استاد حدائق روز سه شنبه 30 فروردین ماه 1401 مصادف با هفدهمین روز از ماه مبارک رمضان در حسینه پیامبراعظم(ص) سپاه فجر استان فارس به بیان مبحث «جهاد تبیین از نگاه قرآن» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»[1]
آيهای که تلاوت گرديد آيه 119 از سوره مبارکه توبه يکی از توصيههای اکيد و يکی از دستورات بسيار مهم و سرنوشت ساز در سلامت و سعادت فردی و اجتماعی است و آن قاعده راستگويي است صدق الحديث که در توصيههای ائمه معصومين در قالب سفارش و وصيت و تذکر يکی از نکاتی که ما میبينيم ائمه به آن پرداختند آقا امام رضا به عبدالعظيم حسنی يک توصيهای فرمودند که فرمودند اين را برسان به تمام شيعيان من يک پيام برای ارادتمندان حضرت تا دامنه قيامت يکی از نکات آن توصيه نامه حضرت هشت مطلب را بيان میکنند يکی صدق الحديث راستگويي آقا امام عسکری باز يک پيامی دارند ابلاغيهای دارند برای شيعيان اينها را بايد با آب طلا تابلو گرفت شيعه چه بکند روش و منش شيعه چيست؟ بايد ديد امام عسکری چه میفرمايد وجود مقدس امام هادی چه توصيهای فرموده اين توصيههای که از ائمه به طور عموم و مخاطب شيعيان هستند ما میبينيم صدق الحديث را ائمه تأکيد کردند.
خب يکی از آسيبهای اجتماعی ما هم اين است که متأسفانه اين راستگويي رنگ باخته در بحث اقتصادمان، در روابط اجتماعیمان گاهی اوقات به همديگر اظهار ارادت میکنيم اما وجود مان مال مال از تنفر است متنفر هستيم اما میگوييم آقا ما فدويت هستيم سرم به فدايت به شرط رنگ نبرد، ارادتهای اين جوری آقا قدم بگذاريد رو سرما پشت سر میگويم خدا ريشهات را بکند، اين نفاق است اين راستگويي نيست قرآن میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»[2] حالا آثار راستگويي را خواهم پرداخت از نگاه روايات که اگر اين راستگويي شکل گرفت چه میشود و چه اتفاقی میافتد قرآن میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»[3] ای کسانی که ايمان آورديد خطاب به مؤمنين است تقوای الهی را پيشه کنيد و با راستگويان همراه باشيد در اينکه اساساً راستگويان چه کسانی هستند؟ اسوه کهها هستند روايات فراوانی داريم من دو روايت را يادداشت کردم در مجموع روايات تقديم کنم که در رواياتی که از معصومين رسيده از رسولخدا گرفته اميرالمؤمنين و ساير ائمه يک روايت از وجود مقدس آقا اميرالمؤمنين تقديم کنم که در ذيل اين آيه مرحوم کلينی در جلد اول کافی اين روايت را نقل میکند که حضرت فرمود: «فَنَحْنُ وَ اللَّهِ الصَّادِقُونَ»[4] امام با قسم و تأکيد میفرمايد به خدا قسم صادقون ما هستيم اينکه خدا توصيه میکند به مؤمنين با صادقين باشيد با راستگويان باشيد يعنی روال زندگیتان و شب و روز خورد و خوراک گفتار معاشرت برگرفته از تعاليم آنها باشيد حضرت فرمود به خدا قسم صادقون ما هستيم.
در سخن ديگر وجود مقدس امام هشتم میفرمايد: « الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ»[5] صادقون ائمه هستند: «وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»[6] ائمهای که با طاعتشان صداقتشان را نشان دادند راستگويي خود را نشان دادند علی ابن ابی طالب صادق است که اگر به خدا عرض میکنم: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ»[7] همين آقا میفرمايد يک چشم بهم زدن ترديد در توحيد به سراغ من نيامد يک چشم بهم زدن خللی در بندگی من ايجاد نشد حالا از خود پيامبر روايات داريم عرض کردم من میخواهم از وقت به سمت ديگری استفاده بيشتر بشود اين دو روايت کفايت میکند عرض کردم روايات فراوانی را ما در کتاب شريف کافی کتاب بحار مصادر روايي ما ذکر شده که همه ارجاع میدهند به اينکه صادقون ائمه هستند اينکه قرآن توصيه میکند با صادقون باشيد و با راستگويان باشيد يعنی با آنها باشيد يعنی خودتان هم راست بگوييد بنده در نظام خانوادهام به خانمم دروغ نگويم در محيط کار به همکار خودم خلاف نگويم طرف حرف میزند بعد میگويند آقا چطور شد میگويد آقا يک چيزی گفتيم تو هم باورت شد خب تو مسلمان هستی اين نماز شبت عادت است اينکه عبادت نيست، حرفی زدی بر حرف خودت پايبند نيستی در حالات رسولخدا در عصر جاهليت شخصی بود اين آقا دامدار بود از دامدارهای معروف عرب بود در عصر جاهليت اين آدم با اينکه دوران جاهليت بود اسلام هنوز طلوع نکرده بود اين هرکجا میشنيد که يک شخصی دختر گيرش آمده و دختر در معرض خطر زنده به گور شدن است اين آقا خودش را میرساند به پدر دختر، وضع زندگی اين خانواده را میديد اگر وضع ضعيفی داشتند سه تا شتر قول میداد میگفت من سه تا میدهم از عوائد اين سه شتر زندگی اين دختر را اداره کنيد و دختر را زنده به گور نکنيد چون يکی از مبانی زندگی به گور کردن دخترها فقر اقتصادی بود يک جهت ديگر هم داشت که ننگ و عار بود خانمها و خانمهای عالم امروز همه پای سفره رهين منت پيغمبر هستيد شما ببينيد صدر اسلام با زن در دنيا چه رفتاری میشد؟ در همين ايران همين ايرانی که ما میگوييم مهد تمدن بود تمدنی الآن میگوييم بيش از دو هزار و پانصد سال داريم آن زمان هزار و صد سال سابقه کشور داری داشت در تاريخ همين ايران قبل از اسلام مینويسند دختر تا در خانه پدر بود نه حق انتخاب شوهر داشت نه حق انتخاب زندگی و آينده داشت شوهر را پدر تصميم میگرفت مثل يک کالا از خانه پدر میرفت خانه شوهر اين واژهای که الآن سر زبانها هست، يک بخشش درست است يک بخشش محل نقد است زن با لباس سفيد به خانهای بعدش چه بشود با همان لباس سفيد هم منتهی بشود به عالم آخرت اين من تحقيق کردم ريشهاش در اسلام قبل از ايران است يعنی در آن زمان باورشان اين بود دختر در خانه هر مردی رفت ديگر بايد بماند تا بميرد اسلام آمد تبصره زد اين حرف در صورتی درست است که انتخاب انتخاب صحيحی باشد اگر در اثناء زندگی مرد عوض شد اين دختر چه گناهی کرده بسوزد و بسازد اسلام آمد آيين نامه طلاق را ابلاغ کرد اگر زن ديد مرد مرتد شد مرد فاسد شد مرد طاغی و ياغی در برابر خدا شد بسوزد و بسازد يعنی ظلم و خدا ظالم نيست خب اين نگاه در اسلام بود در قبل از اسلام بود در همين ايران من در تاريخ قبل از ايران میخواندم اگر سفرهای میدادند مرد خانه مهمان داشت زن مثل يک خدمتکار بايد میچرخيد حق خوردن غذا نداشت تا همه سير بشوند از پای سفره بر خيزند از باقی مانده غذا بخورند در همين فرانسه متمدن مدعی مغرور امروز اعتقاد مسيحيت اين بود تمام زنها دارای يک روح پليدی هستند جز حضرت مريم در همين کشور ايتاليای امروز تا ابتدای قرن هجدهم ميلادی باورشان اين بود که زن حق مالکيت ندارد اينها جزو قوانين مدنی اينها بود اين حرف دويست سال قبل است میگفتند زن اگر ثروتی بهش رسيد يا پدر دارد يا شوهر اموال مال آنهاست اين اوضاع بود در دنيا پيغمبر ساختار غلط فکری بشريت تغيير داد با آيه: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»[8]ميدان برای ترقی تعالی رشد حرکت همانگونه که برای مردها فراهم است برای خانمها هم فراهم است شخصيت واقعی زن به زن برگردانده شد به برکت تلاش رسولالله خب اين نگاه بود يک بخش زنده به گور کردنها نگاه ننگ و عاری بود، میگفتند دختر يک وقت جنگ میشود اسير میگيرد ناموس انسان دست دشمن میافتد زيبنده نيست همين الآن دفنش کنيم که برای ما اين دغدغهها نماند، آقای ثعلبه ابن حاطب دامدار هر کجا میشنيد که پدری دختر گيرش آمده میرفت برای اينکه جلو دفن کردن دختر را بگيرد وضعيت اقتصادی پدر را میدهيد ضعيف بود سه شتر، متوسط بود دو شتر وضع مالی پدر خوب بود يک شتر میخواست جای بهانه را بگيرد اسلام درخشيد ثعلبه ابن حاطب آمد مسلمان شد البته ما دوتا ثعلبه ابن حاطب داشتيم يکی آن ثعلبهای که آيه هم در شأنش و درباره او نازل شد که اصلاً بريد وقتی ثروت آمد يک ثعلبه ثعلبهای بود که اين اينگونه عمل کرد آمد خدمت رسولالله اسلام آورد پس از قبول اسلام عرض کرد يا رسول من در عصر جاهليت سه شصت شتر دادم که جلو زنده به گور شدن دخترها را بگيرم بعضیها در نظام اسلامی خدا پول بهشان داده به رحم خودش کمک نمیکند حاضر نيست در جهيزهای در رفع مشکلاتی در آزادسازی زندانی خب اين پول مال خداست بابا روزی که آمدی لخت آمدی روزی هم که میروی میتکانندت انگشتر دستت را هم در میآورند فکر خودت باش، اميرالمؤمنين فرمود: «وَ كُنْ وَصِيَّ نَفْسِكَ»[9] خودت وصی خود بشو، ننويس در وصيت نامه آنهای که میتوانی اجرا کنی خودت الآن اجرا کن هی نگذار برای بازماندگانت که معلوم نيست عمل بکنند يا نکنند، اين آقای ثعلبه گفت سه صد و شصت شتر دادم گفت يا رسولالله يک سؤال دارم سؤال من اين است به بعضی از اين خانوادهها قول سه شتر دادم دو شتر دادم يکی مانده به بعضی از خانوادهها دو شتر دادم دو شتر وعده کردم يک شتر دادم يک شتر مانده آيا لازم است آن باقیماندهها را هم بدهم ببينيد اين آقا يک تعهد يک طرفه است اخلاقاً میخواسته جلو زنده به گور شدن را بگيرد از پول شخصی خودش و دارای خودش هزينه کرده نذر و قسمی هم نبوده گفت يا رسولالله حالا من اينها را گفتم سه شتر میدهم دوتا را دادم يکی ديگر را هم بدهم يا نيازی نيست؟ پيغمبر فرمود آقای ثعلبه خدا دوست ندارد کسی که وعدهای کرده خلاف وعدهاش را عمل کند برو باقیمانده شترها را هم بده، «كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»[10] ما چقدر در مسائل اجتماعیمان میبينيم طرف وعده میکند خلاف میکند به عهد خودش عمل نمیکند در خيلی از مسائل در خيلی از زوايای زندگی میبينيم صدق راستگويي رنگ باخته چه صدق نسبت به خدا گاهی اوقات در نماز میگوييم مالک يوم الدين شما هستيد اين قدر که جلو ديگران گردن يله میکنيم در خانه خدا گردن يله نمیکنيم اين قدری که تملق زيد، عمر و بکر را میگوييم تملق خدا را نمیگوييم، درصدی از آن التماسهای که به بنده خدا میکرديم در خانه میبردم خدا دنيا و آخرت را اصلاح میکرد، راستگويي اگر به سيدالشهداء میگوييم «يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكَ»[11] ای کاش با شما بودم شهداء نشان دادند من يک جايي عرض کردم سردار سليمانی ثابت کرد که اگر کربلا بود يقيناً مثل حبيب ابن مظاهر بود يقيناً مثل حبيب ابن مظاهر بود و به نظر من بعضی از اين شهداء و اين ارادتمندان اهل بيت همان که پيغمبر فرمود تقربشان به اهلالبيت و پيغمبر نزديکتر از تقرب آنها به آنهاست چون اينها نبودند امامشان را نديدند پيغمبر را نديد اينگونه صادقانه عمل کرد، خب صادقون اهلالبيتاند معصوميناند چند نکته را من در اين عرض کنم و يکی دو حديث را محضر عزيزان اشارهای داشته باشيم نکته اول در اين ذيل آيه شريفه که خداوند مؤمنين دعوت به تقوی و امر به تقوی میکند و توصيه و امر به همراهی با صادقين وقتی میگويند تقوی داشته باشيد با صادقين همراه باشيد يعنی خودت هم صادق باش، خودت هم راستگو باش خب اين صدق راستگويي که در اصطلاح هم اهل لغت اينگونه تعريف میکنند میگويند صادق به کسی میگويند که گفتارش رفتارش را رفتارش گفتارش را تأييد کند يعنی حرفی که میزند میبينيد عمل هم خودش میکند عملش مؤيد حرفهايش است اين صادق است در چارچوب خانواده مرد صادق مردی است که آنچه میگويد خود عمل میکند عملهای او هم بيانگر گفتارهای اوست در روابط اجتماعی هم بايد همين باشد اين را میگويند صادق چند مطلب را من در اين عرض کنم در اين ذيل آيه شريفه يکی از عوامل مهم برای جلوگيری از انحراف در جامعه و در خانواده و يکی از عوامل مهم تربيتی همين نکاتی است که خدا در اين آيه نام میبرد همنشينی و همراهی با راستگويان، با راستگويان همنشين بشويد ببينيد ويروس دروغگويي روی آدم اثر میگذارد ويروس دارد اينها کرونا را ما اهميت میدهيم اما اجتناب از دروغگو را اهميت نمیدهيم من يک روايتی را اينجا عرض کنم اين توصيه دو سه امام به يکديگر است امام زينالعابدين به امام باقر امام باقر به امام صادق حضرت میفرمايد پسرم با پنج گروه نه رفيق بشو، نه همسفر نه همخوراک اينها را به بچههامان ياد بدهيم خودمان هم ياد بگيريم باد میاندازه در قبقبش من حواسم جمع است چه حواست جمع است شيطان فتيلهات را میکشد پايين در مجلس گناه اگر نشستی نکبت گناه اثر میگذارد يک هشداری امام هشتم به ابوهاشم داد آقای ابوهاشم چرا با اين دائی فاسدت رفت و آمد داری گفت آقا دايام بده من که خوب هستم همين حرف را ديديد بعضیها میزند میگويد آقا ما که ولايي هستيم ما که متدين هستيم حالا چهارتا رفيق هم داريم اينها اهل خلافاند ما هم مینشينيم حالا آنجا رو ما هم اثر نمیگذارد گفت آقا ما که ارادت به شما داريم ما که در مسير دين هستيم اين دايمان هست رحممان هست، امام فرمود دايات باشد دايات يک آدم فاسد العقيدهای است، گفت آقا من خودم مراقب حال خودم هستم، امام فرمودند: «فان طبعک يسرق من طبعه شراً و انت لاتعلم»[12]، طبعت از آدم بد بدی میدزدت خودت نمیفهمی، نمیدانم بعضیها بهتان مراجعه کردند میگويند آقا من تا پنج سال قبل نماز شب میخواندند الآن نمازهای واجبم يک خط در ميان شده:
تو اول بگو با کيان دوستی، که آنگه بگويم که تو کيستی
با که رفيق شدی با که نشست و برخواست کردی، که داری پس رفت میکنی داری تنزل میکنی گذشته درخشانت شده امروزت اينها آثار همان ويروسهاست معاشرت با نا اهلان امام رضا فرمود طبعتان بدی میدزدد دست خودتان هم نيست يک وقت میبينيد ادبيات حرف زدنتان عوض شده رفتار در خانهات تغيير کرده آقا میبينيد ادعای ديانتش هم میشود در خانه بد اخلاقی تند خويي سختگيریهای بیمورد اين آدم اين جوری نبود خانم میگويد آقا ده سال قبل يک جور ديگری بود الآن عوض شد خب ببين چه شده؟ هيچ اتفاقی اتفاقی نيست چه به سرت آمده که اين طور شدی؟ اين پنج مورد هشدارهای است که هم برای ما امام به امام دارد توصيه میفرمايد و هم نسل جوانمان را بايد آموزش بدهيم فرزندانمان را بايد آموزش بدهيم بابا با هرکسی رفاقت نکن صميميت و رفتار با هرکسی صلاح نيست بلی در روابط اجتماعی بايد با همه با احترام برخورد کرد با همه با ادب برخورد کرد اما همه شايستگی رفاقت را ندارند همه صلاحيت دوستی را ندارند اين پنج گروه کهها هستند؟ يکی از اين پنج گروه امام فرمود آدمهای گنهکار هستند، بالاخره کسی که گنهکار است صلاحيت دوستی را ندارد، حضرت فرمود امام زينالعابدين به امام باقر و در روايتی امام باقر به امام صادق فرمود انسان گنهکار تو را به يک لقمه و کمتر از يک لقمه میفروشد دين ندارد آدمی که دين ندارد از خدا نمیترسد میگويند بترس از کسی که از خدا نمیترسد آنی که از خدا میترسد دست اندازی در مال مردم نمیکند آنی که از خدا میترسد قلمش به خلاف رو کاغذ نمیآيد، آنی که معتقد به خداست در کانون خانواده ظلم نمیکند زور نمیگويد از خدا میترسد از آن قدرت ناظر میترسد ولی گنهکار چون نمیترسد حالا ادعای رفاقت هم میکند به يک لقمه هم میفروشدت و زير يک لقمه خرجت میکند که امام باقر میفرمايد به پدرم گفتم کمتر از يک لقمه چيست؟ گفت پدرم فرمود به خاطر يک لقمه يک لقمه طمع میکند خرجت میکند به همان هم نمیرسد، شما اين پروندههای در دادگستریها را ببينيد کهها پولها را میکشند بالا در میروند يکجايي آقای مدير کل نشسته بودند مدير دادگستری گفت ما يک پروندهای ايشان فرمود داريم که يک نفر يک ملک را به صد و شصت نفر فروخته و فرار کرده رفته، هی رفته نمیدانم در بانگاه قولنامه کرده در بانگاه قولنامه کرده آدم گنهکار خرجت میکند؛ لذا در انتخاب همسر هم میگويند يکی از معيارهای مهم دينداری است اين گروه اول.
گروه دوم شاهد مثالم شاهد عرايضم امام فرمود پسرم با دروغگو دوستی نکن دروغگو صلاحيت دوستی ندارد، دروغگو صلاحيت دوستی ندارد بعد امام تعليل چرائيش را اين بيان فرمود فرمود دروغگو مثل سراب است: «فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرَابِ يُقَرِّبُ لَكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَاعِدُ لَكَ الْقَرِيبَ»[13] نزديک برايت میکند دور دور را برايت میکند نزديک يعنی میگذاردت سرکار بلی با دروغگو نبايد دوستی کرد در روايات هم توصيه شده حالا سهتا ديگرش هم انشاءالله مراجعه کنيد من وقت مجلس را نگيرم نکات را عرض کنم اينها را ما بايد به فرزندانمان هم ياد بدهيم که بابا اينها بالاخره صلاحيت ندارند، شايستگی دوستی ندارد وقتی اين فرد دارد اين کدهای منفی را ازش میبينيد بايد ازش فاصله گرفت حالا ما با بد اخلاقی برخورد نکنيم ولی وقتی ديديم اين آدم آدم راستگويي نيست روش حساب باز نکنيم خيلی نزديک نشويم و نوع آسيبهای که جوانان ما میبينند از همينجاهاست با گنهکار دوستی کرده با دروغگو دوستی کرده، با قاطع رحم دوستی کرده با احمق دوستی کرده با بخيل دوستی کرده اينها همان کدهای است که امام میفرمايد دوستی نکنيد.
نکته ديگر از اين آيه استفاده میکنيم که برای سلامت و موفقيت زندگی از رهبران الهی جدا نشويد: «كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»[14] خوشبختی سعادت رستگاری در گرو همراهی با صادقين است، و از اين «كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»[15] استفاده میشود که در هر زمانی بايد معصومی باشد تا با او همراهی صورت بپذيرد اين آيه از آن آياتی است که دليل متقن بر حضور و وجود معصوم در هر دورهای است، اينهای که میگويند امام زمان هنوز متولد نشده هنوز به دنيا نيامده اين آيه پاسخگوست خدا میفرمايد با صادقين باشيد باصادقين باشيد يعنی در هيچ دورهای و مقطعی نيست که آن حجت خدا و آن شخص صادق حضور نداشته باشد و الا خدا امر به ملازمت نمیکرد و از اين «كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»[16] هم استفاده میشود که صادقين معصوماند همانگونه اميرالمؤمنين فرمود: «فَنَحْنُ وَ اللَّهِ الصَّادِقُونَ»[17] صادقون ما هستيم خداوند امر به ملازمت و مطابعت و همراهی کسانی میکند که قطعاً آنها معصوماند که بايد از آنها طبعيت کرد و آنها را اسوه و الگو قرار داد خب اگر اينها رعايت شد قطعاً تکامل و سعادت جامعه رقم خواهد خورد شما امروز خانوادهای را نمیيابيد و نمیبينيد که واقعاً به اين آيه عمل کرده باشند اين خانواه خانواده متلاشی باشد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»[18] زن و مرد اگر در همراهی با اولياء معصومين همراه باشند توهين نمیکنند تحقير نمیکنند حق يکديگر را ضايع نمیکنند حريم يکديگر را نمیشکنند در جامعه هم همين است تقوی اگر شکلگرفت و همراهی با راستگويان الگوپذيری از معصومين، و خود انسانها بياموزند صدق و راستگويي را در رفتار و کردار و گفتار قطعاً عوض نمیشود در همين اوضاع وانفسای آشفته بازاری که ما میبينيم ديروز جلسهای عرض کردم آقای استاندار آمدند مسجدالرسول در صحبتهايشان خب مردم سؤالاتی داشتند ايشان پاسخ، ايشان گفتند ما گرانی نمیتوانيم مبارزه کنيم يک بخشی از اين گرانی شيطنتهای بيگانه است خارج از کشور است گفتند کلاً حالا کنترل گرانی به طور کامل در استانها دست ما نيست يک بخشش را میتوانيم مديريت کنيم ولی بايد با گرانفروشی مبارزه کرد ولی بعض نرخها مشخص است مصوب است نبايد قانون را دور بزنند نبايد سوء استفاده کنند اينجا بايد مسئولين نظات جدی داشته باشند شما در همين آشفتهبازار يکی از فرزندان من نقل کرد اين حرف مال دو سال قبل است گفت رفتم در بازار وکيل يک آقايي است از متدينين گفت اين وسائل چرخ خياطی میفروشد روغن چرخ قيچی وسائل مربوط به، گفت ديدم يک روغنهای را گذاشته بود عرض شود که با قيمتهای متفاوت، گفت رفتم جلو گفتم حاجآقا اينها ترکيب روغنها هم فرق میکند؟ گفت نه همهاش يکی است ولی اين خريد دو سال قبل من است اين خريد ششماه قبل من است، «كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»[19] چندتا آدم اين جوری در بازار پيدا میکنی، ما گاهی اوقات اين قدری که ايمان به پولمان داريم ايمانی به خدا نداريم ايمانی به اين آيه نداريم: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[20] شما بگرديد يک نفر را پيدا کنيد بگويد من صادقانه عمل کردم خدا پاسخ نداد، همهاش تقلب تدليس دور زدن قوانين نتيجهاش هم میشود همين، گفت بعد من رفتم گفتم که آقا اين روغنهای ارزان وسائل ارزانتر است خب مردم میآيند آنها را اول میخرند؟ گفت بخرند مگر خدا نمیتواند جبران کند، که گفت من به دلم گفتم يک چيز ازش خريدم گفتم من اين را اين خريد آخرت را میخرم آن خريدهای قبلیها را بگذار ديگران بيايند ببرند که میبرند گفت به دلما هم خدا انداخت که اينگونه تشويقش کنيم خدا رحمت کند امام را امام میفرمودند ميزانالاعمال هرکسی را خدا کسی مثل خودش در زمان خودش در جامعه خودش قرار میدهد ميزانالاعمال يک نظامی يک نظامی، ميزانالاعمال يک سردار يک سردار، ميزانالاعمال يک آيتالله يک آيتالله ميزانالاعمال يک دانشجو يک دانشجو، ميزانالاعمال يک کارگر يک کارگر قيامت اگر کسی بخواهد حرف بزند بگويد خدايا بهتر از اين نمیشد کار کرد میگويند فلانی در زمان تو در صنف تو در شغل تو اينگونه عمل کرد چرا تو نکردی، اينجا دهنها بسته میشود، آسيه میشود ميزانالاعمال تمام خانمهای که در اوج تنعم و رفاه و امکانات، پول مغرورت کرد، زر و زيور فريبت داد آسيههم ملکه مصر بود آسيههم در آن اوج توانمندی خدا را فراموش نکرد يوسف را میکند ميزانالاعمال افراد چهره زيبا:
جمال يوسف ار داری به حسن خود مشو غره، کمال يوسفی بايد تو را تا ماه کنعان شد
قرآن میفرمايد با صادقين باشيد همراهی با صادقين شما را نجات خواهد داد اينکه اگر میگوييم ائمه را دوست میداريم پای کار هم بايستيم همراه باشيد يک وقت خدای ناخواسته زيارت عاشورایمان خلافگويي نباشد دعای عهدمان گزافهگويي نباشد به حضرت نگويي آقا شمشير کشيديم در دفاع از شما ولی شمشير هم کشيديم نه در دفاع بر عليه، کجا؟ شب عروسی بچههامان کجا؟ در مسافرتهای گشت و گذارمان، کجا؟ در محيطهای خلوتمان «شَاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَنَاتِي»[21] اما نه در دفاع بر عليه صادق باشيد رفتار ما همان طور که در روايت هم داريم صادق بايد قول و فعلش يکديگر را تأييد کنند و تصديق کنند من يک جريانی عرض کنم حالا دو سه روايت هم يادداشت کرده بوديم اينها بماند يک جريانی از زمان امام صادق برايتان بگويم در زمان امام صادق عليهالسلام يک گروهی از کوفه عازم بودند برای مدينه، از عراق به حجاز برای زيارت قبر رسولالله و ديداری با امام صادق رئيس اين گروه شخصی بود به نام آقای ابی کهمس بزرگتر اين هيئت آن بود در کوفه شخصيتی زندگی میکرد آن زمان به نام عبدالله ابن ابی يعفور از کسانی که خيلی مورد توجه و عنايت امام صادق بود از آن گل سرسبدیهای شيعيان بود اين در کوفه زندگی میکرد اينها وقتی خواستند حرکت کنند آقای ابی کهمس آمد خدمت عبدالله ابن ابی يعفور گفت آقا داريم میرويم مدينه منوره زيارت قبر رسولالله و ديداری و زيارتی هم با امام صادق شما مطلبی کاری سؤالی از امام صادق نداريد؟ مثلی کسی الآن میآيد میگويد آقا دارم میروم مشهد شما کاری نداريد؟ خواستهای حاجتی نکتهای؟ خدمت امام دارم میرسم آقای عبدالله ابن ابی يعفور گفت مدينه که رسيديد که محضر امام صادق فقط به حضرت بگوييد که عبدالله ابن ابی يعفور يقرئک السلام، آقای ابن ابی يعفور سلامتان رساند، همين سلام من را به آقا برسان آقا میگويد دارم میروم کربلا، يک سلامی هم از طرف ما بکن، همين ديگر خود آنها اهل کرم اند آنها میدانند نکتههای ناگفته را دردهای نهفته را اين هيئت آمدند مدينه منوره وقتی که محضر امام صادق مشرف شدند آقای ابی کهمس بعد از سلام و احوال پرسی عرض کردم «إِنَّ ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ»[22]، گفت آقا ابن ابی يعفور هم از کوفه سلامتان را رساند آقا فرمودند: «عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ»[23] بر تو رساننده سلام و بر او ابلاغ کننده سلام سلام الهی باد، يک مکثی امام صادق کردند و سکوتی، بعد حضرت يک سؤالی طرح کردند که اين سؤال را خود حضرت هم جواب دادند چون حقيقتاً هم اگر خود امام جواب نمیدادند کسی نمیتوانست جواب بدهد يعنی اين سؤال در حد کلاس ماها نبود اين خود معصوم بايد پاسخ بدهد چون بيان حال معصوم است آقا فرمودند ابیکهمس در مراجعتت به کوفه وقتی که ابن يعفور را ديدی به او سلام ما را برساند و بگو امام صادق يک سؤال از تو پرسيد و آن سؤال اين است: «انْظُرْ مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص»[24] نگاه کن ببين در علی ابن ابی طالب چه بود که نزد پيغمبر آن همه عظمت پيدا کرد اصلاً رمز تفوق ترقی تعالی علی ابن ابی طالب در چه بود؟ اين سؤالی است که امام صادق مطرح کردند بعد امام دوباره يک سکوتی کردند خود حضرت پاسخ دادند چون اين سؤال را به هرکه میگفتيد نمیتوانست جواب بدهد علی ابن ابی طالب را شما احصاء نمیتوانيد بکنيد در يک سری ويژگیهای مخلوق ما محيط نيستيم بر آن شخصيت ما اطلاع نداريم ما محاط هستيم نه محيط حضرت پاسخ دادند فرمودند خودشان پاسخ سؤال را دادند فرمودند: « مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص»[25] اين علی ابن ابی طالبی که ايام شهادتش را پيش رو داريم امام صادق فرمود علی نزد خدا به آن مقامات نرسيد مگر به خاطر دو ويژگی: «بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[26] علی ابن ابی طالب راستگو بود يک و علی ابن ابی طالب امانتدار بود اينها شد رمز عظمت و شکوفايي حضرت علی که آقای ابی کهمس آمد و در کوفه هم مطلب را به محضر آقای عبدالله ابن ابی يعفور منتقل کرد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»[27] که همراهی با صادقين پايان مطلب را با همين سخن امام صادق تمام کنم که حضرت فرمود: «أَحْسَنُ مِنَ الصِّدْقِ قَائِلُهُ وَ خَيْرٌ مِنَ الْخَيْرِ فَاعِلُه»[28]امام فرمود زيباتر از خيلی حديث زيباست و خيلی لطيف است «أَحْسَنُ مِنَ الصِّدْقِ»[29]زيباتر و پسنديدهتر و نيکوتر از خود راستگويي شخص راستگوست ما گاهی اوقات اين را نمیبينيم، «وَ خَيْرٌ مِنَ الْخَيْرِ فَاعِلُه»[30] گاهی اوقات شما يک بنای خيری میبينيد عجب بنايي امام صادق میفرمايد از اين بناء زيباتر سازنده اين بناست بانی اين بناست «وَ خَيْرٌ مِنَ الْخَيْرِ فَاعِلُه»[31] آنی که اين کار را کرده اين مسجد را میبينيد با اين عظمت او سازنده مسجد خير من الخير آن کننده اين کار زيبا زيباتر از اين کار از راستگويي زيباتر امام صادق میفرمايد راستگويان اند.
پروردگارا! توفيق صدق حديث و عمل به اين آيه شريفه که امروز زينت بخش مجلس ما قرار گرفت و توصيه الهی به مؤمنين است در اين فرصتهای باقیمانده زندگانی به همه مرحمت بفرما.
[1] توبه 119.
[2] توبه 119.
[3] توبه 119.
[4] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج2 ص306.
[5] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص208.
[6] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص208.
[7] فاتحه 5.
[8] نساء 32.
[9] الكافي (ط - الإسلامية) ج7 ص65.
[10] توبه 119.
[11] المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية) ص501.
[12] نهجالبلاغه حکمت147
[13] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص377.
[14] توبه 119.
[15] توبه 119.
[16] توبه 119.
[17] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج2 ص306.
[18] توبه 119.
[19] توبه 119.
[20] طلاق 2.
[21] البلد الأمين و الدرع الحصين النص ص83.
[22] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج72 ص116: البته راوی ابی کهمس نيست، ابی بصير است.
[23] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج72 ص116.
[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج72 ص116.
[25] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج72 ص116.
[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج72 ص116.
[27] توبه 119.
[28] مجموعة ورام ج2 ص75.
[29] مجموعة ورام ج2 ص75.
[30] مجموعة ورام ج2 ص75.
[31] مجموعة ورام ج2 ص75.