استاد حدائق روز چهارشنبه 17 آذر 1400 در مسجدالرسول(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث سیمای پیامبر(ص) در قرآن پرداختند.

دانلود

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا»[1]

خوب پنجم جمادی الاولی مصادف با میلاد با سعادت عقیله‌ی بنی‌هاشم حضرت زینب کبری است، که انشاءالله این ایام فرخنده بر ارادتمندان اهلبیت مبارک باشد.

تذکری هم من قبل از ورود به بحث عرض کنم انشاءالله از هفته‌ی آینده شب پنجشنبه به مدت پنج شب ایام فاطمیه اول در همین مکان مقدس مجلس توسل و عزاداری برپاست. برادر عزیزمان جناب آقای حاج منصور آقای یقطین، خدا رحمت کند والد و والده‌ی ایشان، و اخوی و همشیری مرحومه‌ی ایشان را، به یاد درگذشتگا این فامیل پنج شب مجلس توسل به ذیل عنایت صدیقه‌ی طاهره در فاطمیه اول، انشاء الله توفیقی نصیب شود پیشنهاد هم کردند که در این شب‌ها محوریت بحث حضرت زهرای مرضیه، با عنوان سیمای فاطمه زهرا در قرآن و روایات باشد. یک مقداری مرور کنیم اندوخته‌ها و آموخته‌های خودمان را نسبت به این خاندان بزرگ، و این شخصیت‌هایی که اسوه‌ی برای ما هستند را بهتر از گذشته شناخت و معرفت پیدا کنیم.

بحث مجلس پیرامون آیات ده و یازده سوره مبارکه صف بود که خداوند از برکات تبعیت از رسول الله و اطاعت از رسول را رهایی بشریت از عذاب الیم یاد می‌کند. عرض کردیم این پاسخ به سوال کسانی است که گاهی اوقات سوال می‌کنند، بندگی خدا، اطاعت از رسول، پاک زیستن چه ثمره‌ای دارد؟ بزرگ‌ترین و کلان‌ترین آثار سلامت روح و سلامت رفتار عاقبت بخیری است. این‌که بزرگ‌ترهای ما یک سرقفلی داری می‌کردند می‌گفتند انشاءالله عاقبت بخیر شوی. اگر شیراز شش دانگ مال شما شود ولی عاقبت به شر شوی باختی قافیه را، فرعون باش، قارون باش، ولی عاقبت به شر باش، پایان کار باید ختم به خیر شود. ختم زندگی، این‌که زین‌العابدین عرض می‌کند «و اختم لی بخیر» این عاقبت بخیری، رهایی از عذاب الهی، این بزرگ‌ترین ثمره‌ی پاک زیستن است که در آیه ده خداوند به صراحت می‌فرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيم»[2] شما را در یک معامله‌ای وارد کند که از عذاب الیم نجاتتان بدهد، آن مهم است، و الّا شصت سال هفتاد سال صد سال می‌گذرد به همین سرعتی که تا به امشب عمر من و شما گذشت به همین سرعت می‌گذرد. در روایت داریم در قیامت وقتی مردم می‌آیند صحرای محشر، حالا این حرف‌ها را در قیامت می‌شنوید، می‌گویند کل زندگی دنیایی ما مثل یک نیم روز بود. اصحاب کهف بیش از سیصد سال در خواب بودند وقتی بیدار شدند بعضی‌هایشان گفتند یک نیم روز خوابیدیم، بعضی‌ها گفتند یک روز، بعضی‌ها گفتند کمتر از یک روز، یک وقت نگاهشان افتاد به آن مرکبی که برایشان آذوقه آورده دیدند یک اسکلتی از او مانده است. دنیا همین است، در آخرت می‌گویید مثل یک صبح تا ظهر تمام شد. گاهی اوقات می‌گویید خاطرات گذشته‌تان را نقل می‌کنید می‌گویید مثل همین دیروز بود، حالا خاطره مال چهل سال قبل بود، می‌گویید آقا مثل این‌که دیروز بود. لذا این‌که خدا می‌فرماید شما را از عذاب الیم نجات می‌بخشیم، دیگر بالاتر از این مزد نیست. عاقبت بخیری، رهایی از همه‌ی سختی‌ها در دنیا و آخرت، البته رهایی از سختی‌ها به این معنا نیست که اگر کسی مومن خوب شد سرطان نگیرد. این را هم عرض کنم، مومن اگر بود سرطان گرفت در سرطانش هم خوش است. امتحان است، ولی امتحان را به خوشی می‌گذراند. لذا عرفا و علمای علم اخلاق، می‌گویند عالی‌ترین مرحله‌ی صبر مقام شکر است، مقام شکر حالتی است که انسان وقتی مصیبت می‌آید، درد می‌آید، مشکلات می‌آید، نه تنها صبر می‌کند، نه تنها ناسزا نمی‌گوید، بلکه از این آزمون که سربلند دارد می‌آید بیرون لذت هم می‌برد. ایام ایام حضرت زینب است. حالا گاهی اوقات خاطراتی از این بزرگ بانو را انسان وقتی می‌گوید قلب‌ها متاثر و منکسر می‌شود، این‌ها را ما روی منبرها راحت می‌گوییم و شماها هم راحت می‌شنوید. یک خانمی که دو فرزند، شش برادر، سی خواهر زاده و برادر زاده‌اش، به خاک و خون کشیده شده‌اند، حسینی داده که از جان او عزیزتر بوده، این خانم وقتی عصر عاشورا می‌آید کنار گودی قتلگاه، این صحنه را تاریخ نقل کرده است، دست می‌برد زیر این پیکر قطعه قطعه‌ی عریان بی‌سر، از زمین بلند می‌کند و سر رو به آسمان، می‌فرماید «اللهم تقبل منا هذا القربان»[3] و همین بانوی باعظمت، روز دوازدهم محرم، دو روز بعد از شهادت سیدالشهدا! عزیزان بعضی‌ها داغ می‌بینند دیگر تا مدتی آدم خودشان نیستند.

زن نگو بنت الجلال أخت الوقار، زن نگو خاک درش نقش جبین

زن نگو دست خدا در آستین! این خانم را می‌آورند در دارالاماره با اسرا، در بند و غل و زنجیر، ابن‌زیاد مغرور پای سفره نشسته شروع کرد زخم زبان زدن؛ خانم یاری خدا کجا رفت، شما که می‌گویید حق با ما است! کو عنایت خدا کو قدرت خدا؟ البته ابن‌زیاد داشت طعنه می‌زد می‌خواست بگوید حق با ماست نه با شما، خدا با ماست نه با شما، این شروع کرد به زدن این حرف‌ها، حضرت زینب فرمود «ما رأیت الا جمیلا»[4] ما از خدا جز زیبایی چیزی ندیدیم، اسارت زیباست اگر برای خدا باشد. کشته شدن زیباست اگر برای خدا باشد. شلاق خوردن زیباست اگر برای خدا باشد. یک روایتی از آقا امیرالمومنین است می‌فرماید شهدا آن لحظه‌ی شهادت که روح دارد از بدن می‌رود بیرون، بدن مجروح است، لذیذترین و بهترین ساعات زندگی‌شان همان ساعت است. حالا ما نرسیدیم به آن‌جا نمی‌فهمیم، این‌ها به تعبیر حضرت امام یُدَرک و لایوصف، باید درکش بکنید نمی‌شود وصفش کرد، باید برسید مثل کسی است که دارد یک چیزی شیرینی را می‌چشد. هی توصیف هم برای دیگران می‌کند، این‌ها نمی‌فهمند این خوراکی شیرین خوش‌طعم چه طعمی دارد. خدا این پاداش‌ها را عطا می‌کند، ما شما را از عذاب الیم رهایی می‌بخشیم. این بزرگ‌ترین پاداش، البته شرطش این است «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[5] ‌این پاسخ به تمام کسانی که می‌گویند در پرتو ایمان بندگی نماز روزه قرآن به کجا رسیدید؟ می‌گوییم «تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيم»[6] بزرگترین سرمایه! ‌«تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[7] ایمان به خدا ایمان به رسول شما را می‌رساند به این‌جا «و َتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[8] ‌هم از نظر اعتقادی هم از نظر رفتاری جهاد تلاش کوشش در راه خدا با مال و جانتان، یعنی این چیزهایی که خدا بهتان داده، همه چیز ما از اوست، از داده‌ی خدا برای خدا خرج کنیم. این بدن مال اوست، این چشم مال اوست، این زبان مال اوست، این عمر مال اوست، این ثروت متعلق به اوست، این اعتبار از آن اوست. هر چه دارید متعلق به خداست، از داده‌های خدا برای خدا خرج کنید، تُجاهدون، با اخلاص خرج کنید «فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[9] ‌‌تا این‌جای آیه بحث شد.

 آیه 13 که خداوند می‌فرماید فوز عظیم، آن پاداش عظیم «تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيم»[10] دو سه نکته دیگر هم خداوند می‌فرماید: تبعیت از خدا و رسول، و تلاش با مال و جان در دنیا، از عذاب الیم و دوزخ شما را نجات می‌دهیم. عزیزان حج رفته، روز عرفه سیدالشهدا در دعای عرفه، به خدا عرض می‌کند خدایا حاجتی دارم که اگر همه چیز بدهی و این را ندهی نفعی به حالم ندارد، و اگر هیچ ندهی و این را بدهی ضرری به من نمی‌رسد. آن چه حاجتی است که به آن رسیدید هیچ چیزی بهتان ندهند زیان کردید، و اگر همه چیز بدست بیاورید و این اتفاق نیفتد نفعی نبردید، و آن حضرت می‌فرماید «أعتِق رقبتی من النار»[11] خدایا گردنم را از آتش دوزخ رهایی ببخش، این حرف امام حسین است، کجا؟ صحرای عرفات، روز عرفه، دعای عرفه، سیدالشهدا! گردن ما را از آتش دوزخ رهایی ببخش، خدا می‌فرماید می‌خواهی رهایی ببخشی، «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[12].

در آیه 12 چند برکت دیگر را هم خداوند در تبعیت از خدا و رسول می‌فرماید. این را امروز در جامعه این کسانی که یک مقداری از دین فاصله گرفتند اعتقاداتشان کم رنگ شده، آقا معنویت چه می‌کند، بندگی خدا چه می‌کند؟ اول خود این ایمان آرامش به شما می‌دهد. با ایمان واقعی طرف در دنیا دارای هر ایمانی که باشد آرام است. ایوب در دو ساعت کل زندگی از دستش رفت، محکم ایستاد. امام را دیدید! آخرین نماز شب امام را سیمای جمهوری اسلامی نشان داد، سُند به امام وصل بود، سرم به امام وصل بود، امام نماز شبِ قبل از عملش را ایستاده خواند، این صحنه را تلویزیون نشان داد، کسی ایستاده بود کنار دست امام، این سرم را گرفته بود، امام با آن بدنِ دردآلود نماز شب را ایستاده خواند. این همان «تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيم»[13] این همان آرامشی است که می‌آید، بیماری سرطان گرفتی آرامی، ورشکست شدی پیروزی، منزوی می‌شوی برنده‌ای، اصلا شکست در قاموس بندگان مومن و مجاهد خدا وجود ندارد، در هر حالی که باشند روحشان آرام است. اضطراب در وجود این‌ها نیست. امام می‌فرماید از برکات تبعیت از خدا و رسول و مجاهدت‌های مالی و جانی، آثار اخروی، دنیوی، «يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»[14]. یکی از عوامل مغفرت این است که شما پیرو خدا و پیغمبر باشید. این‌که مرحوم امام این عبارت می‌فرمودند میزان حال فعلی است، یکی از چراغ سبزهایی که قرآن روشن کرده شیطان ناامیدتان نکند، بعضی‌ها را دیدید برمی‌گردند به سمت دین، گذشته‌ی خوبی نداشته‌اند، ولی ناامیدند. می‌گوید معلوم نیست خدا ما را بخشیده باشد، دغدغه دارند. شیطان کارش وسوسه‌گری است بعضی‌ها را با رجاء زیادی می‌برد بعضی‌ها را با خوف زیادی. بعضی‌ها را ناامید می‌کند می‌گوید شما با این کار زشت گذشته‌ات در خانه‌ی خدا دیگر جایی نداری، هر چه نماز هم بخوانی به جایی نمی‌رسی، بعضی‌ها را با امید زیادی، می‌گوید خدا کریم است، کوهی را به کاهی می‌بخشد، یک امیدهای کاذبی می‌دهد که این‌ها گستاخ می‌شوند در گناه. می‌گوید انشاءالله نمازهایمان را هم می‌خوانیم نه ما پیریم و نه خدا بخیل، به وقتش واجبات زمین مانده‌مان را ادا می‌کنیم حق الناس‌‌ها را رد می‌کنیم حقوق را ادا می‌کنیم، این وسوسه‌ شیطان است. یک عده را با رجاء زیادی یک عده را با خوف زیادی از انجام وظائف دور می‌کند. خوب حضار محترم، این کار شیطان است، قرآن ببینید چه می‌فرماید، قرآن می‌فرماید تراز حال فعلی‌تان است. این میزان حال فعلی است یعنی الان چه کاره‌‌ای؟ الان در مسیری؟ الان پاکی؟ گذشته‌ی ناپاکت را پاک کردند. یکی از نشانه‌های مغفرت از نگاه قرآن و روایات، پاکی فعلی افراد است.  الان اگر انسان پاک دارد زندگی می‌کند معلوم است گذشته‌ی او را هم خدا  اصلاح کند. قرآن می‌فرماید اگر سالم زیستید ایمان و اطاعت از خدا و رسول و جهاد مالی و جانی داشتید و در راه خدا جهاد کردید یکی از برکاتش این است که گناهانتان را می‌بخشیم. آقا این مسجد آمدن چه خاصیتی دارد؟ مغفرت گناه به دنبال دارد. این که نماز می‌خوانیم چه اثری دارد؟ «يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»[15] حج برویم چه می‌شود؟ «يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»[16] هر کار ‌نیکی که انجام بدهید گناهان گذشته‌تان را می‌شوید.

یک وقت رسول الله یک سوالی فرمودند که پاسخ صحیح کسی نداد. پیامبر سوال کردند امیدوار کننده‌ترین آیه در قرآن کدام آیه است؟ خوب بالاخره هر کسی به تناسب برداشتش از آیات آیاتی را نام برد، آیات مغفرت، آیات «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَة الله»[17] یا آیه‌ی «وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى»[18] و آیات دیگر که نسبت به مغفرت و بخشش الهی ذکر شده، پیامبر فرمود این‌ها آیات خوبی است اما امیدوار کننده‌ترین آیه نیست، بعد رسول الله فرمود این آیه است، آیه 114 سوره هود «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ»[19] به آن‌هایی که می‌گویند از گناه خسته شدیم چکار کنیم بگویید بلند شو وضو بگیرید دو رکعت نماز بخوان، هدایتش کنید به نماز، رسول الله فرمود از این آیه امیدوار کننده‌تر دیگر در قرآن وجود ندارد. قرآن می‌فرماید نماز را برپا بدارید، «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ»[20] دو طرف روز، صبح ظهر و عصر «ز را برپا بدارید، ول الله فرمود از این آ شو وضو بگیرید دو رکعت نماز بخوان، زُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ»[21] مغرب و عشا، نماز پنج‌گانه را برپا دارید «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ»[22] نماز حسنه‌ای است که گناهان شما را می‌شود «ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ»[23] این تذکری است یاد آوری است برای انسان‌های ذاکر. بعد پیامبر فرمود آن‌هایی که ذاکرند روزی پنج‌بار به برکت همین نمازهای یومیه خودشان را از گناهانشان پاک می‌کنند. رسول الله می‌‌فرماید نماز صبح گناهان شب تا به صبح را می‌شوید، چه سفره رحمتی را خدا پهن کرده است! چه خان گسترده‌ای خدا گسترده و ما بهره نمی‌بریم. به این‌هایی که می‌گویند در نماز به کجا می‌رسی؟ بگو کوله‌بار سنگین گناهت را می‌گذاری زمین. نماز ظهر گناهان حد فاصل صبح تا ظهر؛ عصر، اگر بین نماز ظهر و عصر خطایی از تو سر زده است پاکش می‌کند. نماز مغرب گناهان عصر تا مغرب شما را می‌شوید. نماز عشا حدفاصل بین مغرب و عشا، یعنی روزی پنج مرتبه این پالایش از گناه به برکت نماز دارد اتفاق می‌افتد. بعد پیامبر فرمود «مثل الصلوات الخمس» مثَل نمازهای پنج‌گانه‌ی شما، مثل کسی است که روزی پنج بار خودش را در آب شستشو می‌دهد. کسی که روزی پنج بار بدن را می‌شوید دیگر بوی کثیف و آلودگی بر جسم و پیکر او مشاهده و استشمام نمی‌شود. این‌ها از برکات بندگی خداست، یکی نماز، حج به همین نحو، روزه به همین نحو، تمام دستورات اسلام برای رشد و تعالی انسان‌هاست.

قرآن می‌فرماید از برکات ایمان و اطاعت از خدا و رسول، «يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»[24] یکی از برکاتش این است که گناهانتان را می‌بخشیم ‌هر که می‌گوید می‌خواهم خدا من را ببخشد، بگویید ایمان به خدا بیاور اطاعت از پیغمبر بکن بخشیده می‌شوی. آقا همین صدقه‌ای که می‌دهی همین «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[25] ‌همین دو تا حرف حقی که می‌زنی، همین حرف، حسناتی است که سیئات شما را شستشو می‌دهد و پاک می‌کند. قرآن می‌فرماید از آثار اطاعت از رسول و اطاعت از خدا «يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»[26] گناهان شما مورد مغفرت و آمرزش قرار می‌گیرد این یک، و دوم «وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»[27] شما را داخل می‌کند در بهشتی که نهر‌ها و جوی‌های آب در آن جاری است. یعنی سر و کارتان بهشتی می‌شود. حاج آقا می‌خواهی بهشتی شوی؟ «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[28] اتفاقا این آیه را من ‌اشاره کنم این ضرب المثلی که بین ما فارسی‌ها رسم است، می‌گوییم بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه که صحیحش هم همین است. خدا بهشت را در قبال کار انجام شده می‌دهد، آیات فراوانی داریم که حکایت بر همین اصل دارد و دلیل بر همین معناست. یکیش همین آیه است. خدا می‌فرماید اگر ایمان به خدا و رسول داشتید و کار کردید، «وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»[29] ما هر کسی را بهشت نمی‌بریم، چه کسانی را بهشت می‌بریم؟ «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[30]. در آیه دیگر خدا می‌فرماید «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا»[31] سوره مبارکه مریم، بهشت را به کسانی می‌دهیم که متقی باشد، یعنی باید بروید کار کنید، بهشت سرای انسان‌های با تقوا و با ایمان است نه جای هر کسی، باید زحمت کشید، حالا گرچه بعضی از شعرا این اشتباه را کردند، می‌گویند بهشت را خدا به بهانه می‌دهد نه به بها، این خلاف آیات و روایات است. شاعری می‌گوید

جنت به بها نمی‌دهی، می‌دانم که حرف غلطی است، خدا بهشت را به بها می‌دهد نه به بهانه.

جنت به بها نمی‌دهی می‌دانم، اما به بهانه می‌دهی می‌دانم

خوب این حرف حرف درستی نیست خدا می‌فرماید ما بهشت را به بها می‌دهیم، باید زحمت بکشی باید تلاش کنی، ما ذرة المثقال‌ها را می‌بینیم « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ»[32] ‌اگر بنا بشود آن مومن متدین پاک صالحِ وظیفه‌شناس بهشت برود و آن کسی که اصلا به وظیفه عمل نمی‌کرده به ادعای این‌که خدا کریم است، آن هم به بهشت برود این را شما نمی‌گویید ظلم؟ شما به کارگری که کار نکرده مزد بدهید به کارگری که زحمت کشیده هم مزد بدهید این ظلم نیست؟ به آن کسی که زحمت کشیده درس خوانده مدرک بدهند به آن بی‌سواد هم مدرک بدهند، این را شما در جامعه چه تعریفی می‌کنید؟ خدا عادل است و ظالم نیست. این آیه دلالت بر این می‌کند که بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه.

«وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»[33] ‌بهشتی را می‌بریم شما را که نهرهای آب در آن جاری است، خدا رحمت کند آقا شیخ محمد تقی بهلول، حالا بعضی از عزیزان شاید دیده باشید ایشان را، شیراز می‌آمد با مرحوم آیت الله والد ما خیلی رفیق بود، هر وقت هم شیراز می‌آمد پیش ایشان می‌آمد. من هم دست‌نوشته‌های متعددی از ایشان دارم با خط خود آقای بهلول، و هم مطالب زیادی را وقتی ایشان می‌آمد استفاده می‌کردم از ایشان. کسی که پرده را زده بودند برایش کنار و وصل بود. یک وقتی گفت اگر مردم بهشت‌های برزخی را می‌دیدند زیباترین باغ‌ها و کاخ‌های دنیایی، این حرف آقای بهلول است، نزد آن‌ها طویله هم به حساب نمی‌آید. آقا زیبایی ندیدیم، باغ ندیدیم، جناتٍ تجری را هنوز ندیدیم، بعد خود ایشان نقل کرد، گفت صحنه‌ای از آن را به من نشان دادند، جریان یک همسر افغانی که داشت و بعد هم فوت آن همسر، و 33 سال افغانستان بود، خوابی شبی می‌بیند ساختمان برزخی‌اش و باغ برزخی‌اش را می‌بیند. به حاج آقا می‌گفت همین که از خواب بیدار شدم، این تعبیر تعبیرِ بهلول بود، گفت اگر خودکشی در اسلام حرام نبود هر آینه خودم را می‌کشتم تا به آن جایگاه می‌رسیدم. بعد گفت انقلاب شد، جنگ شد، رفتم خدمت امام، خاطراتی با امام داشت نقل کرد، گفت به امام گفتم من یک خواهشی از شما دارم، گفت امام فرمودند چیه خواهشت؟ گفت به این فرماندگان جمع امر کنید من هر جا بخواهم بروم جلویم را نگیرند، گفت یک هدفم این بود که بالاخره در جبهه گلوله‌ای ترکشی خمپاره‌ای بخورد و برسیم به آن‌جایی که نشانمان دادند. این‌که دیدید بعضی از شهدا لحظه‌شماری برای شهادت می‌کردند، یک چیزهایی نشانشان داده بودند. برای عبور از معبر مین سبقت می‌گرفتند به همدیگر. عاشورا را شنیده بودیم، شب عاشورا اصحاب هم قسم شدند، پیشی بگیرند بر بنی‌هاشم، بنی‌هاشم هم‌قسم و هم‌عهد شدند پیشی بگیرند بر اصحاب، این چه ایمانی است که برای تقدیم جان بر یک دیگر سبقت می‌گیرند که آقای بهلول گفت امام به سران جبهه و جنگ توصیه کردند این آقای محمد تقی بهلول هر جای جبهه خواست برود مانعش نشوید. گفت می‌رفتم خط مقدم، خمپاره می‌آمد می‌خورد در سنگر، نوع رزمنده‌هایی که ‌آنجا بودند شهید می‌شدند ما زنده می‌آمدیم بالا. خدا می‌خواهد نشان دهد بناست بمانیم، ماشینت هم چپ کند می‌مانی، بناست بروی در بستر خوش‌خواب صدق الله العلی العظیم. می‌بریمت. این آقای بهلول دیده بود برزخ را، بعد مکرر می‌گفت اگر مردم آن‌ها را ببینند...

یک وقتی شیراز بودیم بحث باغ ارم شد، یک کسی گفت آقا بیایید برویم باغ ارم را هم ببینیم، گفت باغ ارم نزد من طویله است، ندیدید باغ‌های خدا را، این‌ها دیگر اصلا به نظر در نمی‌آید. خدا می‌فرماید آن جناتٍ تجری را می‌دهیم. البته برای بعضی‌ها هم پرده‌ها را می‌زنند کنار. امیرالمومنین فرمودند هر چه تقوایتان بالاتر برود یک اتفاقات خوبی‌ می‌افتد. «جلاء أشع ابصارکم» حجاب چشم‌ها را می‌زنند کنار، دیگر می‌بینی آن‌چه را که خیلی‌ها نمی‌بینند «و بصرُ أما أفئدتکم» چشم دلت را هم روشن کن.

چشم دل باز کن که جان بینی، آن‌چه نادیدنی است آن بینی

این چشم اگر باز شد این حجاب اگر رفت کنار، آن‌وقت دیگر دنیا به تمام مظاهرش ذره‌ای در شما نفوذ نمی‌کند. هستید در دنیا اما با دنیا نیستید، امکانات دارید اما وابستگی ندارید.

قرآن می‌فرماید از برکات اطاعت از رسول «وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ»[34] ما مسکن‌های پاکیزه‌ای در جنات عدن به شما عطا می‌کنیم. خانه‌هایی مسکن‌هایی در آن جنات عدن پاداش این زحمات شما در دنیا، و این ایمان و پاکی شما در دنیا داده می‌شود. «ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»[35] فوز عظیم الهی همین است که انسان سر و کارش برسد به آن‌جا. تمام این مخاطرات را به خوبی و زیبایی پشت سر بگذارد. من دو سه مطلب در همین آیه عرض کنم و یک روایت از رسول خدا و یک اشاره به شخصیتی که ایام میلاد با سعادت اوست.

عزیزان هر چه عملتان کامل‌تر پاداشتان هم کامل‌تر، عوام می‌گویند هر چقدر پول بدهید آش می‌خورید. هر چقدر زحمت بکشید آن‌جا جایتان می‌دهند، زحمتتان عالی بود، پاداش هم عالی است، کار پر و عظیم فوز عظیم دارد، کار کم، ثواب کمتر دارد.

یک آقایی از عزیزان اهل علم، فرد موثقی است، در یک جریانی تصادف کرد سه روز در کما و بیهوش بود، بعد که من رفتم دیدنش، خاطراتی از دوران اغمای خودش گفت، یک چیزهایی نشانش داده بودند، گفت آقای حدائق آن‌جا سلطنت سلطنت آقا سیدالشهداست، اصلا امام حسین سفینة النجاة است، همان که امام صادق فرموده است که کشتی امام حسین أوسع است. بعد گفت مراتب افراد هم آن‌جا متفاوت است. مومنین این‌طور نیست که همه در یک سطح باشند، سطح‌ها فرق می‌کند مراتب فرق می‌کند، به نسبت زحمتی که در دنیا کشیدید آخرت مزد دریافت می‌کنید. حالا هر چه تلاش شما بیشتر تقرب شما به اولیا نزدیک‌تر.

این آیه شریفه، حالا پذیرایی که خدا در بهشت انجام می‌دهد مراتب دارد، یک نوع پذیرایی ولدان مخلدون است «وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ»[36] خدمتگذاران بهشتی، نوجوان‌هایی که می‌آیند پذیرایی می‌کنند. یک نوع پذیرایی اراده‌ی خود انسان‌هاست وقتی اراده می‌کنند در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد، یک نوع پذیرایی مستقیم خداوند پذیرایی می‌کند. این  عالی‌ترین نوع اکرام است «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»[37] ‌خدا سقایت می‌کند. یک وقت اولیا سقایت می‌کنند امیرالمومنین ساقی است، یک وقتی کار بجایی می‌رسد که خدا ساقی است، «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»[38] حالا سقایتِ بی‌واسطه‌ی خدا چگونه است؟ این را باید رفت و دید این‌‌ها قابل توصیف نیست، این‌ها قابل فهم نیست تا انسان درکش کند. این مساکن طیبه، این فوز عظیم، در برابر عمل عظیم شما و کامل شما فوز عظیم جواب می‌دهد. هر چه زحماتتان بیشتر خدماتتان بیشتر، پاداش شما بیشتر است. این یک نکته.

نکته دیگر این‌که قطعا پاداش الهی را هر کسی بخواهد دریافت کند، شرطش این است، این‌هایی که می‌گویند ما بهشت دوست می‌داریم ولی کار می‌کنیم این آیه را برایشان بخوانید «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[39] ‌ راه رسیدن به بهشت ایمان خدا و ایمان به رسول است و بعد از اعتقاد و ایمان پاک، عمل پاک، تجاهِدون، آن هم با اموال، با انفُس، یعنی با همه‌ی ظرفیت‌ها با همه‌ی امکانات ‌در راه خدا بیاییم در صحنه. این هم مطلب دیگر خدمت عزیزان.

یک نکته دیگر را هم عرض کنم، علمای علم اخلاق پنج مرحله برای انسان ذکر می‌کنند از سقوط تا صعود. أدنی مراتب انسان‌ها که سقوط می‌کنند می‌رسند به عذاب الیم در آیه 10، یا أسفل السافلین در آیات دیگر و روایات. می‌روند پایین‌ترین جای دوزخ قرار می‌گیرند. این نهایت سقوط بشر از نظر اخلاقی است که می‌رسد به عذاب الیم. امام همین بشر اگر در مسیر قرار گرفت در مسیر ایمان و عمل صالح اگر قرار گرفت، آن‌قدر اوج می‌گیرد آن‌قدر صعود می‌کند تا می‌رسد به فوز عظیم! عذاب الیم کجا، فوز عظیم کجا! عذاب الیم نتیجه‌ی دوری از خدا و پیغمبر، فراموش کردن وظائف، فوز عظیم نتیجه‌ی اطاعت از خدا و رسول و عمل کردن به وظائف است. این فاصله‌ی فاحش بین فوز عظیم و عذاب الیم است. آیه 10، خدا می‌فرماید از آن عذاب الیم می‌خواهی نجات پید کنی؟ این دستور را در آیه 11 عمل کنید، آیه 12، ما شما را می‌رسانیم به فوز عظیم.

یک روایت از فرمایشات رسول خدا عرض کنم از مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی. این حدیث خیلی حدیث عجیبی است. امشب به تعبیر رسول الله، این حدیثی که از پیامبر است، و پیامبر سخنش سخنِ خداست، و در گفتار، در صداقت پیامبر نظیر ندارد. مرحوم ثقة الاسلام کلینی در کتاب کافی روایتی از رسول الله نقل می‌کند، حالا چون اسم بهشت آمد این را هم بشنوید. رسول الله می‌فرماید سه چیز است که اگر کسی موقعی که می‌خواهد بمیرد با این صفات بمیرد، «ثلاثٌ من لقی الله عز و جل بهنَّ»[40]  خدا را ملاقات کند با این ویژگی‌ها «دخل الجنة من ایِّ بابٍ شاء»[41]  بهشتی است از هر دری که بخواهد، می‌رود بهشت، مانعش نمی‌شوند. سند بهشتی شدن را پیامبر دست ما داده، ولی رسول الله می‌فرماید این سه تا ویژگی را بدست بیاورید. ای که دستت می‌رسد کاری بکن. تا این نفس می‌رود و می‌آید، اگر نیست بدستش بیاورید، تا فرصت هست بجنبید.

ویژگی اول، پیامبر فرمود: «من حسَّن خُلقَه»[42]  آن کسی که می‌خواهد بهشتی شود باید بداخلاقی را بگذارد کنار. در خانه حوصله نداری با زن و بچه حرف بزنی، من اعصاب ندارم، یک آقایی می‌گفت من تا آن روی خوشم بالاست از خودم خوش اخلاق‌تر وجود ندارد، وقتی آن رویم بالا آمد از خودم بدتر نیست. گفتم وقتی آن رویت را بالا می‌آورند باید نشان بدهی خوش اخلاقی. عزیزان اخلاق خوب، اخلاق خوب. بد اخلاق‌ها گیرند روز قیامت. یکی از جاهایی که عذاب قبر تعریف شده برای بداخلاق‌هاست. شب اول قبر می‌پیچانند او را به هم.

یکی از اصحاب رسول خدا که از برجستگان یاران پیغمبر بود سعد بن معاذ است، او مداومت هم داشت به سوره توحید، خیلی هم به سوره توحید مداومت داشت، او فوت کرد. پیامبر در تشییع جنازه‌اش آمدند. سعدبن معاذ از مجاهدان فی سبیل الله بود، از آن گل سرسبدی‌‌های اصحاب پیغمبر بود، و از ویژگی‌هایش این بود سوره توحید را زیاد می‌خواند، مداومت داشت، این از دنیا رفت، پیامبر در تشییعش آمدند، در بعضی از فواصل تشییع، پیامبر روی سر انگشت پا راه می‌رفتند، که مسلمان‌ها این را دیدند تعجب کردند یا رسول الله چرا با احتیاط روی سر انگشت پا راه می‌روید؟ پیامبر فرمودند جبرئیل با افواج زیادی از ملائکة الله آمدند در تشییع، من احتیاط می‌کنم پایم را روی شه‌پر فرشتگان نگذارم، خوب پیامبر می‌بیند جلاء أشعِ ابصارکم، پیامبر می‌بیند حق را کما هو حقه، آوردند جسد سعد را در بقیع، یکی از جاهایی که زیارت کردید در بقیع سعدبن معاذ است. قبر آماده شد خود پیغمبر سعد را گذاشتند در قبر، تلقینش دادند، دیگر چه سعادتی از این بالاتر که کسی را خود رسول الله تلقین دهد! لحد گذاشتند پیامبر از قبر داشتند می‌آمدند بالا، مادر سعد بالای سر قبر نشسته بود یک جمله‌‌ای گفت، گفت سعد بخواب مثل عروسی که در هجله آرامیده و با خیال راحت استراحت کرده، چه سعادتی از این بالاتر که رسول الله بر تو نماز خواند تشییع کرد تو را تلقین گفت و به خاک سپرد. مادر سعد این را گفت، پیامبر سر بلند کردند و فرمودند مادر سعد آهسته‌تر صحبت کن، الان قبر یک عذاب سختی به سعد وارد کرد. آقا کار حساب دارد، بعد حضرت فرمودند سعدبن معاذ با همه‌ی فضائلی که داشت اخلاق در خانه‌اش تند بود، کمی با زن و بچه بداخلاقی می‌کرد، الان تسویه‌اش کرد. الان تسویه شد! پیغمبر می‌فرماید می‌خواهید از هر دری از درهای قیامت وارد شوید بروید بهشت، اول اخلاقتان را درست کنید. «من حَسَّن خُلقَه»[43] دوم «و خشیَ الله فی المَغیب و المحضر»[44] رسول الله فرمود در خلوت و جلوت از خدا بترسید، آن‌هایی که از خدا حساب می‌برند همه جا، نه فقط در جمع، در اتاق در بسته، در سفر اروپا، در آن‌جایی که می‌گوییم هیچ‌کس نیست خدا هست، «و خشیَ الله فی المَغیب و المحضر»[45] ‌در آن‌جایی که کسی نیست و در آن‌جایی که همه هستند و در همه جا خدا هست، آن‌هایی که خداترسی را شعار خودشان قرار می‌دهند این‌ها قیامت از هر دری از درهای بهشت بخواهند وارد می‌شوند.

و سوم حضرت فرمود «و ترک المراء و إن کان مُحِقا»[46] کسانی که جدال را می‌گذارند کنار اگرچه حق با آن‌ها باشد. ‌حرف حق را بزنید ولی مراء نکنید جدال نکنید. دیدید بعضی‌ها می‌گویند من باید رویش را کم کنم، این مراء است، من باید ثابت کنم حق با من است. بابا حق را گفتی بس است.

این خاطره را من یک وقت در یکی از جلسات گفتم حالا چون موضوعیت دارد بگویم، خدا رحمت کند مرحوم آیت الله والد ما، می‌فرمودند من 20 سالم بود، یعنی داستان مربوط به هفتاد و چند سال قبل است که بخشی از عزیزان تشریف نداشتند. می‌گفتند در این امامزاده‌ ابراهیم شیراز صبح پنجشنبه‌ای بود، جلسه جامعه روحانیت بود علمای آن‌وقت شیراز جمع بودند، که حاج آقا فرمودند در همان مجلس 23 مجتهد جامع الشرائط بود، که می‌گفتند 23 مجتهد صاحب اجازه در مجلس نشسته بودند، بخشی نجف بخشی قم درس خوانده بودند، گفتند خوب علما می‌نشستند فرع فقهی مطرح می‌شد، گفتند یک فرع فقهی در مجلس مطرح شد، خوب همه آقایان صاحب نظر بودند و شروع کردند به نظر دادن، نظرات چرخید چرخید چرخید آمد بین دو نفر، یکی مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالحسن حدائق و یکی هم یکی از بزرگان آن‌وقت شیراز که حالا اسم نمی‌برم. حاج آقا فرمودند بحث بین این دو بزرگوار گیر کرد، یکی ایشان می‌گفت اوشان جواب می‌داد، یکی اوشان می‌گفت ایشان جواب می‌داد. حاج آقا می‌گفتند علمای حاضر همه بر این نظر بودند که حق با آقای حاج شیخ است، آن آقا داشت تقریبا مراء در بحث می‌کرد، می‌خواست زیر بار نرود، دیدید یک وقتی می‌خواهید کم نیاورید، می‌خواهید کوچک نشوید روی ناحق خودت می‌ایستی. خیلی بد است. قیامت گیرت می‌اندازند، بهشت هم همین‌طوری نیست بگویند بفرمایید، می‌گویند روی ناحق پافشاری کردی! تو وقتی می‌بینی حق با دیگری است باید تسلیم شوی، حاج آقا می‌فرمود آن آقا سماجت می‌کرد روی حرف خودش، هر چه آقای حاج شیخ جواب می‌دادند دلیل می‌آورند اوشان نمی‌پذیرفت، گفتند من که یک طلبه‌‌ای بودم می‌دانستم حق با حاج شیخ است، حاضرین هم می‌دانستند حق با حاج شیخ است، یکدفعه وسط بحث آقای حاج شیخ ساکت شد، دیگر هر چه اوشان گفت ایشان جواب نداد. بحث یک‌طرفه شد آن آقا هی حرف زد ایشان سکوت کرد، بعد هم جلسه تمام شد افراد متفرق شدند، حاج آقا فرمودند با پدرم داشتیم طرف منزل، از بازارچه منصوریه، در راه گفتم آقا یا بحث نکنید یا تا آخر بحث را ادامه بدهید، حق که با شما بود همه هم معترف بودند حق با شما بود، چرا شما یکدفعه کوتاه آمدید، خوب اصلا بحث نمی‌کردید حالا که بحث کردید تا آخرش می‌ایستادید، گفتند یک درس مهم پدرم به من داد، گفتند بابای من، من برای خدا داشتم بحث می‌کردم، تا جایی به بحثم ادامه دادم که احتمال می‌دادم این آقا متوجه نیست، ولی در اثنای بحث فهمیدم این آقا می‌داند حق با من است، ولی زیر بر نمی‌خواده برود، دیگر بحث را رها کردم. این همان ترک مراء  است، این‌جوری شدید بهشتی می‌شوید. حالا پناه بر خدا گاهی اوقات در باطلشان مراء دارند، حتی در حقتان هم مراء نکنید، حرف حق را بگویید، بقول مقام معظم رهبری بگویید و بگذرید، آقا تذکر باید بدهید، حالا پذیرفت پذیرفت نپذیرفت هم شما حرفت را زدی و رفتی. نه آقا من باید چنان کنم، من باید به تو ثابت کنم، شما تذکر دادید، «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنين‏»‌[47] ‌این سه تا ویژگی را رسول الله می‌فرماید در هر کسی باشد، قطعا از هر کسی که بخواهد وارد در بهشت می‌شود.

می‌پرسند سر و کار جهنمی‌ها به کجا می‌کشد؟ این دیگر به خدا مربوط است، ولی آن‌چه از روایات استفاده می‌شود جهنمی‌ها هم همه یک‌دست نیستند، کافرین و منافقین خالدین فیها أبداً، این‌ها دیگر همیشه هستند. علت خلود هم این است، حالا این را هم بگویم چون سوال کردید، گاهی اوقات ازمان سوال کردند جواب بدهید. یک وقت اگر کسی آمد سوال کرد این ظلم نیست، مثلا یزیدی که در دنیا ظلم کرده حالا پنجاه سال، هارون الرشیدی که چهل و چهار سال، مامون عباسی چهل و نه سال زندگی کرده، خوب پروردگار مهربان مامون را چهل و نه سال ببر جهنم، هارون را چهل و چهار سال ببر جهنم، این دیکتاتور را به اندازه‌ی عمرش بسوزانید، خوب این دیکتاتور ظالم را یک عمر، آن‌هم عمر بی‌پایان، شروع بی‌پایان در جهنم، این عدالت است! آقای حاجی فلانی را هم هفتاد سال آدم خوبی بوده هفتاد سال مزدش بدهید. هفتاد سال برود بهشت چرا خالدین فیها ابدا؟ این اشکال نیست؟ راوی وقتی از امام صادق پرسید، امام صادق فرمود «فبنیاتهم خُلِّدوا» این نکته است، امام صادق فرمود انسان‌هایی که در جهنم هستند اگر یک عمر جاویدی خدا به آن‌ها می‌داد همیشه بد بودند، ببینید یزید را خدا سه سال دوران حکومت داد، سه تا جنایت بزرگ کرد، سال اول شهادت امام حسین، سال دوم قتل عام مردم مدینه، سال سوم یورش به مکه و تخریب کعبه. این یزید اگر چهل سال حکومت دستش بود چهل تا جنایت درشت در تاریخ می‌کرد، یزید را همیشه در جهنم نگهش می‌دارند چون چوب بدنیتی را می‌خورد، مومنین را همیشه در بهشت نگه می‌دارند چون خیر نیتشان را دیدند. اگر حبیب‌بن مظاهر، از زمان معاصر بگویم، اگر خدا به سردار سلیمانی 20 سال دیگر هم عمر می‌داد همینی بود که بود. نان نیت را می‌خورد در این عالم. صالحین، مومنین، مومنات نان نیتشان را می‌خورند، لذا همین اشکال را هم در زیارت عاشورا به محضر امام علیه السلام وقتی وارد کردند که چرا بنی‌امیه را همه‌شان را لعنت می‌کنید «لعن الله بنی امیة قاطبة»[48] ‌به امام عرض کرد که همه بنی‌امیه که کربلا نبودند! نسل‌های بعدی بنی‌امیه چرا باید لعنت شوند، قاطبه یعنی همه. امام فرمود چون نسل‌های بعدی بنی‌امیه راضی بودند به کار یزید و معاویه «لأنهم رضَوا بفعل آبائهم المشرکین» لذا جهنمی‌ها تفکیک می‌شوند. پناه بر خدا، یک وقتی مومن بوده ولی ایمانش ضعیف بوده، آن‌جا مثل زندان عادل‌آباد است، حبس ابدی داریم شش ماه زندانی هم داریم دو سال زندانی هم داریم، بالاخره این‌ها مراتبشان با هم فرق می‌کند، به نسبت جرمی که دارد نگهش می‌دارند. به نسبت تخلف باید آن‌جا تحمل کند مجازات را، اما این بشارت را هم به شماها بدهم، این هم عیدی حضرت زینب، آقای سُماعة بن مهران بود ظاهرا خدمت امام صادق رسید یا یکی از یاران دیگر حضرت که می‌گوید محضر امام رسیدم، حضرت فرمودند «یا سُماعة مَن شر الناس عند الناس»[49] سماعه بدان مردم نزد مردم چه کسانی هستند؟ سُماعه می‌گوید به امام صادق گفتم «نحنُ یابن رسول الله»[50] ما بدان مردم نزد مردمیم. می‌گوید تا این را به حضرت گفتم «فَغَضِب»[51] امام خیلی ناراحت شد، حتی احمَرَّت وَجنَنتاه»[52] دو طرف چهره‌ی امام قرمز شد از این پاسخی که دادم. «ثم استوی مُتَّکِئاً»[53] امام همین‌طور که نشسته بودند قامت راست کردند. قامت راست کردند دوباره سوال کردند «یا سُماعة مَن شر الناس عند الناس»[54] ای سماعه بدان مردم نزد مردم چه کسانی هستند؟ سماعه می‌گوید از آن جواب اولی که دادم فهمیدم امام صادق ناراحت شد. گفتم «یابن رسول الله و الله ما کَذَّبتُک»[55] بخدا قسم دروغ نگفتم مردم به ما می‌گویند آدم‌های بد. دیدید مردم به شیعه‌ها می‌گویند متهجّر، دوره‌تان تمام شده است، این وهابی‌ها و سلفی‌های ملعون! من خودم در مکه شنیدم بابای رافضیِ سنیِ پلیدِ ملعونِ وهابی اشاره می‌کرد می‌گفت هُم أهون من الیهود، این‌ها از یهود هم پست‌ترند! این‌ها از یهود خطرشان بیشتر است. به شیعه این حرف‌ها را می‌زنند. سماعه به امام صادق گفت آقا مردم به ما این‌طور می‌گویند، ما را منحرف می‌دانند ما را رافضی می‌دانند ما را خارج از دین می‌دانند. امام صادق یک حدیثی خواندند بعد رسید به این‌جا «و الله لا تُدخَل منکم عشرة رجال فی النار»[56] بخدا سوگند ده نفر هم از شما جهنمی نمی‌شوند. شیعه، شیعه! بخدا قسم هم پنج نفر دوزخی نخواهد شد، بخدا قسم سه نفر هم نمی‌روند، بخدا سوگند یک نفر از شیعه هم جهنم نمی‌رود. بعد امام فرمودند اما شیعه اگر با آلودگی بمیرد، از زمانی که جان می‌سپارد تا زمانی که می‌آورندش محشر، دوران تسویه‌ی اوست، یعنی پاکش می‌کنند در این عالم برزخ، در این گرفتاری‌های برزخ باید این کمبود‌هایش تسویه شود، قیامت رسید آن‌جا دیگر اهلبیت بزرگواری می‌کنند.

 

[1] مریم آیه63

[2] صف آیه10

[3] کبریت الاحمر ص379

[4] بحارالانوار ج45 ص115

[5] صف آیه11

[6] صف آیه10

[7] صف آیه11

[8] صف آیه11

[9] صف آیه11

[10] صف آیه10

[11] مفاتیح الجنان، دعای عرفه

[12] صف آیه11

[13] صف آیه10

[14] صف آیه12

[15] صف آیه12

[16] صف آیه12

[17] زمر آیه53

[18] ضحی آیه5

[19] هود آیه114

[20] هود آیه114

[21] هود آیه114

[22] هود آیه114

[23] هود آیه114

[24] صف آیه12

[25] صف آیه11

[26] صف آیه12

[27] صف آیه12

[28] صف آیه11

[29] صف آیه12

[30] صف آیه11

[31] مریم آیه63

[32] زلزله آیه7

[33] صف آیه12

[34] صف آیه12

[35] صف آیه12

[36] واقعه آیه17 و 18

[37] انسان آیه21

[38] انسان آیه21

[39] صف آیه11

[40] الکافی ج2 ص300

[41] الکافی ج2 ص300

[42] الکافی ج2 ص300

[43] الکافی ج2 ص300

[44] الکافی ج2 ص300

[45] الکافی ج2 ص300

[46] الکافی ج2 ص300

[47] ذاریات آیه55

[48] مفاتیح الجنان زیارت عاشورا

[49] بحارالانوار ج24 ص259

[50] بحارالانوار ج24 ص259

[51] بحارالانوار ج24 ص259

[52] بحارالانوار ج24 ص259

[53] بحارالانوار ج24 ص259

[54] بحارالانوار ج24 ص259

[55] بحارالانوار ج24 ص259

[56] بحارالانوار ج24 ص259

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه