استاد شیخ علیرضا حدائق روز سه شنبه 20 آذر 97 در جمع اولیاء و مربیان دبستان شهید سیف الله دهقان و مسئولین آموزش و پرورش ناحیه 4 شیراز سخنرانی کردند.

اهم عناوین:

1- اهمیت تربیت قرآنی فرزند؛

2- بیشترین مراجعه به مراکز مشاوره مربوط به مشکلات امور خانواده است؛

3- نسبت به آداب عبادی اعضای خانواده‌تان بی‌تفاوت نباشید؛

4- برای اوقات شبانه‌روزی چه برنامه‌ای داشته باشیم؟

5- بهترین دوستان چه ویژگی‌هایی دارند؟

دانلود

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله‌ الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا حبیب اله ‌العالمین ابی‌القاسم المصطفی محمد، صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین لاسیما بقیة‌الله ‌المنتظر حجة بن الحسن العسکری عج الله تعالی الفرج الشریف.

قال الصادق علیه الصلاه و السلام «بادروا اولادکم فی الحدیث قبل ایسبقکم علیهم المرجئه»[1].

توفیق رفیق شد در جمع اولیای محترم و مسئولین محترم آموزش و پرورش در این مجلسی که اجتماع اولیا و مربیان است دقایقی را من وقت حضار محترم را مصدع شوم با این مقدمه که از مهمترین و پرثواب‌ترین کارها در نظام خلقت تربیت انسان است. اینطور نیست که هر کسی پدر شد مربی باشد، هر کسی چهارتا کتاب خواند مربی باشد، یا هر کسی مادر شد مربی است، خیلی‌ها مادرند مربی نیستند. چهارتا بچه آورده تربیت را نمی‌فهمد یعنی چه، پدر است تربیت را متوجه نیست و وارد نیست، همینطور که سرکار خواهر محترمه‌مان اشاره کردند این عین واقعیت است، بنده بیش از بیست و پنج سال کار مشاوره کردم در همین شیراز، در این مرکز مشاوره ما در بلوار شهید چمران مرکز انس با فطرت، هر سال گزارش عملکرد را دوستان جمع بندی می‌کنند و ارائه می‌دهند. تا الانی که در خدمت شما هستیم بیش از چهارصد هزار مشاوره رایگان از سال هشتاد و نه تا الان اتفاق افتاده است. این هرم مراجعین مشاورین مشاوره شونده‌ها را وقتی برای ما گزارش می‌کنند هر سال بیشترین حجم رجوع مردم در مسائل و مشکلاتی که با آن مواجه هستند، بیشترین مراجعه مراجعه در امور خانواده است، یعنی هر سال این نصاب بین شصت تا هفتاد درصد از مراجعین ما در طی یکسال بحث مسایل خانوادگی است. اختلافات زن و شوهر، سوء تربیت، عدم تعامل پدر و مادر با فرزندانشان، گاهی اوقات پدر و مادر فرزند را نمی‌فهمد، فرزند پدر و مادر را نمی‌فهمد. این تربیت جزء پرثوابترین کارها در نظام خلقت است. زمانیکه امیرالمومنین از طرف پیغمبر مامور شد برای ارشاد مردم یمن، این یمن امروز، وامدار دیروز علی بن ابیطالب است، چون اسلام به برکت علی بن ابیطالب به یمن منتقل شد، سفیر اسلام در صدر اسلام علی بن ابیطالب بود؛ پیامبر یک دستورالعملی دادند بخشی از این دستورالعمل این است یا علی، سخن رسول‌الله است «یا علی وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ‏ مِمَّا طَلَعَتْ‏ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَت‏»[2] علی به خدا سوگند اگر یک نفر را با خدا آشنا کردی برای تو ارزش این کار، پرارزش‌تر و پرثوابتر است آنچه خورشید بر او می‌تابد و غروب می‌کند؛ خورشید حضار محترم فقط بر شیراز و فارس و ایران و آسیا و خاورمیانه و کره زمین نمی‌تابد، شعاع خورشید منظومه شمسی را تحت الشعاع قرار می‌دهد. پیغمبر می‌فرماید یک نفر را خوب تربیت کنید، اصلا قابل مقایسه نیست با هرچی که شما تصور کنید، این پدر و مادر یک اولاد ارزشمندی را به جامعه تحویل بدهند،

جاوید هر آنکه در تبارش، باشد خلفی به یادگارش

این را بدون تعارف بگویم این جمعیتی که امروز دارم می‌بینم بیست سال دیگه، سی سال دیگه، چهل سال دیگه نهایتش همه کاره‌تان بچه‌های امروزتان است؛ مهندسی، دکتری، کدبانوی خانه هستید، آیت‌اللهی، خواهرم برادرم روزگاری برتو خواهد گذشت که آب خوردنت را باید اجازه بگیرید، کهنسالان را دیدید، افراد سالمند در فامیل‌تان را دیدید که همین بچه‌هاشون با قلدری می‌گوید بخواب، حرف نزن، ساکت باش، اجازه استفاده از پول‌هایتان را دیگه بهتان نمی‌دهم، ولی‌تان بچه‌های امروزتان است. امروز آنهایی که تحت فرمان شما هستند، فردا می‌بینید تحت فرمان آنهاست،

چنین است آیین چرخ درشت، گهی پشت به زین و گهی زین به پشت

یکی از میلیاردرهای شیراز را که یک وقت رفتم به دیدنش، گفت آقای حدائق من سالم هفتاد و دو است، بیست و پنج سال قبل، خدا رحمت کند والد ما هم زنده بودند، ایشان تشریف داشتند، گفت رفتم بانک ده هزار تومن بانک از حساب بردارم، سال هفتاد و دو، گفت رئیس شعبه گفته شما دیگه نمی‌توانید پول بردارید، ورثه شما به حکم دادگاه گفته‌اند این محجورالتصرف است و هر موقع پول می‌خواهید باید این‌ها اجازه بدهند، رو کرد به یکی از وراثش که نشسته بود گفت این پولها را شما بدست آوردید یا من، این‌ها محصول زحمات من بوده یا شما، ساکت شد طرف حرف نزد، این روزگارتان است. از هر انگشتت هنرها می‌بارد اگر امروز کار نکردی فردا برایت کار نمی‌کنند. بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر فرزند دیندار مسلمان معتقد متدین کسی تربیت کرد به جمهوری اسلامی ‌خدمت کرده، خانم به خودت خدمت کردی، آینده‌ات را تضمین کردی که سر از خانه سالمندان در نیاری، خانه‌های سالمندان را دیدید، بله دیدم. نوع کسانیکه در خانه‌های سالمندان دارند نگهداری می‌شوند از قشر مرفه شیراز است، از قشر متمکن شهر است. غیر از خانه سالمندان بی‌سرپرست در اکبرآباد است نوعا افرادی که توانمندند قاطی‌شان هم نیست، من هفت هشت ماه قبل در منطقه عادل آباد خانه سالمندانی بود رفتیم بازدید، حدود بیش از چهل سالمند تنها جرم این‌ها سالمندی بود، سالم، سرپا راه می‌رفتند، حرف می‌زدند، نه اینکه تو جا افتاده باشد زیر سرم باشد، دیدم یک پیرزنی گوشه عبای ما را گرفت شروع کرد قسم دادن، گفت آقای حدائق تو را به خدا من را از اینجا بیرون ببر، من را از اینجا ببرید بیرون خانه خودم را بلدم، من حقوق بازنشستگی دارم، من خودم را می‌توانم اداره کنم خانه از من است، رو کردم به مسئول آن خانه سالمندان این پیرزن را کی آورده اینجا، گفت پسرش. بچه‌های امروز شما که زیر دست شما هستند، شماها اولیای مقطع ابتدایی هستید، روز کار شما امروز است، حساسترین دوره تربیتی پیغمبر فرمود بین هفت سال تا چهارده سالگی است که خیلی از خانواده‌ها غافلند در این مقطع، امروز باید بجنبید، امروز باید کار کنید، قافیه را امروز باختی آینده را باختی، گفتم خوب این بنده خدا که مشکلی ندارد از نظر روحی روانی جسمی، گفت آقا یک پسر شری آورده مادرش را آورده اینجا از ما هم امضا گرفته، گفته اگر مادر من از اینجا پا گذاشت بیرون طرف شما من هستم و دادگاه و شکایت. لذا حضار محترم اولاد خوب تربیت کردی اول به خودت خدمت کردی، اول آینده‌ات را تضمین کردی، ببینید این سلامتی این تندرستی هیچ ثباتی ندارد، بنده در همین شیراز پروفسور قلبی را سراغ داشتم که به علت ایست قلبی رفت، دکتری، فتیله‌ات را در همان رشته می‌کشند پایین، پروفسور حق شناس، پروفسور خون شناسی در این شیراز با سرطان خون رفت، پروفسور جلالی، پروفسور قلب در این شیراز با ایست قلبی رفت، این‌ها را خدا می‌خواهد نشان بدهد که ما بعضی‌ها را در رشته‌های تخصصی خودشان می‌بریم که این درس بشود برای بشریت تا ابدیت؛ خدا فرعون را چرا وسط نیل جمع کرد، خدا می‌تواند جاهای دیگه هم اجل را به سراغ فرعون بفرستد، فرعون را وسط نیل جمع کردند چون عامل اصلی استکبار فرعون در برابر خدا و موسی نیل بود، فرعون می‌گفت ما پول داریم، ما دریایی در حال حرکت سرمایه‌ای عظیم بعنوان نیل، اراضی حاصل‌خیز اطراف نیل، کسیکه آب و خاک دارد سرمایه دارد که خدا را عبادت نمی‌کند، دقیقا امروز همین منطق فرعون را بعضی‌ها دارند بر سر زبان می‌آورند، می‌گویید نماز بخوان می‌گوید ما کاری نداریم که، بدهکار نیستیم که، مریض نداریم، فکر می‌کنند هرچه آدم محتاج گرفتار جامانده و وامانده است باید بیاید مسجد نماز بخواند عبادت کند، اتفاقا هرچه خدا بیشتر به شما داده باید بندگی تان بیشتر باشد، هر که بامش بیش برفش بیشتر، آن کسی که سالم تر است عبادتش باید قوی تر، آنکه با سوادتر است عبادتش بیشتر باشد. مدیران ما را خدا عبادت مدیری می‌خواهد، استاندارهایمان باید استانداری خدا را بپرستند، میلیاردرها باید میلیاردی خدا را عبادت کنند، باید یک فرقی باشد بین آن کارمند ساده حداقلی با آن میلیاردر در شهر؛ خدا می‌فرماید من به تو پول بیشتر دادم، زیبا چهره باید عبادتش بیشتر باشد، آنکه لطف خدا شامل حالش بیشتر شده بندگی باید بیشتر کند نه مخالفت. فرعون، نیل تو را از ما گرفت، وسط نیل تو را می‌گیریم، گذاشتند فرعون آمد در بزنگاه عبور از نیل، وسط نیل، نیل فرعون را جمع کرد.

من تلگرافی یک سرفصلی می‌خواهم دست شما بدهم، چگونه زندگی کنید، بعضی‌هایمان زندگی کردن را هم بلد نیستیم، زیست با زندگی متفاوت است. زیست یعنی خوردن، یعنی پوشیدن، یعنی شب را به روز رساندن، یعنی تولید مثل کردن، این مشترکات ما با سایر مخلوقات الهی است. این زندگی نیست، بقول سعدی علیه الرحمه،

خور و خواب خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت، حیوان خبر ندارد زجهان آدمیت

زندگی کدام است، از ما چه انتظاری دارند، امام هفتم موسی‌بن جعفر می‌فرماید، این حدیث را من برای بیست تا توریست کانادایی در حرم علی بن حمزه خواندم همه‌شان موبایل‌شان را روشن کردند ضبط کردند بردند، توریست‌های کانادایی، همین حدیث موسی بن جعفر، ما یک مشکلی هم که داریم در جلسات خوب گوش می‌کنیم خوب هم یادمان می‌رود، خانه می‌رسیم چه خبر بود، مجلس بود، چی می‌گفتند، حرف‌های خوب می‌گفتند، دو تایش را بگو، یادم نیست، غیر از این است، حالا این‌هایی که من دارم می‌گویم اگر موبایل دارید ضبط کنید بدرد خودتان می‌خورد به شوهرهایتان بدهید آنها هم گوش کنند، به بچه‌هایتان بیاموزانید برای آینده زندگی‌شان، امام هفتم فرمود شبانه‌روز زندگی‌تان را به چهارتا برنامه تنظیم کنید، این بیست و چهار ساعت شبانه روز را، اگر می‌خواهید زندگی زندگی مفید بشود، بخشی از این شبانه روز زندگی نه اینکه چهارتا شش ساعت، این‌ها را ببینید در شبانه روز، یک بخشش ارتباط با خدا، اولا بنده بعنوان یک پدر، بعنوان یک مادر، خودم خدا را بپرستم، همین امروز ظهر یک خانمی‌آمده بود مراجعه کرد و گفت آقا بچه من هنوز به سن تکلیف نرسیده، جرات نمی‌کنم جلویش نماز بخوانم، گفتم جلوی بچه‌ات جرات نمی‌کنی نماز بخوانی چرا، گفتم شوهرت چگونه عمل می‌کند، گفت شوهرم که نماز برایش مهم نیست، گفتم دیگه تو خودت حدیث مفصل بخوان از این مجمل، گفت طایفه شوهرم و شوهرم اعتقادی به نماز ندارد، یک جوری هم این بچه بار آمده اگر نماز بخوانم شروع می‌کند به انتقاد، بچه دوازه سیزده ساله، گفتم خدا به داد آیندت برسد. خواهرها برادرها امام هفتم فرمود بخشی از شبانه روزتان را ارتباط با خدا، همه چیزتان از خداست، سلامتی شما، زیبایی شما، فرزندان شما، زندگی شما، جامعه شما، به هر چه می نگرید آثار اوست، لطف اوست، این خدای مهربان را ما فراموش نکنیم. حداقل انجام وظیفه‌مان هفده رکعت نماز یومیه است، می دانید حداقل بیش از یکصد میلیون سلول زنده فقط در جمجمه سرما دارد کار می‌کند، این یک قسمت از بدن است، یکصد میلیون سلول زنده در یک کیلو سیصد گرم در جمجمه مغز است. آقای دکتر ضیا دکتر معالج آیت‌الله والد ما بودند، ایشان می‌گفتند آلزایمر از سی سالگی شروع می‌شود، از سی سالگی روزی شش هزار سلول زنده از مدار بیرون می‌رود، شکوفایی آلزایمر در هشتاد نود سالگی است، گاهی اوقات یک دفعه دیدیم اسم فلانی یادم رفت، یک چیزی می‌خواستم بگویم سر زبانم است نمی‌آید، این‌ها همان نشانه‌های تنزل و از دور خارج شدن سلول‌های مغز است. خدایی که این همه نعمت عنایت کرده، بعضی‌ها می‌خواهند نماز بخوانند مثل اینکه چوبشان می‌زند، در برابر انجام وظایف الهی سختشان می‌آید، هم خودتان وظایف و ارتباط با خدا فراموش نکنید هم بچه‌ها را اینگونه تربیت کنید. ما بچه‌هایمان را خداشناس تربیت کنیم، نمازخوان، ما گاهی یک نمره خوب بیارن در منزل همه جور تجلیل و تمجیدی می‌کنیم ولی نسبت به فضائل اخلاقی این‌ها بی‌تفاوتیم. یک شب بچه‌هایمان غذا نخورده بخوابند دغدغه مندیم خوابمان نمی‌برد، یک شب نماز نخوانده بخوابند عین خیالمان نیست، یکی دو درجه تب می‌کند، این دکتر این آزمایشگاه تا علتش را بفهمد تب گناه در گفتار اینها، در رفتار اینها، در پوشش این‌ها ما داریم می‌بینیم عین خیالمان نیست، سخن خطا می‌شنویم از اینها، خنده تحویل می‌دهیم، می‌گوییم جوان است دارند جوانی می‌کنند، ولی تبشان را نمی‌گوییم جوان است دارد جوانی می‌کند، شما تب بچه‌تان هم همین حرف را می‌زنید، می‌گویید جوان است دارد جوانی می‌کند، پیگیری نمی‌کنید، آنچه را که باید اهمیت بدهید فراموش کردیم بعضی از ما، آنچه را باید اهمیت ندهیم می‌گوید،

برداشته‌ام هر آنچه بگذاشتنی است، بگذاشته‌ام هر آنچه برداشتنی است

یک چیزهایی را رها کردیم که نباید بکنیم، یک چیزهایی را گرفته‌ایم که این‌ها اهمیت نداشت. مهمترین کار یک پدر و مادر در تربیت فرزندان، در سبک زندگی اسلامی‌ اول ارتباط با خداست، این یک، «ساعة لمناجات الله»[3].

دوم «ساعت لامر المعاش»[4] یک بخشی از شبانه روز را باید اختصاص بدهید به کار و فعالیت اقتصادی، این را هم بعضی‌ها گم کردند، بعضی‌ها از بیست و چهار ساعت، بیست ساعت دنبال دنیا دارند می‌دوند، این بد است بعضی‌ها مشکلات دارند گرفتاری دارند، بدهکاری دارند به جای خود ولی بعضی‌ها طمع دارند، حرص دارند، آقای مهندسی آمد گفت آقا من نمی‌رسم بروم مجالس و محافل و مسجد، چون گرفتارم، سالها قبل گفت هفتصد میلیون بدهکارم دارم بدهکاریم را تصفیه می‌کنم مجبورم دو شیفته و سه شیفته کار کنم، گفتم آقای مهندس برای چی بدهکاری، بخاطر خانه بدهکاری گفت خیر، گفتم بخاطر ماشین زیرپایت بدهکاری گفت خیر، گفتم برای چی بدهکاری، گفت دو تا آپارتمان برای بچه‌هایم خریدم بدهکارم، گفتم بچه‌هایت چند سالش است، گفت دخترم پنج سال پسرم هفت سال، این بود زندگی گم شده، این راه بیراهه است. مهندس مملکت، گفتم آقای مهندس دختر پنج ساله می‌خواهی شوهر بدهی، گفت نه، گفت حاج آقا آینده‌نگری، گفتم به همین اندازه که فکر پانزده سال دیگر این دختر هستی، فکر نیاز امروز این دختر در تربیت هستی، ما نیاز امروز بچه‌هایمان که تربیت اخلاقیش را رها کردیم، نیاز فردای نیامده اقتصادی آنها را گذاشتیم در دستور کارمان، این اشتباه است.

خدا به حضرت موسی فرمود موسی به بندگان من بگو من عبادت آینده را جلو جلو از شما نخواستم، شما هم رزق و روزی آینده را جلو جلو از من طلب نکنی، امروز عصر سه شنبه است، تا الان نماز شب را نماز مغرب و عشا را از شما نمی‌خواهم، واجب نیست بر شما. اگر کسی دو دقیقه قبل از وارد شدن در وقت نماز فوت کند نمازی که آمده بر او واجب نیست. همانطوریکه خدا عبادت آینده را جلو جلو از ما نخواست، ما هم رزق و روزی آینده نیامده را جلو جلو از خدا طلب نکنیم، که داریم طلب می‌کنیم. می‌گوید آقا برای روز مبادا برای آینده بچه‌ها، بابا تربیت امروزش را از دست نده، تو امروز وقت برای این بچه نمی‌گذاری، تو امروز حرف به این بچه نمی‌زنی،

شدی اسکناس و اسکناس و اسکناس، برده از مرد و زنان هوش و حواس

همه حواست رفته است در پول؛ در یک دبیرستان دخترانه‌ای حالا بعضی از عزیزان مسئولین آموزش و پرورش تشریف دارند، جمع جمع دانش آموزان دبیرستانی بود در وظایف فرزندان نسبت به پدر و مادر داشتم صحبت می‌کردم، یک دختری دستش را بلند کرد، گفت آقای حدائق من تلفن بابایم الان به شما می‌گویم، بهش زنگ بزنید بگویید دخترت در چه مقطع تحصیلی است کدام دبیرستان است، اگر توانست بگوید آنوقت شما بگویید احترام پدر را حفظ کن، این پدر است، پدری که نمی‌داند دخترش کدام دبیرستان درس می‌خواند و سال چندم است، حالا با این پدر که حرف می‌زنی می‌گوید من برای همین‌ها دارم تلاش می‌کنم. یک خاطره تلخی را برایتان تعریف کنم از غفلت پدر و مادرها، ما یک سالی بحثی داشتیم با بعضی از طلاب در رابطه با چرایی فرار از منزل، چرا بعضی از بچه‌ها از خانه فرار می‌کنند، چرا این دختر این پسر کانون خانواده کنار پدر و مادر بودن را رها می‌کند دربدری، آوارگی، مخاطرات و خطرهای کشنده را به جان می‌خرد، بر این بچه چه گذشته فرار می‌کند، ما یک دستوری از دادگستری گرفتیم به بعضی از کلانتری‌های شهر ابلاغ شد که اگر مواردی دختر و پسر فراری دیدند، یا اینکه مثلا در محیط‌های خانه‌های متروکه موردهایی برخورد کردند به ما گزارش بدهند. یک بعد از ظهر تابستانی بود دیدم از کلانتری رئیس کلانتری زنگ زد گفت آقا الان ما یک موردی دستگیر کردیم شما بیایید صحبت کنید، ما رفتیم کلانتری، دختری شانزده ساله، پسری بیست و یک ساله، این‌ها در یکی از خانه‌های بزرگ قصردشت، خانه متروکه‌ای بود که صاحبش سال‌ها خارج از کشور بود، یک جوان همسایه در آن کوچه می‌دانست که این‌ها خانه نیستند و خانه متروکه است قفل را عوض کرده بود قفل جدید انداخته بود و کلید را می‌داد دست این جوانها، نوبتی شیفتی دختر و پسرها را داخل خانه می‌کرد، بعد گزارش شده بود و کلانتری تحت‌نظر گرفته بود به حکم دادگاه، وقتی وارد شدند که این پسر و دختر را گرفتند، حالا آمدم توی کلانتری گفتم دختر فامیلت چی است، گفت نمی‌گویم، گفتم بابات چکاره است، گفت نمی‌گویم، به پسر گفتم شما فامیلت چیه، گفت حاج آقا نپرس، گفتم پدرت چکاره است، گفت نپرس، به رئیس کلانتری گفتم این‌ها را نگه دارید تا پدر و مادرهایشان بیاید، من کار به پدر و مادرهای این‌ها دارم نه این‌ها، این‌ها معلولند علت پدر و مادر است، این‌ها مادر زادی اینجوری بودند؛ خانم‌ها، حضار محترم بچه‌ها را روزی که تحویل شما دادند پاک دادند، تا حدی که کم گذاشتید باید قیامت جواب پس بدهید،

روزی که آفرید تو را صورت آفرین، بر آفرینش تو به خود گفت آفرین

صورت نیافریده چنین صورت آفرین، بر صورت آفرین و چنین صورت آفرین

خدا به خلقت انسان به خودش آفرین گفته، خدا نه باطل آفریده نه بد آفریده هرچه خدا آفریده زیبا آفریده، بدی‌ها معلول عملکرد انسانهاست یک بخشش پدر و مادرها. به رئیس کلانتری من گفتم تا این‌ها پدر و مادرهایشان نیاید صبر کنید، اگر آمدند خبر کنید، حدود سه چهار ساعت گذشت از پاسگاه زنگ زد گفتند پدر و مادرها آمدند بیایید آنجا، با کمال تاسف رفتم به کلانتری. پدر دختر کارمند شریف یکی از ادارات شیراز، شناختمش، مادرش یک خانم محترمه‌ای، پدر پسر یکی از معاونین ادارات شیراز، محاسن داشت فرد موجهی بود، مادر پسر یک خانم محجبه محترمه، رو کردم به پدر و مادر و گفتم اول با شما حرف دارم، کجا هستید چه کار دارید، بچه‌هاتون را باید در خانه متروکه جمع کنند، دیدم پدر دختر که می‌شناختم او را گفت آقای حدائق ‌ای کاش زمین دهن باز می‌کرد من الان در زمین فرو می‌رفتم و من را اینجا نمی‌دیدید، گفتم کجا هستی آقا، گفت من برای همین دختر نمک به حرام دارم زحمت می‌کشم، من سه شیفته دارم تو اداره کار می‌کنم، گفتم چرا برای الان گیری، گفت برای آینده این، برای اینکه با یک جهیزیه آبرومندی بفرستمش خانه بخت، من از صبح که می‌روم تاریک می‌روم تاریک می‌آیم؛ این هنر نیست، این گم کردن زندگی است، این حرص است، خدا از ما نمی‌خواهد برای آینده نیامده جمع کنیم، خدا می‌فرماید تکلیف امروزت را انجام بده، یک پدر و مادر تا هستند باید وظایفشان را انجام بدهند، اگر پدری سرگذاشت به زمین فردا بچه‌هایش نان نداشتند بخورند این پدر مسئول نیست. آیت‌الله العظمی حائری یزدی رئیس حوزه علمیه قم استاد امام، وقتی فوت کرد می‌گویند فردای آن روز بچه‌های حاج شیخ حاج عبدالکریم نان نداشتند علما کمک کردند. خانم تا هستی خوب مادری کن، ما مامور نیستیم برای بعد از مردمان هم بگذاریم برویم، ما مامور نیستیم برای ده سال دیگه که هنوز نیامده الان جمع کنیم و فرصت‌های الانمان را از دست بدهیم. گفت حاج آقا برای همین دختر، دختری که امروز ازش غافل شدی، دختر شانزده ساله باید بری در منزل متروکه جمعش کنی، پدر پسر هم مثل پدر دختر، گفت آقا من معاون اداره هستم درگیرم، ما سرگرم خدمت به نظام هستیم، گفتم به خدا قسم نظام می‌گوید اول خدمت به خانوادت بکن، تو مسئول نظامی‌فرزند مسئول نظام اگر خراب شد خسارتش برای نظام گران تمام می‌شود، یک خورده آقا کارت را کمتر کن وقت بگذار برای بچه‌ها، امرار معاش یک حد و اندازه دارد، ببینید بعضی‌ها یک اشتباهی که می‌کنند فکر می‌کنند هرچه دارند رزقشان است، هرچه دارید مال شماست ولی رزق شما نیست، تفاوت بین مال و رزق در این است، مال یعنی مجموعه دارایی، رزق یعنی آنچه که استفاده می‌کنی، خیلی چیزها دارند ولی استفاده نمی‌کنند، دیدید بعضی‌ها رحمت خدا می‌روند سرکمدش را باز می‌کنند لباس نپوشیده کفش پا نکرده، پارچه ندوخته، هی ورثه گریه می‌کنند خدا رحمتش کند، این را سوغاتی برایش آورده بودند این را می‌خواست در فلان مجلس بپوشند، رزقش نبود، مالش هست حسابش را باید قیامت پس بدهد، خیلی‌ها خیلی چیزها دارند ولی رزقشان نیست، استفاده نمی‌کنند، بارشان سنگین است قیامت باید جواب بدهند. امر معاش را دقت کنید، امرار معاش حساب شده، پس نکته دوم بخشی از شبانه روز، بخشی نه همه شبانه روز ما، به شوهرهایتان هم بگویید حرصم هم نزنیم زیاده خواهی هم نکنیم، بگوییم بابا زندگی در حدی که با آبرومندی بگذرد تامین باشیم، فردا چه خواهد شد، فردا را خدایی را که امروز است فردا هم است. یک کسی گفت دلار دارد گران می‌شود گفتم خدا که عوض نمی‌‍‌‌شود، خدا به حضرت موسی فرمود تا من ثروت‌ها پیش من است غم رزق و روزی‌تان را نخورید، تا قدرت پیش من است به غیر من مراجعه نکنید، پس یک بخشی از شبانه روز فعالیت‌های اقتصادی باشد.

 برنامه سوم، یک بخشی از شبانه روزتان را هم اختصاص به رفت و آمدها، معاشرت، صله رحم، دید و بازدید، این هم باید یک بخش بشود، زندگی موفق زندگی است که روابط اجتماعی در آن حفظ شود، صله رحم رعایت بشود، آن خانواده که با همه قهر است با همه بیگانه است، با هیچ کسی رفت و آمد نمی‌کند این‌ها از نظر روحی و عاطفی مشکل دارند. این است که این همه اسلام صله رحم را تاکید کرده برای همین است، انسان یک موجود مدنی الطبع اجتماعی است لذا این انسان نیاز به معاشرت دارد، نیاز به گفتگو دارد، نیاز به رفت و آمد دارد، اما با هر کسی هم بنا نیست رفاقت کنید، یک نکته بسیار دقیقی است، آیا حالا که نیاز داریم به معاشرت با هر کله پاچه‌ای معاشرکت کنیم، با هر کس و ناکسی برویم و بیاییم، در خانه‌مان به روی هر کسی باز بشود، قدم در خانه هر کسی بگذاریم خیر. موسی بن جعفر فرمود با کسانی رفت و آمد کنید که دو چیز را در شما تقویت کنند، به بچه‌هایتان بیاموزید، در یک کلاس درسی که سی تا دانش آموز است بنا نیست بچه شما با این سی نفر رفیق صمیمی‌ باشد، بعضی‌ها تربیت‌های غلط دارند، بعضی‌ها در خانواده‌های آسیب دیده هستند، به بچه‌هایتان بیاموزید با همه با اخلاق برخورد کنید، با همه با احترام برخورد کنید، ولی با همه بنا نیست رفیق صمیمی‌ بود، با همه بنا نیست اسرار مگو را گفت، بله ما در جامعه هستیم با هر کسی برخورد می‌کنیم احترام بگذاریم در معاشرتهایمان در رفت و آمدهایمان، اما هر کسی صلاحیت ندارد خانه شما بیاید، خانه‌اش بروید، یکی از پرآسیب‌ترین امورات دوستی با نااهلان است که حالا من تلگرافی عرض خواهم کرد، با کی‌ها دوستی کنیم، امام هفتم در همین قسمت فرمود با کسانی رفت و آمد کنید که دو چیز را در شما تقویت کنند، یک «یعرِّفونکم عیوبکم»[5] رفیق خوب رفیقی است که عیب‌هایتان را به شما معرف کند، خواهرمن رفیق خوب کسی است که وقتی با او رفیق شدی کاستی‌های تو را به شما بگوید، بگوید خانم فلانی اخلاقت خوب نبود، خودت را درست کن، ولی متاسفانه ما بدمان می‌آید، ما اگر عیب‌مان که عیب‌مان است کسی به ما بگوید ناراحت می‌شویم، می‌گوییم فضولی موقوف مگر ما را در قبر تو می‌خوابانند عیسی به دینش موسی به دینش، بخاطر همین است که رشد نمی‌کنیم. دوست ارزشمند کسی است که مثل آینه باشد، آینه را دیدید ما جلوی آینه می‌آیستیم که چه چیزی را متوج بشویم، ارزش اصلی آینه برای آشنا شدن با کاستی‌ها و آسیب‌ها و عیب‌های خودمان است، ما جلوی آینه که می‌آیستیم، می‌آیستیم که ببینیم سر و وضع ما مرتب است یا نیست، اگر نامرتب است خودمان را مرتب کنیم. شما یک آدمی ‌که صد در صد وضعش آراسته است که جلوی آینه نمی‌آیستد، آن آدمی‌ که می‌داند وضعش آراسته است جلوی آینه هر لحظه بایستد و نگاه کند می‌گویند ایشان روانی شده اعصابش بهم ریخته، ما از آینه کمک می‌گیریم که آنچه در وضع ما کاستی است این‌ها را برطرف کنیم، رفیق خوب باید مثل آینه باشد. خواهرها خانمی‌ را به دوستی انتخاب کنید که لغزش‌هایتان را ببیند و واقعیت را بگوید، بگوید خانم فلانی حرف زدنت با شوهرت درست نبود و بدتان نیاید‌ها، ما چرا در مسایل اخلاقی رشد نمی‌کنیم، چون برایمان عیبمان را بگویند بدمان می‌آید، تا حالا کسی شنیدید به دکتری مراجعه کند بگوید آقای دکتر من بیماری دارم تب دارم نمی‌دونم منشاش چیست، دکتر آزمایش‌ها و گزارش‌های پزشکی را می‌بیند مثلا به آن بیمار می‌گوید معده شما عفونت کرده، بیماری تب بخاطر معده بیمارست این داروها را باید مصرف کنی تا درمان بشوی، تا حالا خدا وکیلی کسی شنیده یک بار از یک مریضی که وقتی دکتر می‌گوید دردت چیست بگوید آقای دکتر به شما مربوط نیست، آقای دکتر مگر ما را در قبر تو می‌خوابانند، آقای دکتر عیسی به دینش موسی به دینش مریضم به شما چه، تا این حرف را زد دکتر می‌گوید پاشو برو بیرون، ما تازه خوشحال می‌شویم وقتی دکتر درد را تشخیص داد می‌گوییم خدا خیرت بدهد می‌رویم دنبال درمان، در درمان جسمان چون می‌پذیریم که بیماریم و دنبال درمان می‌رویم درمان می‌شویم، در بیماری‌های اخلاقی و روحی چون نمی‌پذیریم و بیماریم و به دنبال درمان حرکت نمی‌کنیم درمان نمی‌شویم. رفیق خوب اول باید عیب‌ها را به شما بگوید دوم، «یخلصون لکم فی الباطن»[6] رفیق خوب باید شما را به خدا نزدیک کند، آن دوستی که روی نمازت دارد اثر منفی می‌گذارد، خانم آن دوستی که روی حجابت دارد اثر منفی می‌گذارد یقین بدان آن رفیق رفیق نیست. من یک جمله‌ای برادرانه به شما خانم‌ها بگویم ببینید خواهران محترمه، اسلام نه با آرایش مخالف است نه با رنگ مخالف است، نه با لاک زدن مخالف است، نه با لباس شاد و لباس زیبا مخالف است، تمام این‌ها در جای خودش عبادت است. امام صادق می‌فرماید خدا دوست ندارد یک زن شوهردار جلوی شوهر خودش ساده بگردد، این‌ها جایش خانه است؛ ما کارمان برعکس شده بعضی خانم‌ها در خانه جلوی شوهرهاشان مثل دده و لولو می‌گردند. شوهر بیاید منزل باید نماز وحشت بخواند، قیافه زن را که می‌بیند وحشت می‌کند، دو رکعت نماز وحشت نیابتا از رویت همسر قربت الی‌الله؛ خانم چرا اینجوری می‌گردی ما با شوهرمان شدیم مثل داداش، جلو سوپر مارکت‌ محله‌مان چرا نمی‌گویی شدم داداش، با این ریخت تو خانه‌اش حاضر نیست با این قیافه بیاد جامعه، می‌گوید زشت است کلاسمان می‌آید پایین، جاییکه باید هزینه کند کار کند، کانون خانواده را گرم نگه دارد نمی‌کند، بعد بیرون خانه این‌ها را میارد تبلیغ می‌کند، می‌بینید خروجیش چی می‌شود، آمار طلاق می‌رود بالا، آمار ازدواج می‌آید پایین و این را یقین بدانید خانم‌ها، خداوند از شما زیبا چهره‌تر زیاد آفریده، و این را من یقین دارم بگویم اگر قیافه زنی آرایش خانمی، روز زندگی کسی اثر منفی گذاشت مطمئن باشد زندگیش بهم می‌خورد. ابا بصیر آمد خدمت آقا امام صادق علیه‌السلام، این نکته را خوب نگاه کنید هم ببینید و هم بشنوید، امام پشت دست ابابصیر را گرفتند فرمودند آقای ابابصیر به همین اندازه اگر کسی در حق کسی بدی کرد جبران نکرد، نمی‌میرد تا آثارش را ببینید. من بارها دیده‌ام خانمهایی که آمده‌اند گله می‌کنند شوهرما چنین، شوهرما چنان، شوهرما روابط با دیگران دارد می‌گویم خانم خدا وکیلی این قیافه تو زندگی دیگران را بهم نزده که حالا داری خورده می‌گیری. دنیا یک بزرگتری دارد به نام خدا، حواست باشد زندگی‌تان را دوست دارید آتش به خرمن زندگی خود نزن. رفیق‌هایی را انتخاب کنید که به خدا نزدیکتان کنند، آنکه روی نمازت اثر منفی می‌گذارد و یا روی حجابت اثر منفی می‌گذارد، روی اعتقادات شما اثر سستی می‌گذارد بدرد دوستی نمی‌گذارد، به بچه‌هایتان هم بیاموزید دوستانشان را کسانی انتخاب کنند که این‌ها را به خدا نزدیک کند و عیب‌های این‌ها را به این‌ها بفهماند. یک نکته هم بگویم این را بشنوید هم خودتان هم عزیزانتان را توصیه کنید، امام باقر به امام صادق فرمود پسرم با پنج گروه اصلا نه دوستی کن نه مسافرت برو، نه هم خوراک شو، با این پنج گروه، این‌ها آسیب‌هایی است که امروز نسل جوان دارد می‌بیند، ما بچه‌هایمان در آداب معاشرت اطلاعاتشان صفر است، ضربه می‌خورند از جاییکه خودشان هم نمی‌دانند، معارف را باید گفت، حدیثی که اول سخن عرض کردم امام صادق فرمود معارف ما اهل‌البیت را به فرزندانتان بیاموزید قبل از اینکه دشمن سبقت بگیرد، این پنج گروهی که دارم می‌گویم سم‌اند در دوستی، این‌ها باید خط قرمز رویشان کشید.

یک، گنهکار؛ امام باقر فرمود پسرم انسان گنهکار تو را به یک لقمه و کمتر از یک لقمه می‌فروشد. آنکه خدا برایش مهم نیست شما هم برایش مهم نیستید، می‌گویند بترس از کسی که از خدا نمی‌ترسد. این از خدا حساب نمی‌برد، حرمت شما را حفظ می‌کند. یک خانم دختری زنگ زد گفت حاج آقا خواستگاری برایم آمده که چنین است و چنان است و فلان است و هی گفت و گفت، گفت ولی دو تا عیب کوچک دارد، گفتم عیب‌های کوچکش چیه، گفت یکی نماز نمی‌خواند دوم شراب نمی‌خورد، گفت الحمدالله ما نمردیم و عیب کوچک را هم فهمیدیم یعنی چی، گفتم خانم اصل فتنه همین جاست، کسیکه نماز نمی‌خواند خدا برایش اهمیت ندارد که تو برایش اهمیت نداری، آنکه شراب می‌خورد می‌گویند آمد خواستگاری دخترش نده، مریض شد دیدنش نروید، مرد زیر تابوتش نروید. این‌ها درس است ما گنهکاری که بنا نیست کسی که حرمت خدا را شکسته ما حرمت داری کنیم، قناس زندگی‌تان را بگذارید خدا، با هر کسیکه با خداست باشید، هر کسی که از خدا بریده بخاطر خدا ببرید، ما باید یاد بدهیم به بچه‌هایمان.

دومین گروهی که معاشرت با این‌ها سم مهلک است دروغگوست، امام باقر می‌فرماید دروغگو مثل سراب است، دور را می‌کند نزدیک و نزدیک را می‌کند دور، یعنی سرکار می‌گذارد، با دروغگو رفاقت نکنید.

سوم بخیل؛ دوستی با بخیل سم است، بخیل را وقتی احتیاج داری رهایت می‌کند.

چهارم احمق، آدم احمق می‌خواهد برایت خدمت کند خیانت می‌کند.

پنجم قاطع رحم، آن خانمی ‌که می‌شیند کنار دستت و می‌گوید من با مادرم اینطور صحبت کردم به بابایم توهین کردم، به برادرم اینطور گفتم، اینکه حرمت پدر و مادر و نزدیکان خودش را شکسته، خیلی سادگی است که ما فکر کنیم حرمت ما را حفظ می‌کند. خوب این حرمت نزدیکترین کسانش را دارد می‌شکند. به بچه‌هایتان هم بگویید آن دانش آموزی که با پدر و مادر بی‌احترامی می‌کند، یقینا با رفیقش حرمت‌داری نمی‌کند؛ این پنج گروه بود.

فراز پایانی حدیث امام هفتم را هم بگویم، چهارمین برنامه شبانه روزی را اختصاص بدهید «ساعة للذة فی غیر محرم»[7] امام فرمود یک بخش از شبانه روزتان را اختصاص بدهید به تفریح‌های سالم. مسئول دعوت از اولیا کی بوده، مدرسه شما حاج خانم چند تا دانش آموز دارد، سیصد و دو تا، شما از مادران فقط دعوت کردید یا پدر و مادرها، چند تا پدر در این مجلس آمده، هیچ پدری، وظیفه‌مان در این جامعه ایست که دارید می‌بینیم، بله ببینید الان تازه سیصد و دوتا هم نیامده، سیصد و دوتا دانش آموز، ببینید مدرسه زحمتش را می‌کشد، سالن گرفتند، دعوت کردند، من گوینده افتخار می‌کنم وظیفه‌ام است باید بیایم، تکلیف شرعی نسبت به خودم و خدا، اما من فکر نمی‌کنم این جمعیتی که اینجا هستید به دویست نفر بکشد، دویست و ده پانزده نفر، حالا بالاتر دویست و بیست نفر، دویست و بیست تا سیصد و دوتا، هشتاد و دو نفر اصلا نیامدند، یعنی هشتاد و دوتا از مادرها و پدرها برای تربیت بچه‌هایشان و آینده خودشان ارزش قائل نیستند، این یک، و شماها که آمدید بهتون تبریک می‌گویم که دغدغه تربیت دارید، ولی ببینید ما مشکلمان این است شما یک طرف زندگی هستید، یک طرف زندگی مرد خانه است، آقا کجاست من کار دارم، من حوصله ندارم، من وقت بیکار ندارم، بنده خدا وقت همین است، تو باید بیایی به آینده خودت خدمت کنی، فردای زندگی دست همین بچه امروز است. که بفهمی چگونه باید کار کنی، بروید همین انجمن‌های اولیا و مربیان دلیل بر این است که ما والدین، خودمان دلسوز نسبت به خودمان و بچه‌هایمان نیستیم. چهارمین برنامه شبانه روزی اختصاص بدهید به تفریح سالم، لذت حلال؛ خواهرها حضار محترم به پارک رفتن باغ رفتن، سیزده بدر، گردش، مسافرت، تفریح، اسلام مخالف نیست، اسلام می‌گوید در گردش‌هایتان دو چیز را رعایت کنید، یک اسراف نکن، دو گناه نکن، بروید تفریح بروید مسافرت، برو اروپا، نماز قضا برنگردان، اگر می‌روی اروپا گناه نکن، اگر می‌روی مسافرت و باغ و تفریح، نافرمانی خدا نکن، اسراف هم نکن. اتفاقا اسلام تفریح را در زندگی دیده، یعنی در بیست و چهارساعتتان باید تفریح سالم باشد تا زندگی‌تان زندگی بشود. همه زندگی هم عبادت نیست، همه زندگی هم پول و کار نیست. همه زندگی هم نشست و دید و بازدید نیست، یک بخشی هم تفریح سالم است.

یک حدیث از پیغمبر بگویم قدر اسلام را بدانید، من عرایضم را تمام کنم وقت ما تمام شد، پیغمبر فرمود من یک ساعت کنار خانواده بودن را، یک ساعت در خانه کنار خانواده را ترجیح می‌دهم از اعتکاف در مسجدالنبی، اعتکاف حداقل زمانیش هفتاد و دو ساعت است سه روز، یکی از بهترین مکانهای روی زمین مسجدالنبی پیغمبر مدینه است، رسول‌الله می‌فرماید در بهترین مکانهای روی زمین مسجدالنبی، به بهترین اعمال پرداختن اعتکاف، آنهم هفتاد و دو ساعت برابری نمی‌کند با یک ساعت کنار خانواده نشستن، جای شوهرهایتان سبز بود که این حدیث را بشنوند. همیشه جایشان سبز است، متاسفانه؛ بیایند و به گوششان بخورد که آقای محترم مسجد در حد خودش رفتن، جلسه در حد خودش، کار در حد خودش، وقت بگذارید. من یک عکسی دیدم نوشته بود خانواده سربه زیر، هفده هیجده نفر نشسته بودن از پیرمرد تا نوجوانش همشان یکی یکی موبایل دستشان بود سرشان زیر، هی داشتند در موبایل‌هایشان سیر می‌کردند، گفتم عجب خانواده سر به زیری. خانم می‌گوید شوهرم تا لحظه خواب گوشی دستش است هی بدو هی بدو به واتس آپ برو، به اینستاگرام برو این طرف و آن طرف، این‌ها زندگی را باخته است، این‌ها حالا نمی‌آیند بشنوند به گوششان هم نمی‌خورد خودشان هم طالب نیستند. اینهایی هم که طالبند آنها دعوتی این‌ها را قبول نمی‌کنند خروجی می‌شود همین اوضاعی که متاسفانه می‌بینیم. من عرضم تمام شد، این دستورات را اگر عمل کردید خودتان، بچه‌هایتان از شما یاد می‌گیرد و مهمترین میراث شما بچه‌هایتان هستند، شما را ماندگار می‌کند این بچه‌ها، یکی از این اولیای محترم بگویند امام هفتم فرمودند برنامه شبانه روزی را چند قسمت بکنید، آن چند‌تا را بگویند؛ ما هنوز از پشت میز نرفتیم آنطرف حضرت عباسی یا پس و پیش می‌گویید یا یکی‌اش را می‌گویید و سه تایش را یادتان می‌رود، این را که گفتم خودمان هم مقصریم خوب حرف گوش می‌کنیم و خوب هم یادمان می‌رود، بعد می‌گوییم عجب خوب صحبتی بود حرف‌های حقی می‌گفتند واقعا جای شوهرانمان خالی، خوب بنویسید ببرید بگویید، الحمدالله در کیف‌هایتان که جای یک دفترچه و یک خودکار هست این‌ها را یادداشت کنید، پیغمبر فرمود هرچه در کاغذ پیاده شد می ماند، هرچه در حافظه بایگانی شد به فراموشی سپرده می‌شود، خوب یکی‌تان بیان بفرمایید امیدوارمان کنید. امام باقر به امام صادق فرمود با پنج گروه اصلا دوستی نکنید، آنهایی که نوشتید یک مرور می‌کنید دوباره تکرار می‌شود و این را برای بچه‌هایتان یاد بدهید، بگویید مادر هرجا سخن خوبی شنیدی بنویس، یک وقتی می‌بینید بعد از بیست سال دفترچه را باز می‌کنی تاریخ بیستم آذرماه نود و هفت جلسه انجمن اولیا و مربیان، این مطالب گفته شده بود، از بایگانی حافظه می‌آید در دسترس شما.

انشاءالله که خداوند همه ما را کمک کند در پاسداری از نعمت‌هایش، خدایا ماها را در تربیت فرزندانمان موفق بدار.

 

[1] الکافی ج6 ص47

[2] الکافی ج5 ص28

[3] تحف العقول ص409

[4] تحف العقول ص409

[5] تحف العقول ص409

[6] تحف العقول ص409

[7] تحف العقول ص409

 

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه