم گفتم نخور که سرگردانت می‌کند، نباید هر پولی را مصرف کرد حلال است؟ در قبال این پول آیا کار می‌کنم!؟ خدایی هست این نظارت الهی را ما فراموش کردیم، آقا می‌گویند می‌دهند؟! آیا شما باید بگیری؟ من در قبال این کاری که دارم می‌کنم حق خودم را می‌گیرم یا بیشتر از حقم می‌گیرم؟ این عفت بطن است

لذا در روایات داریم یک لقمه‌ی حرام تا 40 شبانه‌روز حال عبادت را از تو می‌گیرد، قرآن می‌خوانی ولی حال نداری، نماز شب می‌خوانی برایت نرمش شده است. بنده حج می‌روم برایش یک مناسک شده است و حوصله ندارد، حاجی دیدم شب دوازدهم در منا به خود من گفت: آقای حدائق این جهنم دره‌ای که ما را آورده‌اند کجاست؟! گفتم: جهنم‌دره تو هستی. که بی‌معرفتی و نمی‌دانی کجا هستی. منا هستی و طراز و عِدلش در خواب در منا عبادت در مسجدالحرام است، جهنم دره!  این‌ها مال لقمه‌هاست با بعضی از بزرگان سراغ داشتیم این‌ها 40 روز قبل از حج دیگر غذای هر کسی را نمی‌خوردند، خانه‌ی هر کسی نمی‌رفتند، درآمدها را کنترل می‌کردند می‌گفتند می‌خواهیم حج برویم و میعادگاه لبیک بگوییم و می‌خواهیم بفهمیم که چه کار می‌کنیم، دیگر بخشی از مراجع خدا رحمت کند ایت الله العظمی محلاتی، مرحوم آیت الله العظمی بهجت، حضرت آیت الله مکارم برای بعضی‌ها که حساب خمسی نداشتند (این هم وامصیبت، و چون ندارند این پول‌ها مخلوط است. که انشاءالله می‌دهیم نمی‌شود که!) توصیه‌ی مراجع این است که حداقل اگر خمس نمی‌دهید رمضانت را پاک کن که بفهمی چه کاره هستی در ماه رمضان، یک درآمد ماه رمضان است و مصارف ماه رمضانت را استثناءاً بده و این یک ماه را از دست نده بلکه به برکت این یک ماه زندگی‌ات روی طراز باشد و بقیه‌ی زندگی‌ات را هم اصلاح کند. اول عفت بطن، مسائل اقتصادی

2ـ امام صادق فرمود: در مسائل اخلاقی و جنسی پاکدامن است، آدم‌های هرزه نیستن، آدم‌های شهوت‌ران نیستند خدای ناکرده در مسائل اخلاق جنسی افراط نمی‌کند و بی‌عفتی نمی‌کند، مرز را رعایت می‌کند.

«وَ فرجه»[7] زن پاکدامنی است، مرد است مرد پاکدامنی است حالا یک موقعیت‌هایی دارد که سوءاستفاده کند ولی نمی‌کند خدا را در نظر می‌گیرد، عفت در مسائل اقتصادی یک، عفت در مسائل اخلاق جنسی دو، که امروز شما بعضی از بی‌عفتی‌ها را می‌بینید، طرف بگو و بخند با نامحرم می‌کند، ما دیشب شهرستان بودیم یادواره‌ی شهداء بود امام جمعه‌ی آنجا یک چیزی نقل کرد گفت: یکی از شاگردان مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالحسن بگویم که آیت الله حسینی بود که سالها شاگرد آیت الله حاج شیخ بود و استاد به ایشان علاقه داشت و گفت: یک وقت شیراز می‌رفتم و به محضر استاد رفتم و سلام کردم و دیدم جواب این سلام با آن جواب‌های قبل خیلی فرق می‌کند و هی آقا سرد و مختصر جواب داد و سابق یک احوالی و جویای حالی می‌شد و گفتم: آقا مثل اینکه یا ما را فراموش کردید یا از ما چیزی شنیده‌اید و از چشم شما افتادیم. ایشان گفتند: شما کی هستید (ایشان سرشان پایین بود) گفتم: من حسینی هستم و شاگرد شما بودم. گفتند: من هم عذرخواهی می‌کنم از زمان کشف حجاب رضاخان سرم بلند نشد، سرم پایین بود و سلام کردید متوجه نشدم، اینکه یک خرده رسمی جواب دادم متوجه نشدم. لذا ابوی ما می‌گفت از کشف حجاب آقای حاج شیخ گردن‌شان خمیده شد و گردن بلند نشد، تا شب نروی روز به جایی نمی‌رسی.

حالا بنده زل بزنم و بگویند آقا چرا نگاه می‌کنی. بگویم دوست دارم نگاه کنم. یک بنده خدایی می‌گفت ما به اینهایی که بدحجاب هستند نگاه می‌کنیم نه به قصد گناه بلکه به قصد جمال و جلال خدا نگاه می‌کنیم. گفتم: به چهره‌ی پدر و مادرت نگاه کن که عبادت است، می‌گویند آنها را نگاه می‌کنیم یاد بدهکاری‌هایمان می‌افتیم، « وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ»[8] چه برهان‌های  غلطی، عفت در مسائل اخلاقی جنسی که امروز در جامعه‌ی اسلامی ما رنگ باخته است و برای امام حسین خوب گریه می‌کنی و اما ناخن‌ها را هم ناخن مصنوعی گذاشتی. با کمال تأسف در یک مجلس خانمی آمد از من مسأله پرسید که در کار هیأت و معنویت و مسائل مذهبی موفق بود بعد آمد دیدم یک لحظه این ناخن های این خانم لاک است یا ناخن‌های مصنوعی است البته این ناخن‌هایتان برای نماز که پاک می‌کنید یا ایام معذور بودنتون لاک زدید؟ گفت: ناخن‌های چسب زده است گفتم: چطور نماز می‌خوانید؟ برای امام حسین اشک هم می‌ریزند این‌ها عادت است. تو اصل نمازت را ضایع می‌کنی و بعد یادی از امام حسین می‌کنی؟ امام حسین آموخت اصل خداست همه چیز فدای خداست، تو خدا را در حاشیه گذاشتی! این‌ها همان ضعف‌هایی هست که ما متأسفانه در جامعه می‌بینیم.

بعد امام صادق فرمود: سومین نشانه‌ی شیعیان ما «اشْـتَدَّ جِهادُهُ»[9] شیعه کسی است که اهل تلاش و بخشش هست خستگی ناپذیر است، خسته نمی‌شود و در راه خدا اهل تلاش هست، در آن لحظات آخر عمرش هم کار می‌کند، بارها از شنیدید آقایی را من دیدم خدا رحمت کند حاج‌آقای سعدین معلم بود دبیر در این شیراز بود، یک ماه مانده بود به فوتش به منزل ایشان رفتم و دامادی داشتند حدیق جوان، خدا رحمتش کند و ایشان هم فوت کردند و فرهنگی بودند من به محضر آقای سعدین رفتم در خیابان منوچهری بودند و ایشان در رختخواب خوابیده بود و این را خودم دیدم همین طور که خوابیده بود و گفت: آقا من مزاحمتان شدم چند تا مسأله‌ی شرعی داشتم خواستم بپرسم، یکی یکی مسائلش را پرسید بعد گفت: آقا اجازه می‌دهید یک تلفنی تهران بزنم، به کسی وعده کردم باید تماس بگیرم به یک کسی وعده کردم و باید تماس بگیرم، گفتم بفرمایید. این آقا همینطور که در رختخوابش خوابیده بود گوشی تلفن را برداشت و شماره رو گرفت و با یک آقایی صحبت می‌کرد و گفت: آقا نامه‌ات را خواندم جواب نامه‌ات را نوشتم یک نوار کاستی و یک کتابی هم زمینه کردم و برایت فرستادم و نوار را گوش کن و کتاب را هم بخوان و نامه‌ی من را هم ببین و اگرسؤالی داشتی باز در خدمت هستم. گوشی را گذاشت.

 گفتم: آقای سعدین این کی بود؟ گفت: این شاگرد سی سال قبل ما است معلم‌ها یاد بگیرید! معلم یعنی این! استاد یعنی این. امام اعل الله مقامه فرمود: روز قیامت خدا میزان الاعمال هر کسی را کسی مثل خودش قرار می‌دهد، مثلا فقط سر کلاس درس گفتی و رفتی!؟ مثل سعدین باید می‌بود، در بستر بیماری و ماه اخر زندگی‌اش، شاگردان سال‌های قبلش را رصد می‌کرد، گفت: آقای حدائق این شاگرد 30 سال قبل من است و یک دفترچه باز کرد و صدها شماره تلفن بود و گفت: من شاگردان گذشته‌ام در تماس هستم و این‌ها را رها نکردم و الان پدرم و شاغل هستم و مدیر هستم و مهندس هستم و هرجا مسأله‌ای دارند و هر جا هستند از من سؤال می‌پرسند و گفت: یک سری سؤال‌های اعتقادی فرزندش داشت و یک نوار کاستی برایش پر کردم و یک کتاب هم برایش فرستادم ویادآوری کردم این‌ها ببین اگر سؤال داشتی من در خدمتتان هستم، آقایان من این را از اقای سعدین دیدم و شیعه یعنی سعدین، یک ماه بعد ایشان فوت کرد در حسینه‌ای در خیابان منوچهری سوم ایشان را برگزار کردند و بنده هم رفتم و روی منبر خاطره‌ی یک ماه قبل آقای سعدین خودم دیده بودم نقل کردم و گفتم یک همین جریانی از این استاد فرهیخته دیدم، از منبر پایین آمدم در خروجی در حسینیه یک آقایی طرفم آمد و گفت: آقا دومی‌اش منم، من بیش از 35 سال قبل در کلاس ریاضیات اقای سعدین یک سال شاگردش بودم و مرحوم سعدین پای تابلو فرمول ریاضیات حل می‌کرد و از نظم عالم می‌گفت، درس ریاضیات ها! معارف دینی را با ریاضی تلفیق کرده بود، رشته‌ی اقتصاد من را با معارف دینی آقای سعدین گره زد و گفت: الان در یکی از ایالت‌های امریکا کارخانه‌ی اتومبیل‌سازی دارم و بیست سال است که ایران نیامدم ولی با این استاد در تماس بودم و چند روز قبل به من خبردادند سعدین از دنیا رفت و من خیلی از بستگانم فوت شدند نتوانستم بیایم ولی به احترام این استاد و به هر نحوی که بود از چند کشور بلیط گرفتم و پروازهای متعدد خودم را به شیراز رساندم برای شرکت در این مجلس ختم و الان هم دارم می‌روم فرودگاه شیرازـ تهران، تهران ـ ترکیه، ترکیه ـ امریکا.

درس معلم ار بود زمزمه محبتی   جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

ما یک بخشی از آسیب‌های جوان‌مان اساتیدمان هست استاد اگر خوب عمل نکرد، شاگرد خوب تربیت نمی‌شود. این شخص گفت: من سالها در امریکا هستم یک رکعت نماز قضا ندارم، آقای سعدین در آن یک ماه کار فرهنگی می‌کرد، کار فرهنگی که فقط مال قشر خاصی نیست که مثلا روحانیت و بسیج و فرهنگی‌ها بای انجام بدهند بلکه «کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِه»[10] همه مسئولیت داریم، همه وظیفه داریم از فرهنگ الهی دفاع کنیم «و اشتدّ جهاده»[11] در تلاش و کوشش ....  شیعیان امام صادق کوشا هستند این هم اشاره کنم آقایان تاریخ کربلا را مطالعه بفرمایید نوع شهداء این 102 شهیدی که در رکاب امام حسین شهید شدند این‌ها تا نفس آخرشان دفاع کردند، شمشیر در دستشان بود جنگیدند، شمشیر افتاد با زبان جنگیدند، ابالفضل تا دست دارد می‌جنگد، دستش را می‌زنند با زبان می‌جنگد، آقای مسلم بن عوسجع پیرمرد نفس آخر امام حسین بالای سرش آمد، ما در مجلس نشستیم و حرف می‌توانیم بزنیم و بلدیم بگوییم ولی ساکت هستیم و آنقدری که از خلق خدا می‌ترسیم از خدا نمی‌ترسیم، آقای مسلم بن عوسجع داشت شهید می‌شد امام حسین آمدند، حبیب بن مظاهر آمد، مسلم با حبیب از دوران جوانی رفیق هستی. این‌ها رفیق دیرینه بودند، دو تا پیرمرد کهن‌سال عاشورایی،  مسلم اولین کسی بود که شب عاشورا بعد از ابالفضل اظهار ارادت به امام حسین کرد و گفت: آقا دوست داشتم هفتاد جان داشتم و در راه شما جان می‌دادم کشته می‌شدم و می‌سوزاندند پیکرم و زنده می‌کردند من را تا هفتاد مرتبه دوباره می‌گفتم حبیبی یا حسین. این پیرمرد عاشورایی دارد شهید می‌شود امام حسین و حبیب به بالای سرش آمد، حبیب بن مظاهر آمد به بالین مسلم و نفس آخرش است و گفت: آقای مسلم بن عوسجع اگر نبود اینکه من هم دارم می‌آیم دلم می‌خواست بگویم اگر وصیتی دارید بگو تا انجام بدهم ولی من هم به تو ملحق خواهم شد، آقایان این را خوب بشنوید تاریخ می‌گوید مسلم بن عوسجع نفس آخر به انگشت سبابه‌ی دست راستش دست را بلند کرد به جهت امام حسین و رو به حبیب گفت: اوصیک بهذا الرجل، دستش افتاد و جان داد یعنی حاج آقا تا این دستت کار می‌کند از امام زمانت بخواه. تا این زبانت کار می‌کند ابالفضل آموخت از امامت و دینت دفاع کن می‌گویند. منطق ابالفضل چیست؟ اگر ما بودیم می‌گفتیم ول کن این‌ها دستت را قطع کردند بازهم می‌جنگی، و می‌گویی «والله ان انقطعتموا یمینی»[12] آقا فایده ندارد! این مردم که حرف رویشان تأثیر ندارد، مردم نگاه‌ها را عوض کنید ما مأمور به وظیفه هستیم نه نتیجه.

قرآن می‌‌فرماید: « إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ»[13] عمل به وظیفه «يَنْصُرْكُمْ»[14] نتیجه‌ی الهی، «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ»[15] عمل به وظیفه « يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا»[16] نتیجه‌ی الهی، شما مأمور به نتیجه نیستید مأمور به وظیفه هستید. «واشتدّ جهاده»[17].

4ـ امام صادق فرمود: «و عمل لخالقه»[18] شیعیان ما برای خدا کار می‌کنند، یعنی اخلاص در تمام زوایای زندگی این‌ها هست عمل لخالقه یعنی اخلاص و خالص کار می‌کنند، وقتی کار برای خدا شد و مردم بفهمند یا نفهمند و تشکر بکنند یانکنند، بدانند یا ندانند این‌ها اصلا مهم نیست، آنها برای خدا زحمت می‌کشند دنبال سروصدا و آگهی و بروشور تبلیغات نیستند، خدا لعنت کند هارون‌الرشید را، می‌گویند یک مسجدی هارون ساخت بالای سرش نوشت: بانی و مؤسس هارون، بهلول اسم هارون را خط زد و نوشت بانی و بنیان‌گذار بهلول، این بهلول تظاهر به جنون می‌کرد ولی اعقل عقلاء بود علت این تظاهر به جنون چون هارون می‌خواست منصب قضاوت به او بدهد خودش را به دیوانگی می‌زد، هارون گفت: این دیوانه نیست بلکه دیوانه عاقل کن است، هارون بهلول را خواست و گفت: شما این کتیبه را روی اسم ما زدید؟ گفت: بله. بهلول گفت: من مسجد را ساختم چرا اسم خودت را زدی؟ بهلول گفت: مسجد برای چه کسی ساختی؟ گفت: برای خدا. بهلول گفت: خدا که می‌داند مسجد را کی ساخته است؟ هارون گفت: بله. بهلول گفت: خب بگذار اسم ما باشد. اگر خدا می‌داند چه کسی مسجد ساخته است بگذار اسم ما باشد. هارون گفت: بله خدا می‌داند ولی اسم من بالا باشد. این یعنی بی‌اخلاصی و بی‌تقوایی. بهلول گفت: خودت را فریب نده تو برای مردم این کار را کردی نه برای خدا، «عمل لخالقه» مردم بفهمند یا نفهمند متوجه باشند یا نشوند، در خانه اگر کس است یک حرف بس است، رنگ الهی به کار بدهید اگر کارهایتان رنگ الهی پیدا کرد هر جا فی سبیل الله آمد کار قیمت پیدا می‌کند، ببینید کشته و مقتول فی سبیل الله شد شهید است. «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا»[19]

فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی اگر رنگ فی سبیل الله پیدا کرد شما را از بحران‌های زندگی نجات می‌دهد. «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[20] این فی سبیل الله هر جا بیاید ارزش بخشی می‌کند.

امام صادق می‌فرماید: «عمل لخالقه»[21] شیعیان ما برای خدا کار می‌کند نه برای این آقا و آن آقا، برای این فرد و لذا چون برای خدا کار می‌کنند تعریف مردم و مذمّت مردم روی این‌ها اثر نمی‌گذارد.

یک جمله از امام صادق برای‌تان بگویم، نشانگر کار برای خدا این است ایشان فرمود: کار اگر برای خدا شد تعریف و دشنام نزد شما مردم یکی است، مردم فحش‌تان بدهند و تعریف‌تان بکنند در روحیه‌تان اثر نمی‌گذارد. حضرت می‌فرماید: «لایکون العبد خالصا لله عزوجلّ حتی یصیر المدح و الذم عنده سواء»[22] خالص نمی‌شوی برای خدا کارهایتان حقیقت پیدا نمی‌کند مگر اینکه تعریف و دشنام نزد شما یکی شود «فإن الله ممدوح عند الله»[23] تعریف نزد خدا و کار ستوده نزد خدا با مذمت مردم زشت نمی‌شود و کار ناپسند نزد خدا با تعریف مردم زیبا نمی‌شود تمام این مردم شهر بگویند این کار بد است ولی خدا بگوید خوب است، آدمی که برای خدا کار می‌کند سستی نمی‌ورزد. مثلا یک جامعه بی‌نماز ولی او نمازش را می‌خواند، یک جامعه گناهکار ولی او گناه نمی‌کند چون طرازش خداست عمل لخالقه یعنی همین. امام صادق فرمودند: «لأنَّ الممدوح عند الله عز و جل لا یصیر مذموما بذمّهم، و کذلک المذموم»[24] ایام ارتحال امام پیش روست، مقام معظم رهبری در خاطراتشان نقل می‌کند که امام با مردم ملاقات عمومی داشتند امام روی بالکن در جماران آمدند تا وارد شدند تمام مردم قیام کردند و شروع به کردند و گفتند روح منی خمینی و بت شکنی خمینی و امام هم به عواطف مردم پاسخ می‌دادند و یک لحظه امام برمی‌گردند و رو می‌کنند و می‌گویند آقای خامنه‌ای اگر در تمام این مردمی که الان یکپارچه به نفع من شعار می‌دهند که در روحیه‌ی من ذره‌ای اثر ایجاد نمی‌کند همه‌ی این‌ها یکپارچه بر علیه من شعار بدهند یک ذره در روحیه‌ی من خللی ایجاد نمی‌کند این اخلاص است، کار اگر برای خدا شد زنده باد و مرده باد نه خوشحال‌تان کند و نه ناراحت، آن کسی با یک غوره در کارها ترش می‌شود و با یک حبه نبات شیرین می‌شود در امور وکارهای اجتماعی یک ذره ضریب اخلاص تحلیل رفته است.

حضرت می‌فرماید: «عمل لخالقه»[25] درنتیجه این‌ها از کار خوب پشیمان نیستند چون اخلاص دارند مردم هم قدر ندادند و تشکر نکنند می‌گویند ما برای خدا کار کردیم و دنبال این هم نیستیم که دیگران بفهمند یا نفهمند متوجه بشوند یا نشوند.

5ـ امام صادف فرمود: نشانه‌ی شیعیان ما «مَن رجا ثوابه»[26] شیعه امید به کار نیک دارد و هدف‌دار است این رجاء ثوابه یعنی با هدف کار می‌کند و معتقد است این نماز، خمس اثر دارد و خدا زیر منتش قرار نمی‌گیرد، معتقد است این دستی که از مظلوم می‌گیرد و یاری می‌کند، کمکی که به نیازمند می‌کند هر کسی که برای خدا می‌زند یقیناً به دنبال این پاداش است، با این نگاه کار می‌کند. «رجاء ثوابه و خاف عقابه»[27] و اعتقاد به این اصل دارد و با هدف کار می‌کند و خدا این پیام را بیان فرموده است «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ»[28] ما ذرةالمثقال‌ها کارهای خوب و بد را نشان‌تان می‌دهیم، رجاء ثوابه و خاف عقابه شیعیان ما از عقاب الهی می‌ترسند چون می‌ترسند خلاف نمی‌کنند و چون هراس دارند نمی‌گویند. خدا آیت الله والد ما را رحمت کند ایشان گفت: در مجلسی نشسته بودیم آیت الله العظمی حاج شیخ بهاء الدین محلاتی هم نشسته بودند و عده‌ای هم نشسته بودندو یک آقایی وارد شد. انصافا بعضی رفتارها بد است حالا کسی یک اشتباهی کرده است مثلا غیبت کرده یا ناسزا گفته ما دقیقا انتقال به طرف بدهیم و بگوییم فلانی پشت سرتان چنین حرفی زد کدورت و نفاق و نفرت شقاق را زیاد می‌کند ای خیلی اخلاق بدی است، با حاج آقا نشسته بودیم آقایی آمد و گفت: حضرت آیت الله محلاتی در فلان مجلس فلانی پشت سر شما این حرف را زد و جلو جمع این را مطرح کرد و حرف بدی هم زده بود توهین هم کرده بود و همه دیدند این مرجع عالیقدر چه می‌کند عزیزان بزرگ شدن خمره‌ی رنگ‌ریزی نیست این‌ها کار کردند که بزرگ شدند بنده کار نمی‌کنم و می‌گویم پیشانی‌ام بلند نیست و شانس ندارم، این‌ها شرک است تا شب نروی روز به جایی نرسی. همه منتظر بودند واکنش این مرجع چیست؟ اقا سربلند کردند و رو به واسطه که خبر آورده بود کرد وگفت: به آن آقا از طرف من بگویید ما به قیامت معتقد هستیم ما به حسابرسی الهی ایمان داریم و بس. دیگر ادامه نداد. حالا بنده‌ی نوعی بودم می‌گوییم خودتی و باباته و شکایت هم می‌کنیم و به دادگاه می‌کشاندیم، آن کسی از عقاب خدا می‌ترسد این گونه عمل می‌کند، شیعه یعنی آیت الله العظمی محلاتی آن‌ها از عقاب کار می‌ترسند، من بد کنم تو بدکنی مکافات کنی، پس فرق میان من و تو چیست بگو

او ناسزا می‌گوید من هم ناسزا بگویم، امیرالمؤمنین گفت: کار بد مردم را اگر با بدی جواب بدهی داری آن کار بد را تأیید می‌کنی. اگر کسی جواب فحش را با فحش داد و جواب بداخلاقی با بداخلاقی داد حق اعتراض را از خود گرفته است، دیگر نمی‌تواند بگوید ناسزا گفته است زیرا اگر ناسزا بد است چرا گفتی؟! اگر بی‌احترامی بد بود چرا تو بی‌احترامی کردی و تو با این کار، اعمال بد او را تأیید می‌کنی.

«فإذا رأیت اولئک»[29] وقتی دیدید این نوع مردم را با این 6 ویژگی «فاولئک شیعة جعفر»[30] آن وقت می‌گویید این‌ها شیعیان امام صادق هست انشاءالله که این صفات در ما باشد و حفظش کنیم و نگهش داریم تا لحظه‌ی وداع در محضر الهی، اگر یک وقتی بعضی از این صفات را ضعف و کاستی داریم تا پیمانه پر نشده است و فرصت باقی است خودمان را برسانیم به شیعه بودن.

دوران امام صادق دوران سختی بود، در یک مقطعی دوران امام صادق فرصت خوبی برای امام باقر و صادق ایجاد شد و انقراض دولت بنی‌امیه و تأسیس دولت بنی‌العباس بود در این انحطاط و در این شکل‌گیری این دو امام معارف اسلامی را نشر دادند قریب به چهار هزار دانشمند از مکتب امام صادق پرورش یافت، امام دروس را تخصصی کردند وبعضی‌ها را در رجال، حدیث، فقه، نجوم، طب تربیت کردند و صاحب‌نظرانی که به عنوان اساتید از مکتب امام صادق تربیت شدند، راوی می‌گوید وارد مسجد کوفه شدم 900 کلاس درس در مسجد کوفه جای جایش برگزار می‌شد همین‌طور که قدم می‌زد و سرکشی می‌کردم دیدم محور درس‌ها قال صادق و قال الباقر است. اما بنی عباس وقتی به قدرت رسیدند امام را در فشار گذشتند و در یک مقطعی امام در اردوگاه تحت نظر بودند در کوفه و در حالات یکی از شیعیان حضرت دارد که این شخص خانمش را سه طلاقه کرد و در یک مجلس و از بعضی از فقهاء پرسید و گفتند: این سه طلاقه نیست و یک طلاق است و می‌توانید رجوع کنید، خانمش سخت‌گیری کرد من اجازه‌ی رجوع نمی‌دهم مگر از امام صادق بپرسید تو من را سه طلاقه کردی. این راهی نداشت ناچار به محضر استاد در اردوگاه آمد و خانه‌ی تحت نظر حکومت بنی العباس بود و به راحتی نمی‌توان با امام صادق ارتباط برقرار کرد یک خیارفروشی داشت می‌رفت و روی الاغ بار خیار داشت و سراغ او رفت و گفت: همه‌ی خیارهایت چند است؟ همه را خرید و لباس آن مرد خیارفروش هم خرید که با این بار خیار در این محله بروم و نزدیکیای خانه‌ی امام صادق بتوانم یک ارتباطی با امام صادق داشته باشم و مسأله‌ام را بپرسم. او لباس خیارفروش را پوشید و با بارخیار به سمت خانه‌ی حضرت امام صادق رفتند، ولی خانه تحت کنترل بود و هی جار می‌زد خیار دارم خیار دارم، یک پسربچه‌ای از تو کوچه‌ای که منزل امام صادق بود دوید آمد و گفت: بیا اینجا کارت دارند گفتند بیا. آن شخص به خانه‌ی حضرت رسید و صدای حضرت را از پشت در شنید و آقا فرمودند: سه طلاقه نیست و خانمت بر تو حلال است و می‌توانی رجوع کنی همانطور که فقهاء و شاگردان‌مان گفتند عمل کن.

خدا لعنت کند منصور دوانیقی چندین بار قصد به شهادت رساندن حضرت را داشت که در موارد متعددی جرأت نکرد و یک جریانی پیغمبر عالم مکاشفه شد و مقابل منصور قرار گرفتند و منصور را تهدید به قتل کردند و یکبار دستور داد منصور دوانیقی خانه‌ی امام صادق را آتش زدند، آقایان این اسلام شما و این تشیع شما سختی‌اش را ائمه کشیدند حالا بنده دو تا متلک می‌شنونم و جا می‌زنم و خانه‌ی خدا شیعه را به جرم شیعه بودن آتش زدند، خانه‌ی امام صادق را به آتش کشیدند که امام صادق از شعله‌های آتش بیرون آمد.

«أنا بن أعراق الثری أنا بن ابراهیم خلیل الله»[31] من فرزند اسماعیلی هستم که رشته‌های آن روی کره‌ی زمین منتشر شده است مثل رگ‌هایی که در زمین ریشه دوانیده من فرزند ابراهیمی هستم که از آتش نمرودیان خدا او را سالم خارج کرد، دیدند امام از بین شعله‌های آتش خارج شد و شیطنت‌ها بود تا آخر امام را با یک انگور سمی مسموم کردند و آنقدر شرایط سخت بود که امام چند نفر را به عنوان اوصیاء خودشان معین کردند، وقتی خبر شهادت امام صادق به منصور دوانیقی رسید، آدم‌ متظاهر و متقلبی بود و گفت: إنا لله و إنا إلیه راجعون، دیگر کسی امام صادق نمی‌شود و دیگر نظیر امام صادق روزگار نخواهد دید این حرف را زد و گفت: ببینید امام صادق هر کسی را وصی خودش کرده است گردنش را بزنید، به منصور گفتند: امام صادق چند نفر را وصی خودش کرده است اول خودت، یکی از اوصیاء شما هستید، دوم حاکم مدینه وصی دوم است، سوم، موسی بن جعفر، چهارم عبدالله بن جعفر. پنجم همسر خودش. تا این را به منصور دوانیقی رساندند گفتند حالا گردن کدام را بزنیم. منصور دیگر دید چاره‌ای ندارد رها کرد چون حریف امام صادق نمی‌شد. انقدر شرایط سخت بود که امام برای حفظ جان موسی بن جعفر نام منصور و حاکم مدینه را به عنوان اوصیاء ذکر می‌کند.

آقای ابابصیر نبود می‌گوید وقتی که آمدم امام صادق به شهادت رسیده بودند و آمدم در خانه‌ی حضرت در زدم همسر حضرت حمیده خاتون دم در آمد و گفت: ابابصیر نبودی صحنه‌های عجیبی در آن لحظات پایانی عمر امام صادق دیده شد، این سم آنقدر اثر گذاشته بود که بدن امام تحلیل رفته بود یعنی اسکلتی شده بود که راوی می‌گوید یکی از شیعیان آمد و وضع امام صادق را دید خیلی گریه کرد و اقا فرمود: چرا گریه می‌کنی. گفت: شما امام صادق باید اینجوری بشوید؟ آقا فرمودند: این را بدان بنده‌ی مؤمن خدا اگر دنیا را خدا به او بدهد خیر و صلاح اوست، اگر در نهایت سختی و مشکلات قرار بگیرد خیر و صلاح اوست، یعنی مؤمن اگر بودی در هر حالی هستی خیر است، آقا فرمود: گریه ندارد.

حمیده زن امام صادق عنوان کرد گفت: آقا امام صادق در آن لحظات آخر یک پول‌هایی را حواله کردند برای بعضی از اقوام‌شان یکی از آن‌ها یکی از پسرعموهایی بود که با کارد به امام صادق حمله کرده بود که ایشان را ترور کند و به حضرت گفتند آقا برای این داری پول وصیت می‌کنی؟! آقا فرمودند: من نمی‌خواهم قاطع رحم باشم و او بد کرد ما با بدی جواب نمی‌دهی. بعد آقا اشاره به نماز کردند و فرمودند: «لاتنال شفاعتنا من استخفَّ بالصلاة»[32] آن‌هایی که نماز را سبک می‌شمارند به شفاعت ما نمی‌رسند. این آخرین سخنان حضرت بود.

امام را به شهادت رساندند ولی شیعیان حضرت تکریم و تجلیل کردند، مریض‌ها در نظر داشته باشید گفتند پایان مجلس هم انشاءالله دعا کنیم چند تا مریض التماس دعا خواستند و عزیزی به نام آقای محمد رضایی که در کماست و جوانی است و فرزندان خردسال دارد و سکته‌ی مغزی کرده است سالم هستید مریض‌ها را یاد کنید، امشب در مجلس امام صادق هستید بیماران را و در گذشتگان را یاد کنید و همه‌ی عزیزانی که زحمت می‌کشیدند در این مسجد و در این محفل و درگذشتگان فامیل محترم پاکشیر که بانیان امشب و فرداشب مجلس هستند همه را مدنظر داشته باشید. آقا امام صادق در سن شریف 65 سالگی شما را مسموم کردند و به شهادت رساندند امام شاگردان شما ادب کردند احترام کردند، پیکر امام صادق غسل داده شد و کفن پوشانده شد و تشییع و تجلیل صورت گرفت و در کنار قبر پدر بزرگوارش و جد بزرگوارش زین‌العابدین و جد اعلی اش امام مجتبی قرار گرفت. امام مجتبی جد مادری امام صادق است در کنار این قبول مطهر در بقیع به خاک سپرده شد و به آقا امام صادق وقتی محرم می‌رسید جامه‌ی عزا می‌پوشیدند و گریه می‌کردند و می‌فرمودند که به شیعیان ما بگویید ماه عزاداری داخل شده بگویید آقا صلی الله علیک یا اباعبدالله لایوم یومک یا اباعبدالله اگر امام صادق مظلومانه به شهادت رسید اما پیکر حضرتش مورد اهانت و جسارت قرار نگرفت.

سلام بر آن آقایی که آن همه سختی و رنج کشید پایان زندگی امام را مظلومه به شهادت رساندند اما با پیکر حضرتش اهانت نشد، خود آقا امام صادق بر پادارنده‌ی مجلس عزای حسین بود سلام بر آن شهیدی که وقتی بر دیده‌ی عابدین آمد در خاکسپاری پیکر پدر. ببینید آقا جد بزرگوارت زین العابدین وقتی آمد کربلا صدا زد بنی اسد یک قطعه بوریا حاضر کنید سلام بر آن شهیدی که کفنش قطعه بوریایی بود و غسل بدنش خون‌های جاری شده‌ی از پیکرش بود، آه کافورش خاک کربلا و بوریایی آوردند و بدن بابا روی بوریا گذاشت.

ای بوریای کهنه فرش باصفایی ، دامن مصطفایی آغوش مرتضایی

آقا فرمودند این بنی اسد همه کنار بروید آن وقت پیکر بابا را در آغوش گرفت و وارد در قبر کرد از مستحبات است که صورت متوفی روی خاک قبر بگذارند بنی اسد دارند نگاه می‌کنند حسین که سر در بدن ندارد، یک وقت دیدند آقا دست بردند و رگ‌های بریده روی خاک قبر گذاشت. همه بگویید مظلوم حسین مظلوم حسین

علی لعنة الله علی قوم الظالمین با همین حال توجه و اشک‌های جاری دل‌های شکسته چند مرتبه ایه‌ی شریفه را جهت شفاء بهبودی عافیت همه‌ی بیماران خصوصا مریض‌های منظور نظر

اعوذبالله من الشیطان الرجیم «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ»[33]

 

[1] بحارالانوار ج65 ص157

[2] الکافی ج2 ص233

[3] الکافی ج2 ص233

[4] مواعظ العددیه ص238

[5] مواعظ العددیه ص238

[6] الکافی ج2 ص233

[7] الکافی ج2 ص233

[8].آل عمران، آیه54

[9] الکافی ج2 ص233

[10] نهج الفصاحه ص611

[11] الکافی ج2 ص233

[12] زندگانی حضرت امام حسین علیه‌السلام ص61

[13].سوره محمد، آیه7

[14].سوره محمد، آیه7

[15].سوره انفال، آیه29

[16]. سوره انفال، آیه29

[17] الکافی ج2 ص233

[18] الکافی ج2 ص233

[19].سوره آل عمران، آیه169

[20].سوره صف، ایه11

[21] الکافی ج2 ص233

[22] بحارالانوار ج70 ص294

[23] بحارالانوار ج70 ص294

[24] بحارالانوار ج70 ص294

[25] الکافی ج2 ص233

[26] الکافی ج2 ص233

[27] الکافی ج2 ص233

[28]. سوره زلزال، آیه8

[29] الکافی ج2 ص233

[30] الکافی ج2 ص233

[31] بحارالانوار ج47 ص136

[32] الوافی ج20 ص637

[33] نمل آیه62

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه