KHAREJJJ

(مسألة 9): إذا كان المعدن في معمور الأرض المفتوحة عنوة التي هي للمسلمين فأخرجه أحد من المسلمين ملكه وعليه الخمس، وإن أخرجه غير المسلم ففي تملكه إشكال وأما إذا كان في الأرض الموات حال الفتح فالظاهر أن الكافر أيضا يملكه وعليه الخمس.

بحث پیرامون معادنی بود که در زمین‌های آباد استخراج می‌شود یا مفتوحةالعنوة است. عرض کردیم که این زمین‌ها متعلق به عموم مسلمانان است و منافع آن‌ها باید در اختیار مسلمین قرار بگیرد ولی تحت نظر امام علیه‌السلام است.

بحث این بود که اگر غیرمسلمانی این زمین را استخراج کرد می‌تواند از زمین‌های مفتوحةالعنوة بهره‌برداری کند؟ حکم اولیه این است که این زمین‌ها متعلق به عامه مسلمین است و غیرمسلمان در آن هیچ سهمی ندارد ولی در زمین‌های موات به این دلیل که اطلاق روایت آن‌ها را در برمی‌گرفت انصراف داشت به احیاءکننده و احیاءگر؛ سوائا کان المسلم او الکافر

البته در همین مفتوحةالعنوة بحثی هست و آن این‌که اگر این زمین‌هایی که سابقاً مفتوحةالعنوة بود و بعداً به موات تبدیل شد اگر الآن کسی این زمین را احیاء کرد چه حکمی دارد؟ می‌گویند همان استصحاب سابق می‌شود و مفتوحةالعنوة است ولو این‌که الآن موات شده است.

مسأله دوم این‌که اگر در همان زمین مواتی که کافر می‌تواند آن را احیاء کند و مالک شود و بعد در آن زمین معدنی پیدا شد می‌گویند این معدن متعلق به زمین و به‌تبع آن است.

مسأله دیگر این است که کافر معتقد به خمس نیست اگر در این زمین کار کرد و خمسش را نپرداخت آیا منِ مسلمان می‌توانم جیزی را که کافر از آن بهره‌برداری می‌کند بخرم؟ می‌گویند اینجا اطلاق داریم که من لا یعتقد الخمس لا خمس له اگر کسی اعتقاد به خمس ندارد معامله با او جایز است و سیره متشرعه نیز همین بوده است. در زمان ائمه علیهم‌السلام نیز مسلمانان با کفاری که معتقد به خمس نبودند معامله می‌کردند و لذا اشکالی ندارد.  ثمره این بحث این است که اگر زمین مفتوحةالعنوةای بود که موات شد اگر حکم موات داشت کافر نیز می‌تواند در آن تصرف کند ولی اگر حکم موات نداشت نمی‌تواند تصرف کند.

 البته یک فرع دیگری است که اگر امام علیه‌السلام تشخیص داد که این زمین را به مصلحت مسلمین به کفار اجاره دهند. این اشکالی ندارد؛ کما این‌که سیره نیز همین بوده است و در گذشته در زمین‌های مفتوحةالعنوة نیز کفار کار می‌کردند و منافعی را بابت تصرف در این زمین به حاکم اسلامی می‌دادند که صرف عموم مسلمانان می‌شد ولی کار کردن در مفتوحةالعنوة تملک را برای او جایز نمی‌کند؛ برخلاف زمین موات.

ادامه بررسی روایی

در بین این روایاتی که گفتیم اطلاق‌هایی دارد که «من أحيى أرضا مواتا فهي له»[1] کلمه «من» انصراف داشت به هرکسی که احیاء کند داشت البته مربوط به زمین موات می‌شود. یا در حدیث دیگری «أيما قوم أحيوا شيئا من الأرض وعمروها فهم أحق بها وهي لهم»[2] باز از این روایت اطلاق فهمیده می‌شد که شامل مسلمان و کافر نیز می‌شد.

در ابواب انفال یک سری روایاتی از معصومین علیهم‌السلام در بابی تحت عنوان «باب إباحة حصة الإمام من الخمس للشيعة مع تعذر ايصالها إليه» نقل شده است.

من دو سه روایت بگویم تا با روایاتی که اطلاق دارد جمع‌بندی کلی شود.

روایتی اولی که محمد بن الحسن نقل می‌کند تا به ابابصیر و محمد بن مسلم می‌رسد و از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کنند: «قال أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام: هلك الناس في بطونهم وفروجهم لأنهم لم يؤدوا إلينا حقنا ألا وإن شيعتنا من ذلك وآبائهم في حل»[3] امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرماید: مردم هلاک می‌شوند به خاطر شکم‌ها و فروجشان به این دلیل که حق ما را نمی‌پردازند مگر شیعیان ما و پدران آن‌ها که از این آسیب در امان هستند. از این روایت استفاده می‌شود که بحث خمس است و خمس در اموال مردم است و وقتی پرداخت نشد روی نسل و خوراک او اثر می‌گذارد. امام علیه‌السلام می‌فرماید: نسبت به شیعیان خودمان به این‌ها بخشیدیم تا نسل آن‌ها خراب نشود.

بعضی از علمایی که می‌گویند خمس در عصر غیبت نیز «فی حِلّ» است به این روایت استناد و انصراف می‌کنند. البته این روایات عمدتاً مربوط به زمان‌هایی است که ائمه علیهم‌السلام در دسترس نبودند و امکان انتقال خمس نیز نداشت. توانایی آمدن محضر امام برای آن‌ها نبود. امینی نیز نبود که خمس را از آن‌ها بگیرد. مثل امروز نبود که مرجع در دسترس است و انتقال خمس نیز آسان است. آن موقع آوردن خمس زحمت داشت و ائمه علیهم‌السلام برای این‌که مزدم در زحمت نباشند می‌فرمودند ما حلال کردیم تا زندگی شما آسیب نبیند.

یک روایت روایت دوازدهم در ابواب انفال است. باسناده عن سعد بن عبد الله، عن أبي جعفر، عن الحسن بن محبوب، عن عمر بن يزيد، عن أبي سيار مسمع بن عبد الملك (في حديث) قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: من کارم صید است إني كنت وليت الغوص فأصبت أربعمأة ألف درهم، چهارصد هزار درهم در این غوص بدست آوردم. وقد جئت بخمسها ثمانين ألف درهم خمسش می‌شود هشتاد هزار درهم. وكرهت أن احبسها عنك کراهت دارم که این‌ها را به شما ندهم. وأعرض لها وهي حقك الذي جعل الله تعالى لك في أموالنا و این را الآن محضر شما آوردم و این حقی است که خدا در اموال ما برای شما قرار داده است. فقال: وما لنا من الأرض وما أخرج الله منها إلا الخمس، امام صادق علیه‌السلام فرمودند: چیزی در زمین نیست که خدا از آن خارج کرده باشد مگر این‌که در آن خمس است. يا أبا سيار الأرض كلها لنا، فما أخرج الله منها من شئ فهو لنا کل زمین متعلق به ما است هر چه هم که از زمین استخراج می‌شود مال ما است. قال: قلت له: أنا أحمل إليك المال كله به حضرت گفتم اصلا همه مالم را خدمت شما آوردم. این چهارصد هزار درهم را خدمت شما آوردم. هر چه شما بگویید فقال لي: يا أبا سيار قد طيبناه لك وحللناك منه فضم إليك مالك ما بر تو طیب کردیم این مال را و برای تو از این مال حلال کردیم. این‌ها را به مالت اضافه کن. خمسش را نیز از تو نمی‌گیریم. وكل ما كان في أيدي شيعتنا من الأرض فهم فيه محللون هر چیزیک در دست شیعیان ما روی زمین است بر آن ها حلال کردیم. ومحلل لهم ذلك إلى أن يقوم قائمنا[4] این‌ها برایشان حلال است تا این‌که قائم ما قیام کند.

احادیث متعددی را مرحوم صاحب وسایل آورده‌اند.

استفاده می‌شود که امام علیه‌السلام فرمودند: زمین متعلق به ما است و بر شیعیان خودمان حلال کردیم. حال سؤالی که پیش می‌آید این است که تصرف کفار چه می‌شود؟ می‌گویند تصرف کفار اشکالی ندارد ولی باید خمس آن را بدهد. حال اگر خمس را نداد و یا حکومت اسلامی نتوانست از او بگیرد میگویند خراجی که به حکومت اسلامی می‌پردازند کفایت می‌کند. از این قبیل روایاتی که اختصاصاً ائمه علیهم‌السلام می‌فرمایند خمس را بر شیعیان خودمان حلال کردیم و استفاده می‌شود که این‌ها متعلق به امام علیه‌السلام است؛ چه در زمین‌های مفتوحةالعنوة و چه در زمین‌های موات باید خمس این‌ها پرداخت شود. در این احادیث می‌فرماید ما بر شیعیان خودمان حلال کردیم. البته حضرت می‌فرماید تا قائم ما قیام کند یعنی حضرت فصل زمانی را تعریف می‌کنند. البته این مربوط به زمانی است که اگر کسی در شرایطی بود که امکان پرداخت خمس برای او نبود آیا تصرف در اموالش اشکال دارد؟ الآن اگر کسی در نقطه‌ای از زمین است و راهی برای پرداخت ندارد. آیا زندگی او شبهه است؟ اینجا این روایات می‌گوید شما که نمی‌توانید بپردازید اشکالی ندارد ولی قطعاً اگر کسی می‌تواند بپردازد باید این کار را انجام دهد. هرچند در مواردی ائمه علیهم‌السلام صلاح می‌دیدند که خمس را به فرد ببخشند و در مواردی هم خمس را می‌گرفتند.

زمان امیرالمومنین علیه‌السلام شرایط به‌گونه‌ای بود که نمی‌توانستند اخذ خمس کنند. 25 سال خمس را به‌سوی غنائم جنگی برده بودند. حضرت فرمودند من می‌خواستم سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را احیاء کنم ولی نشد. نماز تراویح و تکتف در نماز نیز بود. لذا چون نمی‌شد امام برای این‌که شیعه آسیب نبیند فرمودند: خمس را بخشیدیم. تا گرفتار دردسر نشوید.

آنچه در بحث وجوب خمس نسبت به معادن صاحب عروه فرمودند مقتضای اطلاقات مباحث خمس این است که معادن مشمول خمس هستند چه در زمین‌های مفتوحةالعنوة و چه در زمین‌های موات. حتی اگر مسلمانی در این زمین‌ها معدن را بهره‌برداری کرد باید خمسش را بپردازد.

نکته این است که اگر کافر معدن را بهره‌برداری کرد و خمسش را نپرداخت و فروخت می‌گویند که خریدش جایز است زیرا کافر از کسانی است که به خمس معتقد نیست و خرید از او جایز است.

در بحث زمین‌های مفتوحةالعنوة گاهی اوقات امام یا معصوم صلاح می‌داند که این زمین‌ها در اختیار کفار قرار بگیرد و منافعش را مسلمانان استفاده کنند. نمونه عملی آن سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است. بعد از فتح خیبر اراضی آنجا را در اختیار خود یهود قرار دادند و فرمودند: سهمی از این زمین‌ها را باید به مسلمانان پرداخت کنید.

لذا زمین مفتوحةالعنوة نیز اگر مصلحت اقتضاء کرد که یا به اجاره یا به شراکت، کافر می‌تواند تصرف کند. البته نمی‌تواند تملک کند ولی اجاره و شراکت و اجازه تصرف با اجازه امام علیه‌السلام اشکالی ندارد.

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. وسائل الشيعة - ط الإسلامية، الحر العاملي، الشيخ أبو جعفر، ج 17، ص 327.

وعنه عن أبيه، عن حماد، عن حريز، عن زرارة ومحمد بن مسلم وأبي بصير وفضيل وبكير وحمران وعبد الرحمن بن أبي عبد الله، عن أبي جعفر وأبي عبد الله عليهما السلام قالا: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: من أحيى أرضا مواتا فهي له. محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم مثله. وكذا الذي قبله.

[2]. همان.

وباسناده عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن محمد بن حمران، عن محمد بن مسلم قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: أيما قوم أحيوا شيئا من الأرض وعمروها فهم أحق بها وهي لهم.

[3]. همان، ج6، ص379.

محمد بن الحسن بإسناده عن سعد بن عبد الله، عن أبي جعفر يعني أحمد ابن محمد بن عيسى، عن العباس بن معروف، عن حماد بن عيسى، عن حريز بن عبد الله عن أبي بصير وزرارة ومحمد بن مسلم كلهم عن أبي جعفر عليه السلام قال: قال أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام: هلك الناس في بطونهم وفروجهم لأنهم لم يؤدوا إلينا حقنا ألا وإن شيعتنا من ذلك وآبائهم في حل. ورواه الصدوق في (العلل) عن محمد بن الحسن، عن الصفار، عن العباس بن معروف مثله، إلا أنه قال: وأبنائهم.

[4]. همان، ص 382.

وباسناده عن سعد بن عبد الله، عن أبي جعفر، عن الحسن بن محبوب، عن عمر بن يزيد، عن أبي سيار مسمع بن عبد الملك (في حديث) قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: إني كنت وليت الغوص فأصبت أربعمأة ألف درهم، وقد جئت بخمسها ثمانين ألف درهم، وكرهت أن احبسها عنك، وأعرض لها وهي حقك الذي جعل الله تعالى لك في أموالنا، فقال: وما لنا من الأرض وما أخرج الله منها إلا الخمس، يا أبا سيار الأرض كلها لنا، فما أخرج الله منها من شئ فهو لنا، قال: قلت له: أنا أحمل إليك المال كله، فقال لي: يا أبا سيار قد طيبناه لك وحللناك منه فضم إليك مالك، وكل ما كان في أيدي شيعتنا من الأرض فهم فيه محللون، ومحلل لهم ذلك إلى أن يقوم قائمنا فيجيبهم طسق ما كان في أيدي سواهم، فإن كسبهم من الأرض حرام عليهم حتى يقوم قائمنا فيأخذ الأرض من أيديهم ويخرجهم منها صغرة.

 

دانلود

دانلود فایل PDF:

pdf درس خارج فقه (خمس) 23 مهر 97 (288 KB)

 

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه